افراد برحسب علاقه و امکاناتی که دارند تصمیم میگیرند این زمان را چگونه و با چه کسانی بگذرانند. اوقات فراغت از آن رو اهمیت دارد که انرژی تحلیلرفته فرد را به او برمیگرداند و او را برای انجام فعالیتهای کاری آماده میکند. با سعید معیدفر، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشگاه تهران، درباره اوقات فراغت گفتوگویی انجام دادهایم که میخوانید.
- اوقات فراغت بر کیفیت زندگی چه تأثیری میگذارد؟
معمولا اوقات شبانهروزی یک فرد به سه بخش عمده کار، خواب و فراغت تقسیم میشود. قبلا اوقات فراغت و کار توأمان بودند؛ یعنی فرد حین فعالیت و کاری که انجام میداد عملا بهنحوی فراغت را هم انجام میداد و اساسا نوع کاری که افراد انجام میدادند بهگونهای بود که نیاز به یک وقت مستقل بهعنوان فراغت نداشت. مثلا کشاورزی که روی زمین کار میکرد یا کفاشی که یک کفش را از اول تا آخر خودش تولید میکرد محتوای کارشان بهگونهای بود که نیاز به اوقات فراغت را هم برطرف میکرد اما امروزه برحسب نوع کار و فعالیتی که بشر انجام میدهد عملا نیاز به یک وقت مستقل برای فراغت دارد. دلیلش هم این است که اساسا کار امروز کاری است که فرد در یک کارخانه یا یک اداره و دفتر مشغول است و معمولا یک کار تخصصی است که طبعا یکنواخت است که ممکن است باعث خستگی هم بشود.
- یعنی فکر میکنید کار کشاورزان در زمان قدیم خستگی به همراه نداشته که نیاز به فراغت داشته باشند؟
جامعهشناسها میگویند که اولا کشاورزی در الگوی قدیم به این شکل بوده که کار دست خود کشاورز بوده؛ بنابراین متناسب با فعالیتی که انجام میداده از محصولی که کشت میکرده لذت میبرده، همچنین او عملا در یک پروسه کامل تولیدی فعال بود چون یک چرخه فعالیت کامل بوده و حین کار فرد در اختیار خودش بود در نتیجه کار، خستهکننده و بیگانهکننده نبوده اما در کار امروز افراد معمولا صاحبکار دارند و بهصورت تخصصی بخشی از یک محصول را تولید میکنند؛ یعنی چرخه کامل تولید را انجام نمیدهند؛ مثلا کسی که امروز در یک کارخانه کفش کار میکند بخش کوچکی از تولید کفش را انجام میدهد بنابراین کفاش امروز ما در معرض فرایند کامل تولید نیست. این نوع کار کمکم خستگی ایجاد میکند و چون محصول نهایی مال صاحبکار است این نوع کار عملا باعث بیگانگی از کار میشود؛ در چنین شرایطی یک وقتی را بهطور مستقل برای فراغت درنظر گرفتهاند.
- این وقت فراغت چه ویژگیای دارد؟
وقتی است که شخص نه کار میکند و نه استراحت. در این وقت فرد به سینما یا تئاتر یا مسافرت میرود، تلویزیون تماشا میکند، روزنامه مطالعه میکند، با دیگران گپ میزند، در مجامع و انجمنهای مختلف شرکت میکند، گاهی اوقات حتی به نمایشگاه میرود و بالاخره مجموع فعالیتهایی را انجام میدهد که این فعالیتها عملا انرژی از دسترفته او را بازمیگردانند و فرد احساس میکند که بخشی از یک جامعه است چون با این گذران اوقات فراغت در معرض بقیه بخشهای جامعه قرار میگیرد. مثلا فرد وقتی فیلم نگاه میکند در یک پروسه اجتماعی شرکت میکند یا وقتی مسافرت میرود در تعامل با دیگران قرار میگیرد و حس اجتماعیاش تقویت میشود؛ فعالیتهایی که اساسا انرژی از دسترفته را به فرد برمیگردانند. بنابراین میگویند بدون شک کار امروز نیاز به فراغت دارد و این فراغت عملا میتواند قوای دماغی، اجتماعی و روحی فرد را به او برگرداند و به این وسیله دوباره فرد میتواند انرژی جدیدی بگیرد مضاف بر اینکه بهعنوان عضوی از جامعه احساس پیوند با جامعه میکند.
- احساس پیوند با جامعه برای افراد چقدر ضروری است؟
چون انسان یک موجود اجتماعی است نیازمند است که حس پیوند با جامعه را در درونش تقویت کند. فکر کنید کسی که در یک کارگاه یا یک دفتر کار در حال انجام کار روزانه است عملا ارتباط چندانی با محیط بیرون از محل کارگاهش ندارد. محیط بیرون از کارگاه جامعه است که فرد عملا بهدلیل حضور در محل کار از آن فاصله میگیرد. انگار که فرد از جامعه بریده است. این فرد را مقایسه کنید با کسی که در زمانهای نه چندان دور روی زمینش کار کشاورزی انجام میداده یا به شکار و صید گروهی میرفته است. گاهی اوقات بسیاری از همین فعالیتها در دسته فعالیتهای اجتماعی جای میگرفتند؛ یعنی فرد همزمان بهعنوان داوطلب با گروههایی کار میکرده که بخشی از اجتماع بودهاند و کار یک فرایند گروهی اجتماعی محسوب میشده است. تفاوت میان کار دیروز و امروز باعث شده که امروز فرد نیاز به فراغت داشته باشد تا بتواند قوای خودش را بهدست بیاورد.
- میشود الگوی مشخصی برای زمان فراغت در جامعه تعریف کرد؟
دقیقا زمان نمیشود تعیین کرد. مثلا کسی که نویسنده است و کتاب مینویسد ممکن است با انجام این کار عملا مشکلی که در بخش کار تخصصی برای افراد شاغل ایجاد میشود برای او بهوجود نیاید. گاهی فرد اساسا احساس خستگی نمیکند؛ اگرچه حتی در این حالت نیز فرد به فراغت نیاز دارد ولی باید میزان زمان استراحت براساس نوع کار تعیین کرد. به اندازهای که کار خستهکننده، بیگانهکننده و فرد را از جامعه منزوی میکند به همان میزان فرد نیاز به اوقات فراغت دارد. بهطور معمول گفته میشود که هرماه علاوه بر روزهای تعطیل فرد به دو روز برای فراغت نیاز داردکه در طول سال یکماه میشود. البته تأکید میکنم که این فراغت بستگی کامل به نوع کار افراد دارد. مثلا کارهای خیریه، حس لذتآمیزی به افراد میدهد. ممکن است کسانی که در این رشته کار میکنند خیلی نیازی برای فراغت احساس نکنند. تا حد زیادی میتوان گفت کار باید با اشتیاق انجام بگیرد و باعث رضایت فرد بشود.
- یعنی هر جا که افراد اشتیاقی به ادامه کار ندارند زنگ خطری است که نشان میدهد فرد نیازمند وقت فراغت است؟
بله. این خستگی و دلزدگی نشان میدهد که فرد نیاز بیشتری به بازیافت نیروی دماغی و اجتماعی دارد.
- اگر اوقات فراغت حذف بشود چه مشکلی پیش میآید؟
اوقات فراغت افراد گاهی ممکن است با اعضای خانواده طی بشود. رفتوآمد با خانواده و فامیل برای برخی افراد اوقات فراغت محسوب میشود. افراد مسئولیتهای اجتماعیشان را در اوقات فراغت به انجام میرسانند. اگر اوقات فراغت حذف بشود این مسئولیتها بر زمین میماند؛ مثلا مسئولیت کمک به همنوعان و کمک و همنوایی با خانواده بهعنوان پدر و مادر یا فرزند مسئولیتهایی هستند که در اوقات فراغت افراد انجام میشود. حالا اگر اوقات فراغت حذف بشود تمامی این مسئولیتها بر زمین میماند. بنابراین فعالیتهای اجتماعی در اوقات فراغت تقویت میشود و درصورت حذف این ظرفیتهای اجتماعی کاهش پیدا میکند و این میتواند بر میزان خشونت در روابط اجتماعی یا حتی آسیبهای اجتماعی دیگر هم اثر بگذارد. جامعهای که شاد نباشد و نتواند اوقات فراغت مناسبی را برای افراد تدارک ببیند این جامعه میتواند آسیبهایی دربرداشته باشد که افسردگی و تضادهای شدید بین افراد خانواده و بخشهای دیگر جامعه را ایجاد میکند و روابط فردی و اجتماعی دچار مشکل میشوند.
- بعضی افراد از فعالیتهای تکراری برای اوقات فراغت استفاده میکنند. این تکرار بر اوقات فراغت اثر میگذارد؟
تکراری بودن ممکن است پوسته بیرونی فعالیت باشد مثلا فردی که هر روز روزنامه میخواند یا تلویزیون تماشا میکند که نمیشود گفت برنامههای تکراری میبیند یا خبرهای تکراری میخواند ولی به هر حال باید در ابزار و وسایل و شیوههای گذران اوقات فراغت تنوعی ایجاد کرد؛ البته تا حدی بستگی به افراد دارد، ممکن است کسی بخواهد در اوقات فراغت استراحتش را زیاد کند البته این خیلی مناسب نیست ولی به این نکته توجه کنید که در اوقات فراغت نمیشود به فرد تحکم کرد اما در عین حال میشود به فرد توصیه کرد که اگر از انواع مختلف فعالیتها استفاده کند بهتر است. بنابراین فرد خوب است که سفر برود اما خب، در این شرایط میپذیریم که افراد زیادی توانایی مالی انجام این کار را ندارند. پس ما نمیتوانیم برایشان چنین چیزی را توصیه کنیم. اگر ما جامعهای را فرض کنیم که افراد بضاعت مالی لازم را داشته باشند باید در آنجا هر سال سفرهایی انجام بشود باید هر سال دید و بازدید و رفتوآمد با خانواده و فامیل انجام بشود. اینکه تمام وقت ما پای تلویزیون یا کامپیوتر گذاشته شود کمکم مشکلات فیزیولوژی در پی دارد.