به این ترتیب حملات موشکی حماس به شهرهای رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی در مقابل توقف حملات این رژیم به غزه، متوقف شد. اما این درگیری یک هفتهای چه تفاوتهایی با درگیریهای گذشته میان دو طرف دارد؟ چرا در این مقطع آغاز شد و چه تأثیری بر آینده جنبش مقاومت و مناقشه دیرینه فلسطین خواهد داشت. این پرسشها را با امیر موسوی، کارشناس مسائل خاورمیانه در میان گذاشتهایم.
- چرا اسرائیل در این مقطع خاص به غزه حمله کرد درحالیکه اگر بهانه این رژیم برای حمله یعنی حملات موشکی حماس را درنظر بگیریم، این حملات در ماههای گذشته هم وجود داشتهاند. چرا در این مقطع اسرائیل به قول خودش دست به تلافی زد؟
در پاسخ به سؤال شما درباره انتخاب زمان این حمله، سه نکته قابل طرح است؛ یکی اینکه نتانیاهو به همراه ایهود باراک فکر میکرد با این حمله محبوبیتی داخل فلسطین اشغالی بهدست میآورد و در انتخابات پیشروی این رژیم، میتواند با کسب اکثریت پارلمانی یک دولت حزبی تشکیل دهد که شاید ائتلافی هم نباشد و بتواند سیاستهایش را دنبال کند.
او فکر میکرد مانند حملات قبلی، ضرباتی به فلسطینیان میزند و بعد آتشبسی برقرار میشود و قضیه تمام میشود. در افکار عمومی صهیونیستها هر کسی نسبت به فلسطینیها برخورد خشنتری داشته باشد، رأی اکثریت از آن اوست اما ظاهراً حسابهای نتانیاهو با توجه به دو موضوع غلط از کار درآمده است.
موضوع اول اینکه فلسطینیها موشکهای جدیدی بهکار بردند که نشان داد گنبد آهنین مؤثر نیست؛ موشکهایی که به جنوب و شمال تل آویو و حتی به شهرکهای صهیونیستنشین در کرانه غربی هم رسید. با این شرایط بسیاری از محاسبات منطقه و محاسبات رژیم صهیونیستی، نتانیاهو و پشتیبان آنها آمریکا و غرب به هم ریخت.
موضوع دوم اینکه اسرائیلیها شرایط منطقهای را بهخوبی محاسبه نکردند. منطقه خاورمیانه اکنون دیگر مانند گذشته نیست. مصر مانند قبل نیست. جهان عرب هم جهان عرب قبلی نیست. حتی اتحادیه عربی که مشکل جدی با رژیم صهیونیستی ندارد، بهخاطر افکار عمومی و بیداری اسلامی منطقه مجبور شد لحنش را در جریان این درگیریها، عوض کند.
نکته دوم اینکه نتانیاهو در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا طرفدار میت رامنی رقیب جمهوریخواه باراک اوباما بود. وی به این خاطر هزینه سنگین سیاسی نیز پرداخت کرد. به این خاطر که اوباما میخواست سیاست قبلیاش را در قبال رژیم صهیونیستی ادامه دهد و حالت قهر با رژیم صهیونیستی داشت. با توجه به این قضیه روابط آمریکا و اسرائیل نسبتاً سرد شد. با این حمله، نتانیاهو میخواست گرمی روابط را دوباره بازگرداند که نکته مهمی است. لذا ما شاهد بودیم که نتانیاهو توانست اوباما را جذب کند و اوباما نیز در رابطه با این حمله از وی پشتیبانی کرد. میتوان گفت با این حمله روابط سرد میان نتانیاهو و دولت اوباما، نسبتاً به روابط جدید و حمایتکننده تبدیل شد.
نکته سوم اینکه این حمله مقدمهسازی برای حمله به ایران یا حزبالله لبنان بود. چون اسرائیلیها خود را آماده کرده بودند که به مراکز هستهای ایران ضربه بزنند، قبل از آن نیز میخواستند حزبالله را مورد حمله قرار دهند. بهنظر من این یک آزمایش بود. صهیونیستها میخواستند ببیند واکنش افکار عمومی چگونه خواهد بود. بازتابها، عکسالعملها و سلاحهایی که در اختیار حماس قرار دارد، به چه صورت است. چون مرزهای سینا با غزه حدود یک سال و نیم باز بوده است، میخواستند ببیند سلاحی وارد شده است یا نه. اکنون برایشان ثابت شد که جنبش مقاومت سلاحهای عادی ندارد بلکه سلاحهای جدید وارد کرده و بهدست آوردهاست.
من فکر میکنم بهاحتمال زیاد صهیونیستها بعد از این درگیریها در محاسباتشان تجدید نظر جدی میکنند و بعید میدانم نسبت به حزبالله و ایران بعد از این دیگر فکر جسارت و شیطنتی باشند. این سه علت برای حمله اسرائیل به غزه در این مقطع زمانی وجود داشته است.
- حمله به غزه برای اسرائیل چه دستاوردهایی داشته است؟ آیا اصلا دستاوردی برای آنها محقق شده است؟
بهنظر من با توجه به اینکه اسرائیل خواهان آتشبس شدهبود نه حماس، این شرایط کاملاً شکست اسرائیل را نشان میدهد. یعنی نهتنها دستاوردی برایشان نداشته است بلکه درس عبرتی برای اسرائیلیها شده است زیرا اسرائیلیها شروع کردند به تحریک آمریکاییها، اروپاییها، عربهای خلیجفارس و مصریها تا آنها برای برقراری آتشبس فشار بیاورند. اسرائیلیها تلاش کردند که سریع آتشبس اعلام شود تا این درگیری پایان یابد. ما شاهد بودیم که هفته گذشته، طی سه روز حماس شرایطش را برای آتشبس مطرح میکرد و میگفت با این شرایط باید آتشبس صورت گیرد البته شرایطی میگذاشت که در این آتشبس پایدار باشد. به این صورت شرایط برای اسرائیلیها چند برابر بدتر شده است. بنابراین این حمله دستاوردی برای اسرائیل نداشته است و من فکر میکنم اسرائیلیها کاملاً در موضع ضعف و شکست قرار گرفتهاند.
- دستاوردهای حماس از این درگیری چه بوده است؟
حماس در کنار دستاوردهایی که در مقابل اسرائیل داشت، از رهگذر این درگیری در مقابل فتح هم قدرت و قوت گرفت. اکنون فتح و محمود عباس خلع سلاح شده و مجبور به مصالحه شدهاند. دوم اینکه حماس اکنون پیوندش را با جمهوری اسلامی ایران و حزبالله لبنان دوباره مستحکمتر کرد. با توجه به اینکه عربهای خلیجفارس متأسفانه بهخاطر مسئله سوریه در تمام ماههای گذشته برای دور کردن حماس از ایران و حزبالله تلاش میکردند اما این ماجرا این پیوند را مستحکمتر کرد.
اما حضور موشکهای فجر 3، پنج و سکوهای پرتاب موشکها که بسیار پیشرفته بود و به غزه وارد شده بود، معادلات را عوض کرد و شرایطی ایجاد کرد که حماس بیشتر به گروه ممانعت و مقاومت در منطقه بپیوندد. من فکر میکنم حماس دوباره جایگاه قوی خود را در منطقه و داخل فلسطین اشغالی مستحکم کرد. با توجه به شرایط جدیدی که برای حماس بهوجود آوردند و تلاش کردند آن را به سمت سازش و خط جدیدی که قطر و عربستان سعودی دنبال میکرد، بکشانند، اکنون این جنبش بار دیگر جایگاه گذشته خود را بهدست آوردهاست.
- بهنظر شما اختلاف بین حماس داخل غزه و حماس خارج اساساً صحت دارد؟ رابطه سازمانی آنها چگونه است؟
اختلافاتی میان این دو رهبری بهوجود آمده بود. آقای محمود الزهار یکی از رهبران حماس داخل غزه، مخالفت جدی داشت که این جنبش به سمت سازش برود و الجعبری، فرمانده عملیات نظامی حماس در غزه -که همین روزهای اخیر در حمله صهیونیستها شهید شد- در مصاحبهها، صحبتها و نوشتهها و سخنرانیهایش از بعضی سیاستهای اخیر حماس انتقاد میکرد و تلاش میکرد حماس در همان خط قبلی مقاومت باقی بماند. آقای الزهار هم همینطور. اما با این جنگ، رهبران حماس دوباره متحد شدند و همان خط مقاومت و برخورد شدید با رژیم صهیونیستی را انتخاب کردند و همه تلاشهای قطر، عربستان و آمریکا و کشورهای دیگر نقش برآب شد. دوباره حماس به همان خط مقاومت برگشته است و ملت فلسطین نیز با این تحولات، حول محور مقاومت و پرچم حماس دوباره جمع شده اند. درباره واکنش فتح به این ماجرا هم دیدیم که محمود عباس بالاخره تلاش کرد خود را به حماس نزدیک کند و تماسهایی با خالد مشعل برقرار کرد و تلاش کرد تا اختلافات به حداقل برسد و یک وحدت ملی را صورت دهند.
- بعضی معتقدند که موضع مصر در قبال درگیریهای غزه با زمان مبارک تفاوت چندانی نداشته است. بهنظر شما چنین قرائتی از موضوع درست است؟
توقعات از مصر بیشتر بود. اما شرایط منطقهای و بینالمللی به مرسی اجازه حرکت بیشتری نمیدهد البته اگر سیاستهای مرسی مبتنی بر پایگاه مردمی مصر بود شاید موضع محکمتری اتخاذ میکرد. مردم مصر خواهان قطع ارتباط با رژیم صهیونیستی، لغو قرارداد کمپ دیوید همچنین پشتیبانی کامل از ملت فلسطین، مخصوصا از غزه، باز نگهداشتن معابر، پشتیبانی اقتصادی و نظامی حتی از غزهایها هستند. بهطور مثال در جریان حمله نظامی سال 2008اسرائیل به غزه، در زمان مبارک گذرگاه رفح باز نمیشد اما در حال حاضر گذرگاه رفح باز شده است. در آن موقع حتی مجروحان را بسیار محدود منتقل میکردند ولی اکنون گذرگاه رفح باز است و انتقال مجروحان صورت گرفته و کمکهای انسان دوستانه، غذایی و دارویی بهصورت گسترده وارد غزه شده است همچنین مقامات عربی هم به غزه رفتوآمد کردهاند.
البته هماکنون نیز شرایط نسبت به گذشته بهتر بوده اما در حد توقعات مردم مصر، مردم منطقه و فلسطینیان نبوده است. این نشان میدهد هنوز سیاستمداران مصری با احتیاط و محافظهکاری و بیم به سمت این مسائل حساس استراتژیک ازجمله مسئله فلسطین حرکت میکنند.
- بهنظر شما میتوانیم ارتباطی بین انتخاب مجدد باراک اوباما در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا با این حمله برقرار کنیم؟
بهنظر من نتانیاهو میخواهد به زور نظر آمریکا را به اینگونه درگیریها جلب کند. در این مرحله و در وهله عمل دیدیم که آمریکاییها به جز حمایتهای لفظی خیلی نتوانستند کاری انجام دهند. تنها کاری که کردند، اعزام سه کشتی برای تخلیه آمریکاییها نه پشتیبانی از رژیمصهیونیستی بوده است. پس شرایط خیلی هم به نفع نتانیاهو نبوده است. حتی اتحادیه اروپا نیز خواستار برقراری آتشبس در منطقه بوده نه اینکه فقط از رژیم صهیونیستی پشتیبانی کنند. این موارد نشان میدهد که شرایط جهانی هیچ آمادگیای برای پشتیبانی نظامی و امنیتی از رژیمصهیونیستی ندارد و نتانیاهو در این زمینه فلج شده و در این خصوص به بن بست رسیده است.