5 سال پیش بود که کبری داوودآبادی پسر معلولش را گم کرد و پس از آن هر چه گشت، هیچ ردی از او بهدست نیاورد. ماهها گذشت و زن میانسال هر چه بیشتر میگشت، کمتر به پیدا کردن پسرش امیدوار میشد. تا اینکه چند شب پیش با کمک یک برنامه تلویزیونی توانست پس از پنج سال پسرش را پیدا کند. او روز گذشته در گفتوگو با همشهری ماجرای گم شدن پسرش را اینطور شرح داد: اسفند سال 86بود که یک روز پسرم سعید برای قدم زدن از خانه خارج شد و دیگر برنگشت.
در آن زمان او 23سالش بود و من و همسرم برای شرکت در مراسم ختم یکی از بستگانم به یکی از شهرستانها سفر کرده بودیم. سعید را به برادرانش سپرده بودیم اما آن شب آنها به حسینیه رفته بودند که این اتفاق افتاد. ساعت12شب وقتی به خانه برگشته بودند متوجه شده بودند که سعید از خانه بیرون رفته است.
وقتی من و همسرم به قم برگشتیم و از ماجرا با خبر شدیم به همه بیمارستانها، کلانتریها و حتی پزشکی قانونی هم سر زدیم اما اثری از پسرم نبود. حتی در روزنامهها آگهی کردیم اما پیدایش نکردیم. ما همه جا را گشتیم اما از پسرم خبری نبود. وی ادامه داد: در آن زمان همه فکرم پیداکردن سعید بود.
حتی آگهی پسر گمشدهام را در جادههای اطراف شهر هم پخش کردیم تا اینکه 3ماه بعد از گم شدنش شخصی با ما تماس گرفت و مدعی شد که پسرم را در یکی از حسینیههای قزوین دیده است. بعد از این تماس، پسرانم به قزوین رفتند اما نتوانستند سعید را پیدا کنند. تا اینکه بعد از پنج سال از طریق برنامه ضیافت الهی که در ایام مبارکماه رمضان از تلویزیون پخش میشود موفق شدیم سعید را پیدا کنیم.
وی ادامه داد: سه شب پیش شوهر خواهرم با من تماس گرفت و گفت که سعید را بهطور اتفاقی در این برنامه دیده است. گویا تهیهکنندگان این برنامه به استانهای مختلف سفر میکنند و از بهزیستیهای مختلف و آسایشگاههای معلولان فیلم تهیه میکنند. آن شب هم تلویزیون در حال پخش این برنامه از بهزیستی قزوین بود که خواهرزادهام سعید را در بین بچههای بهزیستی دیده و ماجرا را به پدرش گفته بود.
بعد از شنیدن این خبر با دست اندرکاران برنامه تماس گرفتیم و آنها فیلم را مجددا برای یکی از اقواممان پخش کردند و آنجا بود که مطمئن شدیم شخصی که در فیلم دیده شده، سعید پسر گمشدهام است. به همینخاطر من با در اختیار داشتن عکس سعید به بهزیستی قم رفتم و طبق هماهنگیهای انجامشده، دوشنبه شب پسرم را از قزوین به قم انتقال دادند و سرانجام بعد از پنج سال دوری، او را در بهزیستی قم دیدم.
با دیدن پسرم او را در آغوش گرفتم و از اینکه توانستم بعد از پنج سال او را دوباره ببینم خدا را شکر کردم. گویا پسرم که دچار معلولیت ذهنی است شب حادثه به خیابان رفته و گم شده بود و پس از آن وقتی او را پیدا کرده بودند تحویل بهزیستی استان قزوین داده بودند و در این مدت در آنجا از پسرم نگهداری میشد. وی افزود: هنوز هم باورم نمیشود که پسرم بعد از پنج سال پیدا شده و واقعا از دیدنش خوشحالم. فکر میکردم که او فوت کرده است و حالا که او را پیدا کردم، به آرزویم رسیدم.