کسانی که سال گذشته فرضا 400میلیون تومان برای مشارکت در تولید یک فیلم سینمایی سرمایهگذاری کردهاند، امروز یا فیلمشان اکران نشده و یا در گیشه موفق به بازگرداندن سرمایه اولیهاش هم نشدهاست، مگر اینکه سرمایهگذار مفروض، آنقدر خوششانس بوده باشد که فیلمش جزو انگشتشمار آثار پرمخاطب امسال باشد. در شرایط فعلی، رسیدن به گیشه 500میلیون تومان در مجموع فروش تهران و شهرستان، فروشی معمولی محسوب میشود. از این مبلغ اگر سهم پخشکننده، سینمادار و هزینههای تبلیغات را کسر کنیم کمتر از نیمی از فروش گیشه بهجا میماند. یک جمع و تفریق ساده نشان میدهد سرمایهگذاری برای تولید یک پروژه سینمایی اصلا بهصرفه نیست. اگر سرمایهگذاری سال گذشته 400میلیون تومان برای مشارکت در تولید یک فیلم سینمایی سرمایهگذاری کرده باشد، که با توجه به هزینههای تولید این مبلغ فقط بخشی از هزینههای تولید را تشکیل میدهد. برای بازگشت سرمایهاش فیلم مورد نظر باید حدود یک میلیارد تومان در گیشه کارکرد داشته باشد. امسال چند فیلم داشتهایم که به مرز میلیارد رسیدهاند؟ با این وضعیت فروش و شرایط نامطلوب اکران، چرا باید بخش خصوصی مشارکتی فعال در تولیدات سینمایی داشته باشد؟ در این میان مدیریت سینما چه گامهایی برای رفع بحران برداشته است؟
2 - فروش ضعیف فیلمهای پاییزی را باید حاصل افزایش بهای کالاها و خدمات در روزهای اخیر بدانیم یا فیلمها فاقد جذابیت هستند؟ پاسخ هرچه باشد در نتیجه تفاوتی حاصل نمیشود. این فیلمها ضرر میدهند و در بازگرداندن سرمایه اولیهشان ناتوان میمانند. سوال اینجاست که سینمایی که بیشتر تولیداتش در جذب مخاطب گسترده ناتوان است چگونه بهطور متوسط سالی 80 فیلم تولید میکند؟ سینمایی که نمیفروشد محکوم به ورشکستگی است مگر اینکه با حمایت دولت سرپا نگه داشته شود؛ حمایتی که امسال هم شامل سینما شده ولی اغلب در قالب تولیداتی که سفارشدهندهاش خود دولت است. تجربه نشان داده که فیلم سفارشی در نهایت اثر موفقی از کار درنمیآید. اگر میخواهیم سینمایی پویا داشته باشیم باید بخش خصوصی حضور قدرتمندانهای در این عرصه داشته باشد. برای این کار هم باید تکلیف خیلی چیزها را روشن کرد و تنها هم تولید فیلم خوب مشکلی را حل نمیکند. تا روزی که تعداد سالنهای استاندارد و مجهز پایین باشد بعید است بتوان با بهترین فیلمها هم به موفقیت قابلتوجهی رسید. قاعدتا بودجهای که به سینما تعلقیافته باید صرف امور زیربنایی شود که مهمترینش ساخت سالن سینماست. هزینهکردن بودجه برای تولیدات سینمایی شاید ویترین خوبی برای مدیران ترسیم کند اما هم تصویری غیرواقعی از وضعیت سینمای ایران ارائه میدهد و هم اینکه با تنفس در فضای گلخانهای سینما میتواند زندگی طبیعی داشته باشد.
3 - بحران سینمای ایران مربوط به امروز نیست و ریشه در گذشته دارد؛ پس نمیشود همه تقصیرها را گردن مدیران فعلی انداخت ولی آیا نباید از آنها سؤال کرد چرا در سهسال اخیر تصمیماتی گرفتهاند که کمکی به سینما نکرده و تنها به تعمیق بحران منجر شده است؟ چرا دوستان اصرار دارند روز را شب و شب را روز جلوه دهند و چرا حاضر به پذیرش مسئولیت اقداماتی که انجام دادهاند، نیستند؟ بازخوانی اولین نشست مطبوعاتی جواد شمقدری پس از حضور در پست معاونت سینمایی میتواند بیانکننده خیلی چیزها باشد. سهسال گذشته و بسیاری از مشکلاتی که شمقدری وعده حلکردنشان را داده بود، همچنان پابرجاست. تازه اگر بنا به مقایسه باشد باید گفت وضعیت سینما آشفتهتر از گذشته هم شده است.