این فیلم ابتدا در سال2009 در جشنوارههای جهانی فیلم به نمایش درآمد و در سال2010 جایزه بهترین مستند جشنواره فیلم نیوهمپشایر را از آن خود کرد اما بهدلیل مسائل مطرحشده در فیلم، اکران عمومی آن تا ژوئن امسال به تأخیر افتاد. این مستند نیز با همان رویکرد مایکل مور و فیلمسازان همفکر او ساخته شد و با بهرهگیری از زبانی طنزآمیز فضای حاکم بر سازمان ملل متحد را به باد انتقاد گرفت. بدون شک فیلمسازانی مانند مایکل مور مخالفان بسیاری دارند اما نمیتوان این موضوع را انکار کرد که او با ساخت فیلمهایش، به مستند فرمی مستقل از هنر داد که میتوان به واسطه آن عقاید خود را ترویج کرد. مور و افرادی مانند مورگان اسپرلاک که جا پای او گذاشتهاند، الگویی مردمپسند ساختهاند که در آن روایت شخصی فیلمساز با استفاده از طنز و رعایت استانداردهای این ژانر، سوژه مورد نظر را زیرسؤال میبرد.
U.N Me نیز حال و هوایی شبیه «من و راجر»، «بولینگ برای کلمباین» و «super size me» دارد که به مذاق لیبرالها و چپگراها چندان خوش نخواهد آمد زیرا نمیتوان از آنها انتظار داشت از مسائل مطرحشده در فیلم احساس تنفر داشته باشند. میتوان گفت ایمی هوروویتز و متیو گراف نیز دقیقا همان رویکرد مایکل مور را در پیش گرفتهاند. هوروویتز، در مقام کارگردان و راوی فیلم، بیننده را به یک تور بینالمللی میبرد؛ توری که در آن نشان میدهد سازمان ملل متحد مکانی برای وراجی است و همان ایدهآلهایی را به تمسخر میگیرد که با هدف ترویج آنها تأسیس شده است. آنطور که در این فیلم مطرح میشود سازمان ملل مرکزی جهانی است که صلحطلبان جنایتکار در آن جمع شدهاند اما نمیتوانند از بیگناهان دفاع کنند. دزدان، مسئول برنامه غذایی هستند و یک شورای حقوق بشر دارد که به مجمعی برای مستبدان و آدمکشها تبدیل شده است.
اگر بخواهیم براساس معیارهای تعریفشده از جانب فیلمسازانی چون مایکل مور و اسپرلاک در مورد U.N Me قضاوت کنیم باید آن را یک موفقیت چشمگیر بدانیم. ایمی هوروویتز در مقام راوی و فیلمساز تلاش کرده با بهکارگیری طنز، رنجش بحق خود از افراد فاسد ادارهکننده یک سازمان بینالمللی را آشکار کند. در واقع او همانطور که تلاش میکند مقامات سازمان ملل را وادار کند درباره کارها و اهدافشان صحبت کنند و بیننده را میخنداند از حقیقت سازمانی پرده برمیدارد که محبوب لیبرالها و باراک اوباماست. هوروویتز برای عبور از تعصب تماشاگرانی که انتقاد از سازمان ملل را برنمیتابند روی موضوعاتی تمرکز کرده که برای لیبرالها خوشایند است؛ موضوعاتی چون نسلکشی در دارفور.
روشن است که او به همه مسائل اشاره نکرده و ناکامیهای سازمان ملل را مطرح کرده بدون اینکه راویاش را در باتلاق جنگ لفظی در مناقشات خاورمیانه گرفتار کند. هوروویتز هرچند بسیاری از مطالب را نگفته گذاشته اما مسائل جنجالی و فساد در سازمان ملل بهقدری زیاد است که میتوان براساس آن ساعتها فیلم ساخت چه برسد به 90دقیقه. راوی فیلم وقتی به ساحل عاج میرود، صلحبانانی را نشان میدهد که وحشی شدهاند؛ کلاه آبیهایی که نهتنها از مردم جنگزده دفاع نمیکنند بلکه خود به جنایت دست میزنند و به دزدانی تبدیل شدهاند که تنها در پی لذتطلبی هستند.
زمانی که به روآندا میرسد یک داستان هولانگیز و تکاندهنده از اعضای سازمان را روایت میکند که نیرو و اطلاعات لازم برای پیشگیری از نسلکشی را در اختیار دارند اما کاری نمیکنند و در اینجا باز هم راوی به شوخیهایش ادامه میدهد. او به مسئله دارفور و نسلکشیهای سودان میپردازد. یک دیپلمات سودانی تغییرات آبوهوایی را دلیل کشتار بسیاری از مردم توسط دولت بیان میکند.
یکی دیگر از مطالبی که در فیلم به آن اشاره میشود، عادیشدن فساد مالی در سازمان ملل است. ازجمله رسوایی برنامه نفت در برابر غذا که صدام با چند میلیون دلار رشوه به مسئولان سازمان ملل، بیش از 10میلیارد دلار به جیب زد. مسئله تکاندهنده اینجاست که مقامات سازمان ملل هنگام اعتراض مردم عراق به این برنامه به روی آنها آتش گشودند. در حقیقت در این فیلم موضوع رشوهگرفتن و تبانیهای مالی، به عنوان یک پدیده رایج مطرح میشود و حتی کوفیعنان، دبیرکل سابق سازمان ملل نیز از این قاعده مستثنی نمیماند.
اگر در سازمان ملل رهبری درست وجود داشته باشد و اصول و چارچوبهای اولیه تعیین شده در این سازمان به شکل واقعی آن بهکار گرفته شود، بعید نیست که رسواییها و سوءاستفادههای بهنمایشدرآمده در فیلم کاهش یابد اما مشکل اینجاست که این سازمان تقریبا هیچوقت پاسخگو نبوده و آنطور که خبرنگاری به نام کلودیا روزت در فیلم میگوید: پرهیز از حقیقت در دیانای این سازمان وجود دارد. تأخیر در اکران عمومی فیلم تا حدودی از اثرگذاری آن کاست؛ زیرا طی همین سه سال، تغییراتی در سازمان ملل ایجاد شده که با مسائل مطرحشده در فیلم همخوانی ندارد.
شاید در نگاه اول این مستند از نظر برخی افراد یک شوخی خندهدار برای طرح موضوعی بسیار مهم بهنظر برسد اما واقعیت این است که U.N Me سرشار از اشارات و طنازیهای هوشمندانه است و ارزش دیدن دارد. بیننده، هر گرایشی که داشته باشد چارهای ندارد جز اینکه در ناامیدی و بیزاری فیلمسازان از سازمان ملل متحد با آنها همراه شود.