بسیاری از زنان در جامعه، معروف به زنان نامرئی هستند. زنانی فداکار، زنانی که همه زندگی خود را صرف شوهر، فرزندان، پدر و مادر و خواهر و برادر خود میکنند و اگر دوست و آشنایی داشته باشند، مطمئناً آنها هم به این لیست اضافه میشوند. کمی فکر کنید. شما چند مورد از این زنان نامرئی را در اطراف خود میشناسید.
در جامعه سنتی ما، این زنان کم نیستند. زنانی که در پس پرده، برای زندگی اطرافیان خود هر کاری میکنند و در آخر سر هم کار به نام فردی دیگر که معمولاً همسر یا پدر این گونه زنان است، تمام میشود و تنها چیزی که برای این زنان باقی میماند، درد و بیماری و اشکهایی است که در خلوت شب بیآنکه مزاحم خواب افراد خانه شوند، میریزند.
چقدر دوست دارید که شما هم این مسیر را طی کنید؟ شمایی که همه دلخوشیتان این است، همسرتان از دستپختتان ایراد نگیرد، تشکر پیشکش! شمایی که حاضرید هر کاری کنید تا همسرتان بداخلاقی نکند! فکر میکنید چند درصد از شما نیز تاکنون در دام زنان نامرئی گرفتار شدهاید؟ فکر میکنید از چه طریق میتوانید مانع تبدیل شدن دخترتان به یک زن نامرئی بشوید؟ رهایی از این دام کار آسانی نیست.
جامعه امروز در ظاهر مانند جامعه سنتی ما، مردسالار نیست ولی اگر خوب دقت کنید، میبینید اشکال این مردسالاری به گونهای دیگر بروز کرده است. مردان بیتقصیرند. آنها هرگز شما را در نقش دیگر ندیدهاند.
پس از کجا به این باور برسند که شما هم ارزشی دارید؟ اگر کمی دقت کنید، میبینید که میزان تحصیلات زنان و آمار ورود دختران به دانشگاه بالاتر از پسران است ولی همچنان بخش عمده نیروی کار ما، مردان هستند شما چند زن با تحصیلات عالیه میشناسید که پس از ازدواج، کار خود را رها کردهاند؟
درصد بالایی از جامعه زنان ما، افرادی هستند که تا مقطع لیسانس به بالا خواندهاند ولی هیچ استفادهای از تحصیلات خود نمیکنند. این مسئله یک معضل اجتماعی است، زیرا بودجه هنگفتی از خزانه دولت صرف زنانی میشود که بعدها از تخصص خود استفاده نمیکنند. هدف از دانشگاه رفتن برای اکثر دختران فقط به دست آوردن مدرک تحصیلی است.
همچنین نیمی از مشکلات جامعه بر عهده مردانی است که کار کردن را برای زنان غیر از همسر خود خوب میدانند و تمایلی به کار کردن همسر خود و استفاده از تخصص او ندارند و البته درصد مردانی که قادر به تحمل بالاتر بودن رتبه اجتماعی همسرشان نسبت به خود نمیباشند نیز کم نیست.
این طرز تلقی، هنوز تفکر غالب جامعه ما است. با زنی ازدواج کن که از نظر تحصیلات از خودت پایینتر باشد! این گونه طرز تفکرهای اشتباه فقط مختص جامعه ما نیست. جامعه غربی نیز سالیان سال است که با این معضلات دست به گریبان است و نتیجه به دست آمده در جهان چنین است: زنان جوامع جهان سوم در مقابل این طرز تفکر عقبنشینی میکنند و خانهنشین میشوند و زنان جوامع غربی از همسران خود طلاق میگیرند! هنوز در هیچ جای جهان تعادلی در این زمینه به وجود نیامده است.
البته زنانی که از موقعیت به دست آمده خود سوءاستفاده کردهاند نیز کم نیستند. زنانی که با توجه به موقعیت شغلی خود، مدام به مرد زندگیشان سرکوفت زدهاند و از انجام وظایف خانگی خود شانه خالی کردهاند و یا زنانی که تحصیل را تنها برای یافتن همسری بهتر انجام میدهند و همچنان وظیفه کسب درآمد را وظیفه مرد خانه میدانند. متأسفانه بعضی از خانمها به این بسنده میکنند که در پشت پرده نام و شهرت همسرشان قرار بگیرند و به این دلخوش باشند که همسر یک آقای دکتر یا مهندس هستند.
این واقعیت انکارناپذیر است که حتی بزرگترین و بهترین خیاطان و آشپزان جهان هم، مردان هستند؛ کاری که حداقل، همه میدانیم در حیطه زنان بوده و است زیرا زنان فکر میکنند، موفق بودن در زندگی مساوی است با تنها بودن. بعضی از خانمها معتقدند، فقط زنانی موفق هستند که ازدواج نکرده باشند وگرنه امکان از هم پاشیدن زندگی زناشوییشان بسیار زیاد است.
ذهن زنان در طول تاریخ، مملو از عبارات اینچنینی است. «قدرتنمایی، زن را از خصلتهای زنانهاش دور میکند؛ زنان محاسبهگر نیستند؛ خانمها قادر به پذیرش مسئولیت نیستند؛ اگر زنی بر خلاف دیگران حرف بزند، پررو است؛ زنان خوب هرگز در پی کسب قدرت و شهرت نیستند.»
متأسفانه حتی مادران ما نیز الگوهای نامناسب تربیتی برای دختران و پسرانشان هستند. تا به حال چند مادر را دیدهاید دکه به دختر خود میگوید: «با پدرت درباره فلان موضوع صحبت میکنم!» و یا دختری که به جای حرف زدن با پدرش، خود از مادرش میخواهد که با پدرش حرف بزند و مادر در خلوت با همسرش صحبت کرده و پاسخها را منتقل میکند.
با این کار یک پیام به دختران و پسران داده میشود: «دخترم، بهتر است کارهایت را در پس پرده انجام دهی یا بهتر است خودت برای حل مشکلاتت پیشقدم نشوی.»، «پسرم، یاد بگیر که تو هم با دختر و همسرت این گونه رفتار کنی، نیازی نیست که در آینده، با دخترت همکلام شوی!»
مادران با این کار خود به ما میآموزند که پچپچ کردن بسیار بهتر از گفتوگوی علنی است و این مادران، همواره اندرزهای فراوانی از این نوع را میدانند که به دختران جوان دیگر هم یاد میدهند و با این کار، نادیده گرفتن زنان در جامعه، همهگیر میشود.در این آشفته بازار جهانی، اگر زنی بخواهد خلاف عرف رفتار کند، یعنی هم کارمند خوبی باشد و هم مادر و همسر خوبی، با انواع طعنهها در جامعه روبهرو میشود و زیر ذرهبین خواهد بود تا حتی کوچکترین مریضی فرزندش را نیز به کار کردن مادر ربط بدهند.
با خود روراست باشید. شما از کدام دسته مردان هستید؟ مردانی که در ته دل خود از وضعیت کاری همسر خود ناراضی هستند و به این دلیل زندگی خود را بینظم و مشکلدار میدانند؟ شما از کدام دسته زنان هستید؟ فکر میکنید شوهر با نام و نشان بهتر از تحصیل و کار کردن خودتان است؟ هنوز خود را شایسته این نمیدانید که نظرتان را با قاطعیت بیان کنید؟
خانمهای عزیز، تنها کسی که میتواند اعتماد به نفس و خودباوری را به شما القا کند، خودتان هستید. دست از این فروتنی کاذب و دلسوزی و همدردی بردارید. اینها لطف نیست بلکه نهایت دشمنی است که در حق خودتان میکنید و در اندک زمانی شما را به زنی افسرده، بیمار و گوشهگیر تبدیل میکند. اینقدر کارهای خود را بیارزش و موفقیتهای خود را مدیون علل بیرونی و حمایتهای افراد دیگر ندانید. کمی اعتماد به نفس داشته باشید.
کمی از عذاب وجدانهای بیدلیل خود بکاهید. باور کنید هر کودکی بیمار میشود، هر فردی ممکن است یک روز خانهاش نامرتب باشد، هر زنی ممکن است غذایش بسوزد، هر زنی حق دارد خسته شود و استراحت کند. نیازی نیست با پیش آمدن هر کدام از این موارد، خود را سرزنش باران کنید و فکر کنید که مادر یا همسر بدی هستید. با این کار فقط روحیه خود را به سمت نابودی میکشانید. از اینکه همیشه محبوب و مقبول همه اطرافیانتان باشید، دست بردارید. راضی نگه داشتن همه، کار آسانی نیست.