از این رو میتوان با بررسی دقیق رخدادهای اجتماعی و سیاسی سالهای پایانی عمر پیامبر(ص) بسترها و اقتضائاتی که واقعه غدیر را پدید آوردند، شناخت و آنها را موشکافانه به تحلیل گذاشت. این پژوهش تاریخی در نهایت نشان خواهد داد که پیامبر(ص) با برنامه و قصد قبلی از مدتها پیش، منتظر فرارسیدن چنین روزی بوده تا سرنوشت اسلام و جامعه اسلامی را به حضرت امیر(ع) بسپارد. در خصوص غدیر و پیشدرآمدها و پیامدهای تاریخی آن گفتوگویی داشتیم با دکتر شهلا بختیاری، رئیس گروه تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا که درپی میآید.
- پیش از اینکه به بحث در خصوص غدیر بپردازیم و ابعاد گوناگون این حادثه را از منظر تاریخی بررسی کنیم، لازم است نخست دیدگاه و برداشت خودتان را از غدیر بیان کنید.
غدیر را حادثه نمیتوان دانست. معمولا حادثه در شرایط و اسباب وقوعش ممکن است با عدم تعمد همراه باشد؛ در حالی که ما یقین داریم که غدیر واقعهای است که در وقوع آن عوامل مؤثری نقش داشتند و در واقع خداوند، پیامبر(ص) را مأمور کرد که این واقعه بزرگ را به سمع و بصر اعضای جامعه اسلامی برساند. پس در واقعه غدیر نقش تعمد خیلی بالاست و اگر در سیره رسول اکرم(ص) کاوش کنیم، متوجه تعمدی میشویم که خود ایشان از قبل برای برپایی این واقعه داشتند. در واقع نزد پیامبر(ص) اهمیت واقعهای که قرار بود بعدها تحت عنوان غدیر اتفاق بیفتد، بسیار بالا بود. از این حیث، واقعه غدیر از جمله وقایعی است که در سالهای آخر زندگانی پیامبر(ص) رخ میدهد و به همین خاطر میتوان آن را نقطه عطفی در تاریخ اسلام دانست. پیامبر(ص) در اجتماع بزرگ حجهالوداع، یعنی در جایی که همه میخواهند از یکدیگر جدا شوند، امری را به اطلاع همگان میرسانند که مسکوت ماندن آن از نظر پیامبر(ص) عواقب خطرناکی در پی دارد. بنابر این با کسانی که معتقدند پیامبر(ص) برای آینده اسلام و جهان اسلام برنامهای نداشت، نمیتوان موافق بود. پیامبر(ص) در ماجرای غدیر و آنچه در غدیر رخ داد، به قصد و به عمد مسئلهای را میخواست به اطلاع همه برساند. به همین دلیل پیامبر(ص) جهت ابلاغ این پیام مهم به مردم، تعهدهای محکمی از همگان گرفت. پس غدیر از جمله مهمترین مسائل و رخدادهای سالهای آخر عمر پیامبر(ص) است که حتما باید به آن توجه ویژهای داشت و به سهولت نمیتوان از آن گذشت.
- شما اشاره به تعمدیبودن این واقعه کردید. به نظر شما چرا این واقعه پیشتر از این رخ نداد و چه تعمدی در کار بوده که در چنان موقعی اتفاق بیفتد؟
به نظر میرسد که وقایعی که پیامبر(ص) با آن درگیر بودند، هرکدام زمان خاص خود را میطلبیدند. غدیر نیاز به زمانی داشت که جامعه اسلامی( لااقل حجاز )یکدست شده باشد و قدرتهایی که بر جامعه حجاز سایه انداخته بودند، مثل سیطرهای که هم بر مکه و هم بر قبایل و نقاط اطراف داشتند، جمع شوند. همانطور که میدانید تا زمانی که قریش مسلمان نشده بود، خیلی از قبایل هم مسلمان نشدند. در سال هشت هجری مکه فتح میشود و در سال 9 هجری با کمال شگفتی شاهد اقبال سراسری جزیره العرب به سمت اسلام هستیم. بنابراین در حین واقعه غدیر، سیطره طبقاتی، اجتماعی و سیاسی قریش شکسته شده بود و قبایل متعددی با اسلام آشنا شده بودند و در حقیقت بخش اعظم مسائلی که پیامبر(ص) برای آنها مبعوث شده بودند، تحقق پیدا کرده بود. در این موقعیت بود که دقیقا انتظار تعیین سرنوشت و آینده اسلام و جامعه اسلامی میرفت. بنابراین به نظرم باید به این واقعه (غدیر) در ظرف مکانی و زمانی خودش نگاه کرد. اگر این واقعه زودتر از این رخ داده بود، ممکن بود به خوبی نتیجه ندهد؛ از اینرو غدیر، زمان مناسبی بود که از جانب الهی و خود پیامبر(ص) تعیین شد.
- آیا چنین واقعه مهمی که شما در جایی از آن به عین اسلام تعبیر کردهاید، نیاز به تمهیداتی از قبل نداشت؟ درست است که پیامبر(ص) در مواقع گوناگون تاریخ اسلام از امامعلی(ع) تمجید میکردند و شخصیت ایشان را میستودند اما آیا پیامبر(ص) مقدماتی را برای چنین واقعهای از قبل آماده کرده بودند یا اینکه یکباره تصمیم به این امر گرفتند؛حتی از نگاه برخی افراد برای آن زمان نقل می کنند که گویا عدهای از معرفیکردن حضرت علی(ع) به عنوان رهبر آینده جامعه اسلامی جا خورده بودند؟
بحث واکنشها نسبت به واقعه غدیر را باید از بحث مقدمات این واقعه جدا کرد. به نظر میرسد که مسائل زیادی در جامعه اسلامی رخ داده بود و پیامبر(ص) هم حواسشان کاملا متوجه این مسائل بود. تمام کسانی که در آن روزها جزو صحابه بزرگ محسوب میشدند، اگر سابقه فداکاریها و حضور سیاسیشان مورد مطالعه قرار گیرد، نشان میدهد که حضرتعلی(ع) نسبت به همه آنها نهتنها چیزی کم نداشتند بلکه در خیلی از قضایا از همه آنها پیشروتر بودند و به قولما تاریخدانها، درفضیلت، افزونی داشتند؛ فضیلتهایی که همهوهمه به خاطر فداکاری در راه اسلام کسب شده بودند. اینها بود که حضرت علی(ع) را در این جایگاه محقتر و اولی از دیگران نشان میداد. در واقع ظرفیتهای وجودی امام(ع)، تعهدهای ایشان به سنت و سیره رسولاکرم(ص) و... نشانگر این بود که پیامبر(ص) تمام جوانب امر را در نظر گرفته بودند. در اینجا میخواهم فلشبکی به ماجرای فتح مکه بزنم.
دقیقا از ماجرای فتح مکه است که آهستهآهسته مسائلی رخ میدهد که به نظر میرسد حواس خیلیها را به خود جلب میکند. در واقع پس از این حادثه بود که مسلمانان حس کردند گویا به زودی قرار است پیامبر(ص) دار فانی را وداع کنند. در اینجا بود که برخی از افراد به این صرافت افتادند که طرح و برنامهای را برای پس از رحلت پیامبر(ص) آماده سازند. تقریبا برخی از جریانات سیاسی بعدی جهان اسلام را میتوان از ماجرای فتح مکه به بعد شناسایی کرد. برای نمونه ما کسانی را داریم که بعدها در مورد مسائل مختلف جامعه واکنش نشان دادند؛ مثل انصار که بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) در جایی جمع شدند و به فکر چاره برآمدند و یا مانند برخی دیگر از گروهها که حتی در زمان بیماری پیامبر(ص) تمام وقایع را رصد میکردند تا مبادا قضایایی اتفاق افتد که در آنها نقش نداشته باشند. وقتی این مسائل را بررسی میکنیم، خواهناخواه باید به این نکته برسیم که پیامبر(ص) به عنوان موجد جامعه اسلامی و به عنوان کسی که بیشترین تدبیر و راهبردها را برای جامعه داشتهاند، هرگز جامعه اسلامی را بدون در نظر گرفتن آینده آن رها نمیکردند؛ کما اینکه نکردند. به نظرم باید در منابع تاریخی به دقت گشت و مسائل راهبردیای را که مورد توجه پیامبر(ص) بوده است، استخراج کنیم. اگر این کار بشود بسیاری از قضایا به تدریج روشن خواهد شد. آن مسائلی که در روز معرفی حضرت امیر(ع) اتفاق میافتند، ازجمله بهتزدگیها و جاخوردنها که به عنوان واکنش درقبال این واقعه سرنوشتساز تلقی میشوند، اگر رخ داده باشد، به نظر میرسد که بیشتر ناظر بر همان جریانهایی باشند که پس از فتح مکه خود را نشان دادند. این جریانات از همان زمان فکرها و برنامههایی تدارک دیده بودند و طبیعی بود که با این واقعه یقین کنند که دستشان بسته شده است.
- تصور این افراد و گروهها چه بود؟ آیا فکر نمیکردند که پیامبر(ص) چنین تصمیمی بگیرند؟ آیا تصور دیگری داشتند که در مواجهه با غدیر متوجه شدند که اشتباه میکردند؟
پاسخ به این پرسش را خیلی دقیق نمیتوان از منابع تاریخی بهدست آورد زیرا در نگارشهای تاریخی مسائل زیادی اتفاق افتاده که ما را از اصل قضیه دور میسازد. اما با این حال واکنشها درقبال واقعه غدیر نشان میدهد که این گروهها و جریانها هرگز فکر نمیکردند که پیامبر(ص) دستشان را خوانده و قرآن این واقعه را تکمیلی بر رسالت درنظرگرفته باشد. این است که به نظرم واکنشهای بهتزده به غدیر که برخی از آنها با تبریک گفتن به حضرتامیر(ع) و برخی دیگر با گفتن جملاتی از این دست که به چه جایگاه خوبی رسیدی، همراه است، نشان میدهند که حتما پشت واقعه غدیر برنامه و طرحی از جانب خداوند و پیامبر(ص) بوده است.
- نکته مهم دیگری که باید در اینجا مطرح کرد کاربرد و معنای واژه «مولی» در خطبه غدیر است؛ آنچه نقطه عطف این خطبه به شمار میآید. از سوی دیگر، بیشترین اختلاف هم بر سر معنای این واژه است. آیا میتوان یک سیر و بررسی تاریخی و معناشناختی از این واژه و معنای خاصی که ما از آن مراد میکنیم در آن دوران به دست داد؟
«مولی» فینفسه یک واژه است؛ یک واژه دوطرفه که از یک رابطه صحبت میکند. در واقع یک رابطه دوطرفه است بین مولا و آن کسی که آن سوی ارتباط قرار میگیرد. ریشه واژه از «ولی» و «ولایت» است. در همین جاست که اختلافها پدید آمده است. گروهی که از این واژه به دوستی و محبت تعبیر کردهاند، ناظر به این قضیه هستند که «مولی» بیشتر معنای دوست میدهد. گروه دیگر این واژه را از «ولایت» میدانند و معتقدند که در قرآن هم تأییدی بر آن داریم. این گروه میگویند اگر قرار بود که پیامبر(ص) بگوید که هر کسی که مرا دوست دارد، علی را هم باید دوست داشته باشد، هیچ وقت لازم نبود که اجتماعی به آن بزرگی را ترتیب دهند. در واقع پیامبر(ص) این دوست داشتن را میتوانستند در مواقع دیگری هم به اطلاع مردم برسانند. پس معنای «ولی» در این خطبه، سرپرست است. از همین جاست که میتوان یک رابطه سیاسی را از این واژه (مولی) بیرون کشید. مجموع این مسائل باعث شده که عدهای واقعه غدیر را در کنار دیگر رخدادهای تاریخ اسلام ببینند و عدهای دیگر آن را دارای اهمیت بسیار بالایی بدانند. این عده اخیر میگویند اهمیت واقعه غدیر بسیار بالاست به این دلیل که از پیامبر(ص) انتظار نمیرفت یک گروه هزارنفری را گرد آورند و از آنها بخواهند که کسی را که وی دوست دارد، آنها هم دوستش بدارند. این دسته میگویند که اگر چنین برداشتی از واقعه غدیر بکنیم، در واقع آن را نفی کردهایم.
- در بخشی از خطبه غدیریه و در جمله معروف آنکه پیامبر(ص) میفرمایند: «من کنت مولاه و فهذا علی مولاه» در واقع ایشان (پیامبر) در درجه اول مقام «مولی» را برای خودشان قائل میشوند و آنگاه آن را به حضرت علی(ع) تسری میدهند. پرسش این است که آیا اطلاق «مولی» به پیامبر(ص) پیش از این میان مسلمانان رایج بوده است؟
سیر تاریخی این واژه (مولی) این نکته را به اثبات میرساند. وقتی سیر تاریخ اسلام به ویژه از دوران هجرت پیامبر به مدینه به بعد را در نظر بگیریم متوجه میشویم که دقیقا اقداماتی صورت گرفته بود که جنبه سیاسی قضیه را بسیار پررنگتر نشان میدادند. پیامبر(ص) در همان سالهای نخستین هجرتشان پیمانی با همه در شهر مدینه بستند. این پیمان همه را به یک زندگی قانونی دعوت میکرد. پیامبر(ص) در این قانون جایگاه و وظیفه هر کس را تعریف کرده بودند. همینطور که در طول تاریخ جلو میرویم حاکمیت [سیاسی] پیامبر(ص) بیشتر خود را نشان میدهد. در همان قانونی که در مدینه گذاشته شد، جایجای آن تأکید شد که هر جا اختلاف بود، مقام بالاتر از آن خدا و رسولش است.بنابراین بحث اینکه ولایت رسول در امتداد ولایت خداوند است، دیگر در آن سالها جاافتاده بود؛ امری فیالبداهه نبود و همه آن را پذیرفته بودند. در واقع همه پیامبر(ص) را در مقام برتر حاکمیت سیاسی میشناختند.
- آیا واژه «مولی» را از همین زمان داریم؛ یعنی مردم به پیامبر(ص) «مولی» در معنای کسی که سرپرستی و ولایت سیاسی و اجتماعی بر مردم دارد، خطاب میکردند؟
در قانوننامهای که ذکر آن رفت و حتی در نوشتههای دیگر، از این واژه (مولی) استفاده نشده است. واژههایی که در این قانوننامه برای خطاب به پیامبر(ص) به کار رفته، آخرین تعیینکننده، آخرین قاضی و آخرین نظردهنده است. در واقع واژه «مولی» در این متنها نسبت به پیامبر(ص) به کار نرفته است. با این حال باید بیشتر بررسی و کاوش کرد و دید که پیامبر(ص) این واژه (مولی) را در چه مواضع دیگری و در چه معانیای به کار بردهاند. این میتواند خیلی روشنکننده باشد. با این حال به نظر میرسد که وقتی از مقام قضاوت در جامعه صحبت و به پیامبر(ص) نسبت داده میشود، خود میتواند دال بر همین معنای «مولی» باشد. در واقع وحی، قانونگذاری کلی را صورت میدهد و پیاده و اجرا کردن آن برعهده پیامبر است. مجموع اینها نشان میدهد که این ساختار سیاسی را پیامبر(ص) در مدینه بنیان گذاشتند و خود ایشان در رأس آن قرار داشتند. از همینجاست که اهمیت واقعه غدیر و واژه «مولی» پدیدار میشود.
- واقعه غدیر از نظر تاریخی چه هویت جدیدی به مسلمانان داد؟
جامعه اسلامی با تمام زحمات پیامبر(ص) شکل گرفته بود. ادامه این جامعه و حرکتی که پیامبر(ص) شروع کرده بودند، خیلی مهم بود و بنابراین نمیبایست این حرکت مسکوت بماند. باید نشان داده میشد که این حرکت، یک حرکت گسسته نیست که با حضرت محمد(ص) آغاز شود و با ایشان به پایان برسد. به نظرم همین نکته بود که در واقعه غدیر اتفاق افتاد. برخی از افرادی که در جامعه حجاز حضور داشتند، این مسئله را درک نکردند و میبینیم که بلافاصله پس از رحلت پیامبر(ص) حرکتهای ارتدادی آغاز میشود؛ متنبیها (پیامبران دروغین) میآیند. این افراد فکر میکردند که حرکت پیامبر(ص) حرکتی درونقبیلهای بوده که منحصر به قبیله قریش است. به همین خاطر وسوسه میشدند که به دروغ ادعای پیامبری کنند تا بلکه محبوبیت پیامبر(ص) را به دست آورند. غدیر در حقیقت نشان میدهد که همه این برداشتها غلط است. غدیر نشان داد دین اسلام، دینی نیست که در زمان خاصی به پایان برسد. این یک دین جهانی است. در واقع غدیر تفسیر «رحمهللعالمین» است. از اینرو واقعه غدیر هویت حرکتزایی و امتداد در زمانها و مکانها را عملا برای جامعه اسلامی فراهم آورد. از این پس بود که جامعه اسلامی به این باور رسید که دین اسلام تمامنشدنی است. جامعه اسلامی در روز غدیر به این نکته وقوف یافت که چه پیامبر(ص) باشند و چه نباشند، باید به حرکت و پویایی خود ادامه دهد. ازا ین پس بود که این هویت(اسلامی) تثبیت شد و به نظرم سنگ بنای این مسئله در غدیر گذاشته شد.
- درست است که از دوران هجرت پیامبر(ص) به مدینه و همچنین پس از فتح مکه- همانگونه که شما اشاره کردید- بنیانهای سیاسی جامعه اسلامی توسط رسولاکرم(ص) گذاشته شد اما واقعه غدیر که میتوان از آن به یک رخداد سیاسی- اجتماعی تعبیر کرد، اوج اسلام سیاسی بود. بنابراین میتوان پرسید که اگر پیامبر(ص) در واقعه غدیر حضرت علی(ع) را به عنوان جانشین خودشان تعیین نمیکردند، چه سرنوشتی در انتظار جامعه اسلامی بود؟
بهنظرم باید حرکت پیامبر(ص) را از چند زاویه نگریست و آن را به تحلیل گذاشت. حرکت پیامبر(ص) و ابلاغ دین اسلام و تداوم آن در طول تاریخ، یک حرکت تکوجهی نیست. در این حرکت میتوان ابعاد گوناگون عبادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را به تماشا نشست. این جامعالوجوه بودن حرکت پیامبر(ص) در ماجرای غدیر یک بخش دیگر هم پیدا کرد و آن بخشی است که از نظر حکومتی باید به آن توجه داشت. همانطور که اشاره شد، خود پیامبر(ص) حکومت (اسلامی) را عملا در مدینه پیاده کرده بودند. در واقع همین حکومت هم میتوانست در زمان خودش منقطع شود و دین اسلام تبدیل به دینی شود که تنها جنبه عبادی دارد. اما مسئلهای که در غدیر رخ داد، همه را به این سمت سوق داد که دین اسلام، همه وجوه را توأمان دربردارد و پیامبر(ص) تنها مأمور پیاده کردن آن بود. مسلما بخشی از این وجوه ناظر به آینده جهان اسلام بود و راهکار این آینده را پیامبر(ص) در واقعه غدیر به همه نشان دادند. پیامبر(ص) در این روز ادامه حرکت خودشان را به امام علی(ع) میسپارند. واقعه غدیر تکمیلکننده و نشاندهنده جهت حرکت آینده است و تمام وجوه جامعه(اسلامی) را مینمایاند.
- نکته دیگر در ارتباط با تحلیل خطبه غدیریه است. اگر از جمله معروف «هر کس من مولای او هستم، علی مولا و سرور اوست» بگذریم که مهمترین بخش آن است، به نظر شما این خطبه چقدر این بحثی را که مطرح میکنید، به اثبات میرساند و آیا پیامبر(ص) در این خطبه شاخصهای حاکمیت اسلامی و ویژگیهای حاکم آینده جامعه اسلامی را به دست میدهند؟
اگر خطبهای را که پیامبر(ص) در حجهالوداع ایراد فرمودند، مورد بررسی قرار دهیم، دقیقا شاخصههایی در آن مطرح میشود که من در بحث قبلیام به آن اشاره داشتم. اشارههایی که پیامبر(ص)در این خطبه به حقوق افراد مختلف جامعه میکنند و اشارهای که پیامبر(ص) به گسترش نفاق در جامعه اسلامی میکنند و نیز توصیههایی که ایشان به همدلی و برادری میان مسلمانان میکنند، همه و همه نشان میدهند که پیامبر(ص) از آینده جامعه اسلامی بیمناک بودهاند؛ اما وقتی معرفی حضرت امیر(ع) صورت میگیرد رفتاری که اطرافیان انجام میدهند و تبریکهایی که گفته میشود، نمایانگر این است که جامعه اسلامی با این قضایا غریبه نبود. انگار که این شناخت قبلا حاصل شده بود و مردم میدانستند که وقتی پیامبر(ص) صحبت از «من کنت مولاه...» میکند، چه جایگاهی به حضرت امیر(ع) داده میشود که بقیه در مقام تبریک بربیایند و آن را واقعه خیلی بزرگی بشمارند. اینها نشان میدهد که سازوکار سیاسی کاملا طراحی و شناخته شده بود و تنها یک نقطه تکمیلی لازم داشت که آن هم معرفی فردی برای جانشینی پیامبر(ص) و سکانداری جامعه اسلامی بود.
- چرا پیامبر(ص) در این خطبه وظایف حاکم اسلامی را به طور واضح برنمیشمارند؟
به نظر میرسد که خطبه بیشتر یک مقدمهچینی است تا برسیم به معرفی علی(ع). به بیان دیگر خطبه به همه وجوه پرداخته تا ثابت کند که هیچ وجهی از وجوه جامعه اسلامی مغفول نمانده است. اوج خطبه هم معرفی حضرت امیر(ع) به عنوان زمامدار آینده جامعه اسلامی است.
- آیا برداشت شما این است که چون پیامبر(ص) میدانستند که سرنوشت جامعه اسلامی را به چه فرد لایقی میسپارند، از اینرو ریز وظایف حاکم اسلامی را در این خطبه برنشمردند؟
رفتاری که حضرت امیر(ع) حتی در دوران خلافتشان نشان دادند، تأییدی است بر همین نکتهای که شما در سؤالتان مطرح کردید. امام در جایجای صحبتهایشان در همان روزهایی که خلافت را پذیرفتند، میگفتند، شما از سنت پیامبر(ص) دور شدید، من شما را به سنت و سیره پیامبر برمیگردانم. وقتی امام این جملات را بیان میکردند، هیچ کس در برابر ایشان درنیامد که شما از کدام انحراف صحبت میکنید؟ تقید حضرت علی(ع) به اصولی که پیامبر(ص) طراحی کرده بودند، نشان میدهد که این تقید برای همه ثابت شده بود. به همین دلیل جامعه در برابر حضرت علی(ع) از نظر تقید به اصول جبههگیری نکرد. تازه هرجایی که جامعه درمانده شد، دست نیاز به سوی امام دراز کرد و از ایشان کمک خواست. به نظر من این تقید و تعهد حضرت در ماجرای غدیر کاملا ثابت شده بود. افراد میدانستند که اصولی را که پیامبر (ص) طراحی کرده و بنیان گذاشته بودند حضرت امیر(ع) ادامه خواهد داد و این چیزی نیست که خیلی نیاز به ریزهکاری داشته باشد. ما چون از آن فضا دور هستیم، تصورش برای ما سخت است. تنها از خلال منابع میتوانیم به بخشی از این حقایق پی ببریم. به نظر من پیامبر(ص) پیشتر گامهای اصلی را برداشته بودند. منتها روایتهای بازمانده همه آن قدمها را نشان نمیدهند.
- آیا حضرتعلی(ع) چه در زمان پیش از خلافتشان و چه در دوران خلافتشان، هیچگاه اشارهای به این واقعه داشتند و آن را در اثبات برتری خویش به عنوان حاکم اسلامی بیان میکردند؟
در سالهای اولی که پس از رحلت پیامبر(ص) دستگاه خلافت بر سر کار آمد، خیلی این قضیه را نمیبینیم. پس از بیعتی که در سقیفه شد، جامعه آن عصر، هم رضایت به آن بیعت داشت و هم تقیدی به آن سپرده بود. البته کسانی که رضایتی نداشتند و تقیدی به آن نسپرده بودند، خود را ملزم میدیدند که به تعهدی که جامعه برایشان ایجاد کرده پایبند باشند. این است که تقریبا تمام گزینههایی که ممکن بود نتیجهبخش باشد در آن زمان عملا بیاثر شده بود. اما اینکه چه زمانی مردم به امامعلی(ع) رجوع میکنند، چندان برای ما روشن نیست. شاید گزارشهایی در این خصوص وجود داشته که به دست ما نرسیده است و باید جستوجوی اساسی برای یافتن آنها کرد. پس از جنگ جمل امام مردم را در مسجد کوفه جمع میکنند و میفرمایند؛ شما را قسم میدهم به خدا که آیا کسانی در این جمع هستند که حاضر بودند و شنیدند که پیامبر گفت هر کسی که من مولای او هستم، علی مولای اوست و سپس من را معرفی کرد؟ گفته میشود که حدود سیصدوچند نفر از جایشان برمیخیزند و میگویند که ما شنیدیم و آن روز حضور داشتیم. این را لحاظ بکنید با فاصلهای که تقریبا8-27 سال از آن گذشته و بسیاری از افراد در این مدت از دنیا رفته و یا برخی دیگر از آنها در جامعه اسلامی پراکنده شدهاند. بنابراین حاضرانی که در آن اجتماع حضور داشتند، کم تعداد نبودند. این نشان میدهد که اگر زمانی پیش میآمد که لازم بود امام استنادی به واقعه غدیر داشته باشند، حتما این کار را میکردند. حالا چرا این کار را در ماجرای جمل کردند؟ به این خاطر که این اولین باری بود که عدهای به عنوان صحابه برای خود وزنهای قائل شده و در مقابل حکومت حضرت ایستاده بودند. اینجا بود که امام میخواستند وزنه حرکت خودشان را با استناد به این واقعه (غدیر) تقویت کنند.