همشهری‌آنلاین: محمد رجبی معتقد است: هرمنوتیک بحث تازه‌ای نیست و ریشه‌های آن در کتاب‌های آسمانی از جمله قرآن است.

writing

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،‌ نشست تخصصی قصص قرآن (حقیقت، ثبوت، ثبات) با حضور محمد رجبی ـ نویسنده و‌ پژوهشگر ـ روز چهارشنبه، 11 مردادماه، در بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، محمد رجبی با اشاره به ریشه‌های کلمه «قصص» و اهمیت آن در قرآن گفت: قصص (جمع قصه) با کلمه حصه در زبان عربی هم‌ریشه است و به معنی بهره یا فیضی است که به عنوان حکمت استفاده می‌کنیم. تمام کتاب‌های آسمانی قصص دارند؛ از جمله قرآن مجید که بر روی قصه تأکید زیادی دارد.

او افزود: بسیاری از قصه‌هایی که در قرآن وجود دارند، قصه‌هایی نیستند که دارای یک شروع و یک پایان باشند، به جز برخی داستان‌ها مانند قصه یوسف که کامل آورده شده که از آن به عنوان احسن القصص نام برده می‌شود. اما بسیاری از قصه‌ها تکه تکه هستند و یا وسط‌شان قطع می‌شوند و گاهی با زاویه دیگری تکرار می‌شوند که این تکرار شدن همان بحث هرمنوتیک است که وقتی با یک داستان با زاویه‌های متفاوتی مواجه شویم، مطرح می‌شود.

این پژوهشگر در ادامه گفت: ‌بحث هرمنوتیک از کتاب‌های آسمانی شروع شده و در قرآن هم بحثی جدی است و این‌چنین نیست که توسط مسلمانان به وجود آمده باشد. وقتی خود قرآن چنین کتابی است، قصص آن هم چنین ویژگی‌ای دارد.

رجبی در ادامه با اشاره به سه رکن اساسی قصص قرآنی اظهار کرد: اولین رکن قصه‌های قرآن، حقیقت آن است؛ به این معنی که قصه‌ها از جایگاه حق برخوردارند و قصه‌ای که بنیادش حقیقت است، مقابل باطل است و زمانی که می‌گوییم قصه‌ای حقیقت دارد، یعنی برای انسان‌ها هدایت‌گر است و عبرتی در آن وجود دارد.

او همچنین عنوان کرد: همان‌طور که می‌دانید، حق نام دیگر خداوند است. کسی که حق‌پرست است، یعنی خداپرست است؛ پس باید این را درنظر داشته باشید که وقتی قرآن قصه می‌گوید، صرفا به دنبال قصه گفتن نیست؛ بلکه می‌خواهد با قصه‌هایش هدایت کند.

رجبی در ادامه با اشاره به رکن دیگری از قصص قرآنی گفت: رکن دیگر قصص قرآنی، وجه ثبوتی آن است؛ به این معنی که هر آن‌چه در قصص قرآنی آمده است، واقعیت دارد و مفروض نیست. وقتی قرآن از نوح،‌ ابراهیم‌، موسی‌،عیسی و یا اصحاب کف صحبت می‌کند، به این معنی است که این‌ها وجود داشته‌اند.

او افزود: قصه‌هایی که در قرآن آمده، با قصه‌هایی مانند کلیله و دمنه متفاوت است؛ چرا که آن قصه‌ها وجه ثبوتی ندارند و تنها با هدف هدایت‌گری نگاشته‌ شده‌اند؛ ولی زمانی که انسان بداند یک قصه‌ واقعیت داشته است، بیش‌تر بر او تأثیر می‌گذارد و داستان‌های قرآنی چنین هستند.

این پژوهشگر در ادامه با اشاره به وجه دیگری از قصه‌های قرآنی گفت: رکن دیگر قصص قرآنی، وجه ثبات یا ثابت بودن آن‌هاست. ثابت امری است که در شأنش تغییر وجود ندارد. قرآن در قصص خود امور ثابت و جاودانه و فراتاریخی را درنظر دارد، داستان‌هایی که می‌تواند برای هر گروه و هر زمانی دلالت کند.

او سپس با اشاره به تفاوت امر ثابت و امر ساکن گفت: ما نباید امر ثابت را با امر ساکن اشتباه کنیم. ساکن آن چیزی است که می‌تواند متحرک باشد؛ اما متحرک نیست؛ ولی امر ثابت اصلا قابل تغییر نیست، مثل این‌که می‌گوییم کل بزرگ‌تر از جزء است. این یک اصل تغییرناپذیر است.

محمد رجبی در ادامه گفت: گاهی اوقات عملی که ثابت است، به عنوان سنت مطرح می‌شود. آن‌چه سنت الهی است، تغییرناپذیر است؛ مثل زمانی که می‌گوییم سنت الهی این است که در نهایت، حق بر باطل پیروز می‌شود. همچنین ما باید بین سنت و رسم تفاوت قائل شویم. زمانی که می‌گوییم، ما در عید نوروز سفره هفت سین می‌اندازیم، این یک رسم است و نه سنت. پس زمانی که از سنت‌شکنی صحبت می‌کنیم. باید معنی دقیق آن را در نظر داشته باشیم.

این نویسنده در پاسخ به این پرسش که آیا می‌توان یکی از سه رکن حقیقت، ‌ثبوت و یا ثبات را بر دیگری ارجحیت داد، گفت: این سه رکن در حقیقت یک چیز است. این ما هستیم که آن‌ها را از یکدیگر جدا می‌کنیم. قرآن این سه رکن را جدا نکرده است. اما باز اگر بخواهیم یک مورد را بگوییم، آن حقیقت است.

او همچنین با اشاره به یکی از قصه‌هایی که در قرآن زیاد تعریف شده است،‌ اظهار کرد: بیش‌ترین قصه‌هایی که قرآن تعریف کرده، مربوط به قوم بنی‌اسرائیل است و قرآن می‌خواهد ما بیش‌ترین عبرت را از این قوم بگیریم.

او افزود: علت اصلی این موضوع این است که قرآن قومی را انتخاب کرده است که تا آخر دنیا وجود دارد؛ قومی که با تمام فراز و نشیب‌هایش امروز هم در همه جای دنیا حضور دارد و قومی هستند که امروز هم تمام پیشینه و تاریخ خود را قبول دارند و آن را با تمام وجود احساس می‌کنند.

رجبی همچنین با اشاره به مسأله نحس بودن 13 فروردین در ایران که در حمله یهودیان به ایرانیان ریشه دارد، گفت: در زمان اردشیر اول و یا دوم، قتل عامی توسط یهودیان از رجال کشوری و لشگری در ایران صورت گرفت که از آن زمان این روز توسط ایرانیان به نحسی یاد شده است و حتا بعدها شکست ایران در مقابل اسکندر در این اتفاق ریشه دارد؛ چرا که بسیاری از سران لشگری و کشوری در آن ماجرا کشته شدند.

این نویسنده همچنین با اشاره به این‌که نباید به قصص قرآنی به شکل تک‌بعدی نگاه کنیم، گفت: تمام قصص قرآنی وجوه مختلفی دارند؛ مثلا ما اغلب داستان یوسف را تنها داستانی اخلاقی می‌بینیم؛ اما این داستان وجوه بسیار دیگر هم دارد؛ مثل وجه پیروزی حق بر باطل‌ و یا حتا مسائل اقتصادی که در این داستان تأکید زیادی بر آن شده است. من فکر می‌کنم اگر به قصص قرآنی نگاه جامعی می‌شد و حقایق جاودانه آن مطرح می‌شد، قطعا ما مشکلات امروزی را نداشتیم.

کد خبر 179668

پر بیننده‌ترین اخبار دین و اندیشه

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز