این مطلب را میخوانیم:
تلاشی که شما بزرگواران برای اداره حوزه علمیه تهران انجام میدهید سعیتان مشکور حق باشد و مورد دعای خاص ولیعصر (عج). بهترین کار هم همین است که لسان معلم کتاب و حکمت باشد و در کنارش هم تزکیه نفوس. همه این کارها که فرمودید بسیار لازم و نافع و ثمربخش است اما مستحضرید اصل اول، این است که هر جمعی را یک عده خواص اداره میکنند و خواص را اخص رهبری میکنند. شما در این هفت هزار نفر باید هفت نفر اخص داشته باشید. روزگاری بود که مرحوم آشتیانی، آقاسید احمد خوانساری، شیخ آملی و اینهایی که بزرگان این اصل بودند عاصمه کشور را حفظ میکردند. من یادم است بعد از رحلت مرحوم آقایبروجردی (ره)، تهران تقریبا مرجع بود؛ برای اینکه این آقایانی که اسامی شریفشان برده شد اَقدم و اعلم بودند. بعد از تذکره امام(رض) مراجع نامهای نوشتند که بین روحانیونی که در قم بودند تقسیم شد که برسانند بهدست همه روحانیون قم؛ و بنده به اتفاق یکی از همین اساتید، یک ماموریت پیدا کردیم که این نامه را هم خدمت مرحوم آیتالله خوانساری و هم خدمت مرحوم شیخ آملی برسانیم. در حوادث مهم و حوادث واقعه، مردم و علما امثال شیخ آشتیانی یا آیتالله خوانساری میخواهند و از آدمهای عادی، علمای عادی و اساتید عادی کاری ساخته نیست.
اصل دوم، این است که باید به این سمت حرکت کنیم یعنی اینطور نیست که علم، وقف زمان خاص یا سرزمینی خاص باشد. خدا قرین رحمت کند شیخاشراق را، ایشان در حکمت اشراق فرمودهاند که تاکنون وقفنامهای در نیامده است که خدا علم را برای مردم یک منطقه تضمین و اعلام کرده باشد. غالب این بزرگان اهل منطقههای ضعیف و محروم هستند. سهرورد یکی از روستاهای دورافتاده زنجان است. چند تا حکیم مانند شیخ اشراق از این منطقه برخاسته است. قمشه بین شیراز و اصفهان است، مرحوم قمشهای ازجمله علمایی هستند که به تهران مهاجرت فرمودند. از اشکور ایلام، مرحوم اشکوری معروف به تهران مهاجرت فرمودند. در آشتیان تفرش مرحوم آقا میرزاحسن، مرحوم باقر، مرحوم میرزا احمد، اینها اساتید تهران بودند که از منطقه آشتیان برخاستند. خود تهران هم این ظرفیت را دارد که این بزرگواران را بپذیرد. پس نه وقفنامهای در کار است و نه از این طرف قصور.
اصل سوم، مدیریت کار است. ما مدیریتی در نجف داشتیم؛ اینکه میبینید نجف هزار سال خروجیهای فراوان داشت، تنها به برکت حضرت امیر(ع) نبود. با اینکه در مدینه شش معصوم هست، این خروجی وجود ندارد. مدیریت حرف اول را میزند. منشأ خروجیهای خاک بزرگ نجف، مدیریت مرحوم سیدمرتضی است و بخشی هم به سیدرضی برمیگردد. سیدمرتضی(رض) وضع مالیاش خوب بود و مدیریتش بهمراتب از وضع مالیاش بهتر بود. ایشان چون امکانات مالیشان بد نبود بخشی از املاکشان را وقف کتاب، لوازمالتحریر، قلم و... کردند. چون آن روزها خیلی سخت بود، وسایل چاپ نبود. ایشان طرز وقف را یاد داد. وقف فقط غذا دادن نیست. شما ببینید یک جامعه الخیراتی(وقفنامه) در یزد چاپ شده که این در حد یک وزارتخانه است. از آبانبار تا کتابخانه از مسجد تا مدرسه اینها را آن آقا وقف کردهاند. این وقفنامه هم قبلا چاپ شده به نام جامعهالخیرات که یک وزارتخانه است. شما ببینید یزد یک منطقه کویری است. یک مدیریت صحیح میآید و از دل کویر چه علمایی را پرورش میدهد. مرحوم سیدمرتضی (رض) بخشی از املاک را وقف حوزه علمیه و شناسایی طلاب مستعد کرد.
بحرالعلوم درست است آدم بزرگی است و مدتی هم حوزه علمیه نجف را به خوبی اداره میکرد ولی از سیدمرتضی یاد گرفت. مرحوم بحرالعلوم یک چهار جلد کتاب دارد به نام الفواید الرجالیه. این در حقیقت نظیر رجال نجاشی و اینها نیست، به منزله قواعد رجال است؛ شرح حال علماست. مرحوم بحرالعلوم در همان فواید الرجالیه در شرح حال سیدمرتضی (رض) مینویسد: سیدمرتضی وقتی حوزه علمیه نجف را تاسیس کرد این نیروها را شناسایی کرد که کدام طلبه استعدادش بیشتر است، جدیتش بیشتر است، تقوا و طهارتش بیشتر است؛ ایشان وقتی دیدند بین آنها یک طلبه فاضلتر است چون بهتر از بقیه درس میخواند ماهانه شهریه او را 12دینار و یکی که بعد از او بود ماهانه هشت دینار به او شهریه پرداخت کردند. آنکه در یکماه 12دینار شهریه میگرفت شد شیخ محمدحسن طوسی (ره) صاحب تهذیب و استبصار. اگر مدیریت سیدمرتضی نبود خب این هم، امام جماعتی معمولی میشد. اگر فقر و فلاکت فشار بیاورد، اداره عائله فشار بیاورد دیگر نمیتواند شیخطوسی شود. خیلی از افراد هستند که استعداد خوب دارند. اگر مرحوم قمشهای یا شیخ قمی در همین مدرسه صدر تدریس میکردند، به این علت بود که میدیدند زحماتشان خریدار دارد. اگر شما بتوانید کار بحرالعلوم که برگرفته از کار سیدمرتضی است را انجام بدهید، تهران را نجات خواهید داد. وقتی تهران نجات پیدا کرد، کل ایران نجات پیدا میکند. مردم چشمشان به این است.
بنابراین مرحوم بحرالعلوم وقتی خودش قصه را نقل میکند میگوید شیخطوسی خروجی مدیریت سیدمرتضی است. سیدمرتضی(رض) حوزه نجف را به خوبی اداره کردهاند. نماز جماعت را به آقاشیخ علی زاهد مقدس محول فرمودند که دیگر هر جایی و هر گوشه صحن یک امام جماعتی نباشد. شما یادتان هست، این کار، کار خوبی نیست. حتی مرحوم آقای بروجردی آمد ایشان در ضلع شرقی نماز میخواند و مرحوم آقای مرعشی در ضلع غربی نماز میخواند مرحوم پدر آقای قمی هم در قسمت شمالی نماز میخواند. حدود پنج وعده نماز جماعت برگزار میشد. مرحوم بحرالعلوم که آمدند نماز جماعت را به آقا شیخ علی زاهد محوّل فرمودند و افرادی را که بیان خوبی داشتند برای تدریس انتخاب کردند، چون هنر در تعلیم و تبلیغ سهم تعیین کنندهای دارد. وجود موسای کلیم(ع) به خداوند متعال عرض کردند: من حرف خوب میزنم اما خوب حرف نمیزنم. اگر قرار بود، با ید بیضا مشکلات را حل میکردند. کاری که بیان میکند، اژدها نمیکند.
مرحوم بحرالعلوم میفرمایند آنها که عمیق هستند میتوانند در تعلیم خدمت کنند اما در تدریس موفق نیستند. برای تدریس عالمان اینچنینی انتخاب کردند. خودشان هم زعیم مطلق شدند. برای اینکه دیدند سیدمرتضی همین کارها را کردند. بنابراین اگر خروجی نجف واقعاً علمای بزرگی بودند برای این بود که مدیران بزرگی مثل سیدمرتضی بودند که نیروها را شناسایی میکردند. واقعا حیف است که بعضیها بروند امامجماعت شوند. برای اینکه آنها میتوانند امام جمعه تربیت کنند.شنیدهام در تهران یک عدهای راه افتادهاند که اینها انفاق ثلث را راهاندازی کنند و قبل از رحلتشان انجام دهند، میشود این کار را بکنند. مسئله دیگری که شما گفتید از اوقاف توقع دارید. اوقاف اگر متولی خاصی داشته باشد باید بدهند دست متولی و اداره اوقاف ناظر باشد. اما اگر متولی خاص ندارد چارهای جز حاکم شرع نیست. لکن در این 30سال خیلی از موقوفات احیا شده است ولی ما نتوانستهایم همه موقوفات را احیا کنیم. احیای وقف مهم است. سرّ مطلب این است که ما درست مسائل شرعی را به مردم منتقل نکردهایم وگرنه آنها وقف را هم احیا میکردند. من از بعضیها که دستشان باز بود سؤال کردم که چرا وقف نمیکنید؟ گفتند وقف، مال را از جریان میاندازد. خب میخواهند این خانه را تبدیل کنند به واحد تجاری و اداری میگویند این موقوفه است و دیگر قابل استفاده نیست. این باغ را میخواهند تبدیل کنند به واحد تجاری، میگویند این موقوفه است. همین روزها با مسئولین اوقاف دیدار داشتیم ، به آنها گفتیم شما باید در همایشهایتان این مسائل شرعی را در میان بگذارید که شرط در متن وقف، نافذ است.
آن شخصی که میخواهد وقف کند بگوید اینجا، که خانه یا مغازه یا باغ است، من این زمین را وقف کردم که فعلا باغ باشد و درصورتی که درآمد بیشتری داشته باشد متولی میتواند تغییر کاربری بدهد. برای اینکه وقف صدقه جاریه است نه صدقه جامد. ما آمدیم این صدقه جاریه را صدقه جامد کردیم و دیگر وقف احیا نشد. خیلیها میگویند مال موقوفه است ما چرا وارد شویم. ما اگر درست صدقه جاریه را، صدقه جاریه معنا میکردیم، بهصورت جامد در نمیآمد. قبلاً یک طور دیگر بود ولی الان اگر کسی بخواهد وقف کند متن وقفنامه را اینچنین مینویسد که فعلا این عین زمین وقف باشد، حالا خانه است یا باغ، شرایط اگر تغییر کرد تغییر کاربری در اختیار متولی است. این میشود صدقه جاریه. حضرت فرمود: ما که هرچه داریم از خداست همین وعده را خدا به شما داده، چرا آرام نمیشوید. اگر طلاب واجد این روحیه و انگیزه باشند به جایی میرسند. آن وقت هم خدمات شما به بهترین وجه شکوفا میشود، هم خروجی حوزه تهران افراد شاخصی هستند که افتخار حوزه خواهند بود. امیدوارم خداوند سبحان بر تأییدات شما بیفزاید و بیش از گذشته موفق و مؤید باشید و بتوانید حوزه علمیه تهران را پرفروغتر از گذشته کنید.