دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۵
۰ نفر

حرف‌زدن از مسائل عادی در عین سادگی، دشوار است.

طناب کشی

مدیریت فرهنگی یک مسئله عادی است که این روزها تبدیل به مسئله غیرعادی در تئاتر شده است. به قول آرش دادگر، کارگردان و بازیگر تئاتر، زمانی که در مورد چیزهایی که نداریم حرف بزنیم تبدیل به غر می‌شود و وقتی در مورد چیزهایی که داریم حرف بزنیم تبدیل به آدم‌های معترض می‌شویم. این گزارش نه غر است و نه صحبت‌های هنرمندان معترض. این گزارش نگاهی دارد به جای خالی مدیران فرهنگی در عرصه تئاتر؛ جای خالی‌ای که باعث شده هنرمندان زیادی در این گزارش ما شرکت نکنند و معتقد باشند که مگر ما مدیر فرهنگی داریم که بخواهیم در موردش حرف بزنیم.

آرش دادگر، یکی از هنرمندان تئاتر است که حضور مدیر فرهنگی را درعرصه تئاتر احساس نمی‌کند: «فرهنگ چیزی نیست که بتوان مدیریت فرهنگی‌اش کرد. فرهنگ چیزی است که وجود دارد و ما تلاش می‌کنیم که از بین نرود بلکه رشد، تأثیر و بالندگی داشته باشد. به‌عبارت دیگر ما با مدیریت فرهنگی خودمان باعث می‌شویم که دیگران مبتلا به فرهنگ بشوند». او معتقد است که ما واژه‌ای به نام مدیریت فرهنگی نداریم: «ما در تئاتر مدیریت هنری داریم و مدیریت هنری به این معناست که فردی تلاش می‌کند که جنبه هنری محصولات تولید شده بر جنبه سیاسی، اقتصادی و دیگر جنبه‌ها غلبه کند تا محصول هنری تبدیل به یک کالای تجاری نشود».

مجید سرسنگی، مدیرعامل خانه هنرمندان در نشست خبری اخیر خود با خبرنگاران دو عملکرد برای هر مدیر فرهنگی قائل شد: «نگاه ما به حوزه فرهنگ و هنر می‌تواند دو گرایش کلی را در بربگیرد که در حالت اول تنها به حفظ وضعیت موجود برمی‌گردد؛ یعنی یک مدیر فرهنگی با توجه به وضع موجود همچون محدودیت‌ها، تنگ‌نظری‌ها، کمبود بودجه و به‌ویژه عادات غلط فرهنگی تصمیم می‌گیرد تا کار خود را پیش ببرد که این آسان‌ترین راه است و قطعا کسی در چنین شرایطی معترض نمی‌شود و مدیر هم با چالشی روبه‌رو نخواهد شد. او عملکرد دوم در این حوزه را گرایش به سمت وضعیت مطلوب دانست: «اگر بخواهیم از این گردنه عبور کنیم، چالش‌ها شروع می‌شود اما اگر مدیران فرهنگی بتوانند درد و رنج گذر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را تحمل کنند، قطعا هیچ‌چیزی کم نخواهند داشت».

لزوم نگاه به آینده

آرش دادگر نگاهی طنزگونه به نبود مدیریت فرهنگی یا به قول خودش مدیر هنری دارد؛‌ او می گوید:« درمورد مدیریت فرهنگی خلط مبحث بسیار می‌شود. جای تعجبی ندارد که شما در سوپرمارکت‌ها کالاهای فرهنگی می‌بینید و در مراکز فرهنگی و رسانه‌های تصویری که قرار است محصولات فرهنگی دیده شود، محصول غیرفرهنگی وجود دارد چرا که همه چیز جنبه اقتصادی پیدا کرده است. الان هم شرایط هنری ما به همین گونه است که هنر به تجارت تبدیل شده است».

کارگردان نمایش «لیرشاه» بحث خود را به سمت برنامه‌ریزی می‌برد: «باید از مدیران هنری پرسید که چه برنامه‌هایی برای پنج سال آینده دارند. طبیعی است که یک مدیر هنری، برنامه‌هایی را برای پنج یا 10سال آینده داشته باشد. باید از آنها پرسید که آیا از نظر سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برنامه‌هایی برای سال‌های آینده دارند یا خیر؟ چراکه زمانی نام فرهنگ وسط می‌آید باید به آینده فکر کرد. فرهنگ برنامه‌ای مدون برای آینده است. زمانی که جمع‌بندی بکنیم می‌بینیم که فردایی که به‌دست می‌آوریم فردایی است که نسلی را پدید می‌آورد که راه را ادامه می‌دهد و به جلو حرکت می‌کند، بنابراین پایه‌های فرهنگی ما از بین نمی‌رود. حال باید دید که آیا مدیران هنری ما به این چیزها فکر می‌کنند؟ من نباید این چیزها را بچینم بلکه کسانی دیگری باید به آن فکر کنند.

درست مثل مربی ورزشی است که تنها به برنده شدن در یک بازی فکر نمی‌کند بلکه به این فکر می‌کند که قرار است دوسال دیگر تیم در جام جهانی شرکت کند. مثلا تیم فوتبال ژاپن از سال89 وارد عمل شد و همان زمان اعلام کرد که ما الان هیچ رتبه‌ای کسب نمی‌کنیم اما وعده داد که در سال 2015قهرمان جهان می‌شویم. الان 2012هستیم و می‌بینیم که تیم فوتبال ژاپن پیوسته حضور دارد و برای قوتبالش برنامه‌ریزی می‌کند تا فوتبال تبدیل به فرهنگ بشود؛ همانطور که کیمونو و مراسم چایی را با برنامه‌ریزی، جهانی‌اش می‌کند درحالی‌که ما فقط ثبت جهانی می‌کنیم و به آن افتخار می‌کنیم بدون آنکه از آن استفاده کنیم. فرهنگ چیزی است که مبتلا می‌کند و چیزی نیست که تزریق بشود. بنابراین تئاتر یک کار هنری است که در رابطه با انسان، جامعه، ارزش‌ها، هنجارها و پیرامونش قرار می‌گیرد. کاری که تئاتر می‌تواند انجام بدهد این است که فراگیر و همه‌گیر شده و به فرهنگ دیداری و همه‌گیر تبدیل بشود. حال سؤال اینجاست که آیا برنامه‌ای برای این قضیه داشته‌ایم که تئاتر همه را مبتلا بکند و در سبد خانوار قرار بگیرد». سرسنگی هم به برنامه‌ریزی برای آینده معتقد است: «یک مدیر فرهنگی قطعا باید برای آینده نیز فکرهایی داشته باشد و نباید تنها مبتنی بر دوره و بودجه موجود فکر کند، چه بسا که در تمام سال‌های بعد از انقلاب یکی از مشکلات جدی ما در حوزه‌‌های مختلف فرهنگی، نبود مدیریت آینده بوده است». او فرهنگ را به هنر گلخانه‌ای تشبیه کرد؛ «اگر از این فضای مطبوع و مصنوعی عبور کنیم، باید ببینیم چه خواهیم داشت؟ مثلا در این سه دهه بعد از انقلاب تئاتر ما چه رشدی کرده است؟! چه زمانی می‌خواهیم این فرهنگ و هنر گلخانه‌ای را کنار بگذاریم و چه برنامه‌ای برای آن داریم؟! تا ما را از یک مسیر به مسیر دیگر راهنمایی کند؟ اساسا شما امروز چه ملاکی برای قضاوت من در جایگاه مدیریت دارید»؟

توجه بیشتر به وعده‌ها

عدم‌برنامه‌ریزی را می‌توان در نوع و شکل قراردادهایی دانست که با گروه‌های تئاتری بسته می‌شود. علیرضا کوشک جلالی، کارگردان ایرانی مقیم آلمان این روزها دو نمایش «خدای کشتار» و «راهزنان» را در سالن اصلی تئاتر شهر در حال اجرا دارد؛ دو نمایشی که بنا به تصمیم اولیه شورای حمایت مبلغ 50میلیون تومان به آن کمک هزینه اولیه تعلق خواهد گرفت اما تا به امروز تنها مبلغ 10میلیون تومان کمک هزینه از سوی مرکز هنرهای نمایشی به گروه تعلق گرفته و گروه نزدیک به 15میلیون تومان از جیب خود هزینه کرده است و برخلاف توافق اولیه 80درصد گیشه بعد از گذشت سه هفته اجرا به گروه داده نشده است، تا بنا به گفته کارگردان، قرض‌های تئاتر کشور پرداخته شود. پیامی که علیرضا کوشک جلالی از این روند دریافت می‌کند، اصلا دلچسب نیست: «تنها یک پیام برای من و خیلی از هنرمندانی که در داخل کشور کار می‌کنند و برای تئاتر کشور زحمت می‌کشند، داده می‌شود، ما تئاتر نمی‌خواهیم و از شما حمایتی هم نمی‌کنیم. نه‌تنها به ما پولی داده نمی‌شود، بلکه از ما پول هم گرفته می‌شود تا تئاتر کار کنیم. این پیام غیرمستقیم به ما داده می‌شود. درحالی‌که هر مسئول دیگری بود با توجه به اینکه سالن پر است و مخاطب راضی است، حداقل به 10درصد قول‌هایی که داده بود وفادار می‌ماند و هرچه ما تماس می‌گیریم، پاسخی به ما داده نمی‌شود و اگر داده می‌شود، این است که بودجه نداریم.» عدم‌برنامه‌ریزی و پاسخگو نبودن مدیران هنری نکته‌ای است که دادگر به آن اشاره دارد: «مدیران باید پاسخگو باشند اما الان احتیاج نیست که پاسخگو باشند چراکه مدیران بالاتر از آنها انتقاد نمی‌کنند».

اما مشاور هنری شهرداری تهران پاسخگویی هر مدیر فرهنگی را دلیل بر بالندگی آن دانست: «بر این اعتقادم که یکی از دلایل بالنده‌شدن هر مدیریتی، پاسخگویی آن مجموعه به مخاطبان، افکار عمومی و رسانه‌هاست؛ یعنی باید اجازه داد مدیریت در هر فضایی مورد نقد قرار بگیرد». سرسنگی هم برنامه‌ریزی را یک اصل مهم خواند: «مادامی که برنامه نداشته باشیم نه دورنمایی داریم و نه مدیریتی را می‌توانیم برآورد کنیم». اما شرایط فعلی پیام‌هایی برای کارگردانان تئاتری دارد؛ پیامی که کوشک جلالی بعد از سال‌ها کار‌کردن در تئاتر ایران آن را اینگونه شرح می‌دهد: «این پیام داده می‌شود که ما از نظر مادی شما را حمایت نمی‌کنیم و اگر خودتان می‌خواهید کار کنید دیگر به ما ربطی ندارد. نمی‌توانم این برخوردها را باور کنم. اگر با ما قرارداد گیشه بسته‌اند باید هر شب با گروه تسویه شود تا کارگردان بتواند هزینه‌ها و دستمزد بازیگرش را بدهد».

کارگردان نمایش‌های «نورا» و «موسیو ابراهیم و گل‌های قرآن» که جوایز بین‌المللی بسیاری کسب کرده است، صرفا به‌دلیل علاقه‌اش به تئاتر این شرایط را تحمل کرده است: «ما برای تئاتر کیسه ندوخته‌ایم، اما حداقل چیزها باید به تئاتر تعلق بگیرد. من دوست دارم که در ایران تئاتر کار کنم و در زمینه آموزش و کارگاه فعالیت کنم. نه‌تنها من بلکه همه هنرمندان دوست دارند در اینجا کار کنند و می‌خواهند کار کنند اما شرایط نه‌تنها برای من بلکه برای بیشتر هنرمندان مهیا نیست و این روزها تئاتر کار کردن در ایران شرایط تلخ و غیرقابل تحملی دارد و امیدوارم که مدیران هنری به کارگردان ایرانی توجه و شرایط را برای کار کردن آنها مهیا کنند».

کد خبر 188629

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز