از سویی نیم قرن حضور در رتبه اول حاشیه امنیتی برای همشهری کین ایجاد کرده بود که برخی انتظار نداشتند فیلم دیگری جایگزینش شود. از سوی دیگر، بسیاری از منتقدان و سینمادوستان جوان حوصلهشان از این همه اصرار بر بهترین بودن فیلم اورسن ولز سررفته بود. خیلیها بودند که گفتند و نوشتند همشهری کین هر چه باشد بهترین فیلم تاریخ سینما نیست. عدهای حتی کوشیدند تا با بزرگکردن فیلمهای دیگر ولز، مثل «آمبرسونهای باشکوه» و«نشانی از شر» ثابت کنند که همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینما نیست. حالا فیلم کین از رتبه اولی پایین آمده ولی شا هکار ولز بین منتقدان سرشناس همچنان مدافعان سرسختی دارد که بعضی از آنها اعتقاد دارند علیه همشهری کین توطئهای صورت گرفته است. این چیزی است که در یادداشت تادمک کارتی به چشم میخورد و در آن نیک جیمز سردبیر سایت اندساوند متهم شده که ترکیب منتقدان حاضر در نظرسنجی را طوری چیده که فیلم ولز دیگر اول نشود.
البته باید این نکته را در نظر داشت که فیلم «سرگیجه» هیچکاک که حالا بهجای همشهری کین بهترین فیلم تاریخ سینما شده، در نظرسنجیهای قبلی روندی صعودی را طی کرده بود. سرگیجه از دهه80 جدی گرفته شد و به فهرست 50 تایی منتقدان راه یافت. در نظرسنجی سال92 این فیلم برای اولینبار وارد «تاپ تن» منتقدان شد و رتبه چهارم را کسب کرد. سال 2002 سرگیجه باز هم آرای بیشتری کسب کرد و پس از همشهری کین دوم شد و حالا هم که عنوان بهترین فیلم تاریخ سینما را کسب کرده است.
اینکه همشهری کین فیلم بهتری است یا سرگیجه به کنار، نکته قابل توجه این است که یک فیلم قدیمی کنار رفته و یک کلاسیک دیگر جایش را گرفته و هنوز محصولات متأخر سینمای جهان راهی به پانتئون منتقدان نمییابند. حتماً فیلمهای خیلی خوبی در این سالها ساخته شده و میانشان قطعاً شاهکارهایی هم به چشم میخورد ولی نظرسنجی سایت اندساوند نشان میدهد که هنوز هم در، بر همان پاشنه سابق میچرخد.جای همشهری کین و سرگیجه با همعرض شده ولی جز این تفاوت محسوس حاصل نشده، منتقدان کماکان فیلمهای قدیمی را به محصولات دو دهه اخیر سینمای جهان ترجیح میدهند. نوشته مک کارتی در هالیوودریپورتر که خبرآنلاین روی خروجیاش گذاشته خواندنی و پرنکته است:
تاجی که از سر همشهریکین افتاد
همهچیز برنامهریزی شده بود. هرچند او نمیتوانست نتیجه نظرسنجی را بهطور مستقیم دیکته کند، اما برای بسیاری از ما که یک دهه یا بیش از آن است در فرایند انتخاب بهترین فیلم تاریخ سینما، نظرسنجی «سایتاند ساوند» که هر 10سال برگزار میشود حضور داریم، آشکار بود که نیک جیمز سردبیر این نشریه بریتانیایی کمر همت بسته تا تاج پادشاهی را از سر همشهری کین اورسن ولز بردارد؛تاجی که از سال 1962به این طرف سر این فیلم محصول 1941بود.
کاری که نیک جیمز میتوانست برای تغییر مسیر نتیجه نظرسنجی انجام دهد، بالا بردن تعداد شرکتکنندگان در آن بود. در نهایت باید بگوییم تعداد شرکتکنندگان امسال نظرسنجی ششبرابر تعداد شرکتکنندگان 10سال پیش بود؛ 846نفر برای امسال در برابر 145نفر دهه پیش. معنی این کار قرار گرفتن تعداد بسیاری وبلاگنویس و محصولات تازه دانشگاهها در کنار منتقدان تثبیتشده بود.
نتیجه حضور این افراد فقط بالا آمدن فیلم سال 1958هیچکاک یعنی سرگیجه نبود، (فیلمی که از زمان ورودش در سال 1982به فهرست 10فیلم برتر در رتبه هفتم مدام در حال صعود است) بلکه در قرار گرفتن جذاب «مردی با دوربین طلایی» ژیگا ورتوف در رتبه نهم نیز دیده میشد. حضور ناگهانی این فیلم در فهرست فقط ناشی از محبوبیت آن نزد دانشجویان و معلمان این روزهای سینماست.
جدا از تغییر سلطان فهرست، دیگر تغییرات فهرست چندان محسوس نیستند، چرا که هفت فیلم فهرست 10فیلم برتر همانهایی هستند که در فهرست 2002هم حضور داشتند.بهنظرم باید اشارهای ویژه به حضور متداوم و درازمدت «قاعده بازی» ژان رنوار در این فهرست کرد. این شاهکار فرانسوی در نخستین فهرست 10فیلم برتر نشریه «سایتاند ساوند» در سال 1952در رتبه دهم قرار گرفت و از همان موقع تاکنون در فهرست 10فیلم بوده است. فیلم در سال 1962در رتبه سوم قرار گرفت و بعد از آن برای سه دهه متوالی پس از همشهریکین در رتبه دوم بود و سال 2002 دوباره سوم و امسال هم چهارم شد.
بعضی گله میکنند که چرا جدیدترین فیلم فهرست «2001: یک ادیسه فضایی» استنلی کوبریک، فیلمی 44ساله است. من تا زمانی که فهرست دیگر منتقدان منتشر نشده، فهرست خودم را فاش نمیکنم اما این را میگویم که سعی کردم درنظرسنجی یکی دو فیلم از 20سال اخیر بگنجانم اما هرچه تلاش کردم نشد. راستش خیلی باید درمورد فیلمی بحث شود تا دید از آزمون زمان سربلند بیرون آمده یا خیر، اینکه فیلمی بتواند گاه و بیگاه شما را اسیر خود کند و مجبور کند دوباره و چندباره در دورههای مختلف زندگی خودت و زندگی فیلم، آن را تماشا کنی.
انتخاب سرگیجه احساسی است
آیا سلطان جدید، سرگیجه میتواند عملکرد همشهری کین را تکرار کند؟ بهخاطر میآورم سالها پیش، زمانی که فیلم بهدلیل مشکلات حق تألیف چندان در دسترس نبود، به همراه یکی از بزرگان سینما یعنی فرانسوا تروفو به تماشای فیلم در لسآنجلس (در نمایشی ویژه) رفتم؛ تروفویی که اگر شور و اشتیاق او نبود فیلم بهشأن و منزلت امروزیاش نمیرسید. تروفو پس از پایان سرگیجه بااینکه فیلم را بسیار دوست داشت، اما اعتراف کرد فیلم فاصله بعیدی با یک فیلم کامل دارد، فیلمی که از نظر مضمونی و تکنیکی به راحتی بشود با آن ارتباط برقرار کرد.
بهنظر من انتخاب سرگیجه بهعنوان بهترین فیلم تاریخ سینما بیشتر انتخابی احساسی است تا زیباییشناسانه، فیلمی که بهشدت منتقدان مجرد را که رؤیاهای عاشقانه در سر دارند و خیلی احساسی هستند، بهخود جذب میکند و اغلب کسانی که در این نظرسنجی شرکت کردند نخستین باری که فیلم را دیدند مجرد بودهاند.
یک ابزار دراماتیک مشترک در همشهری کین و سرگیجه وجود دارد و آن برنارد هرمان است، آهنگساز هر دو فیلم. جراتش را دارم و میگویم سرگیجه هرگز به جایگاهی که امروز دارد نمیرسید، هرگز چنین منزلتی را که امروز دارد نمیدید، اگر موسیقی جداییناپذیر برنارد هرمان برای فیلم نبود.