نخستین برگ این پرونده زمانی ورق خورد که چندی قبل زن جوانی به دادسرای شمیرانات رفت و خبر از سرقت در مهمانی دوستانه داد. وی به بازپرس پرونده گفت: چند روز پیش برای دختر کوچکم جشن تولد گرفته و همه دوستانم را به مهمانی دعوت کرده بودم. وی ادامه داد:
بعد از رفتن مهمانها متوجه شدم که حلقه طلایم را که روی میز اتاقم گذاشته بودم و 800هزار تومانی که برای تولد دخترم، دوستانم به وی هدیه داده بودند، به سرقت رفته است. پولها داخل پاکت روی اپن آشپزخانه بود که بعد از رفتن مهمانها متوجه سرقت شدم. آنچه مسلم است دزد یکی از دوستانم است اما به هیچ کدام از آنها مشکوک نیستم چون سالهاست که همه آنها را میشناسم. بعد از شکایت این زن، چند نفر از مظنونان این پرونده به دادسرا احضار شدند اما همه آنها خود را بیگناه دانستند این در حالی بود که مدارک و شواهدی نیز درخصوص سارق بودن هیچکدام از آنها بهدست نیامد.
جیببری زن شیک پوش
درحالیکه تحقیقات درخصوص پرونده سرقت در مهمانی خانوادگی ادامه داشت رهگذران چندی پیش در یکی از امامزادههای تهران صدای فریادهای زنی را شنیدند که مرتب میگفت دزد، دزد. او درحالیکه دستان زن شیکپوشی را گرفته بود و اجازه نمیداد او فرار کند از مردم خواست تا با پلیس تماس بگیرند. لحظاتی بعد با حضور ماموران، زن شیکپوش دستگیر شد و به اداره پلیس انتقال یافت. در آنجا شاکی به مأموران گفت:
من برای زیارت به امامزاده رفته بودم که زن شیک پوش به سمت من آمد و مدعی شد که از شهرستان به تهران آمده و در جست و جوی یک کار مناسب است. او به این بهانه سر صحبت را با من باز کرد و در یک لحظه متوجه شدم که دستش در جیب من است و قصد سرقت دارد.
من هم همانجا فریاد زدم دزد، دزد و مانع فرارش شدم و از مردم خواستم پلیس را خبر کنند. بعد از اظهارات این زن، کارآگاهان به بازجویی از زن شیک پوش پرداختند. او خود را بیگناه دانست و گفت: این زن مرا اشتباه گرفته است. من به سرویس بهداشتی امامزاده رفته بودم که در آنجا مانتوام با شخص دیگری عوض شد و من مجبور شدم روپوش زن دیگری را بپوشم برای همین شاکی احتمالا مرا با او اشتباه گرفته است. ماموران وقتی با اظهارات ضدونقیض وی روبهرو شدند به تحقیقات خود ادامه دادند تا اینکه با چند شکایت مشابه دیگر روبهرو شدند که نشان میداد یک زن جیببر با شناسایی طعمههای خود در امامزاده دست به جیببری و سرقت اموالشان میزده است.
با این اطلاعات زن شیکپوش مجددا تحت بازجویی قرار گرفت تا اینکه سرانجام به جیببریهای سریالی در امامزاده اعتراف کرد. این در حالی بود که در تحقیقات بیشتر مشخص شد این زن 35ساله سارق مهمانی دوستانه بوده که در جشن تولد در فرصتی مناسب دست به سرقت هدیهها و حلقه طلای دوستش زده بود.
شیشه، زندگیام را تباه کرد
زن 35ساله سالها پیش برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت و در آنجا مدرک فوق لیسانس زبان ایتالیایی گرفت اما وقتی در دام شیشه گرفتار شد زندگیاش سیاه شد. او در همین مدت کوتاهی که به تهران برگشته کلکسیونی از سرقتهای مختلف را در پرونده خود به ثبت رسانده است. وی در گفتوگو با خبرنگار همشهری از جیببریهای سریالی تا سرقت در مهمانی دوستانه و انگیزه خود درخصوص تبهکاریهایش میگوید.
- این همه سال در اروپا درس خواندی؛ پس چرا به جای پیدا کردن یک کار مناسب پا در دنیای دزدی گذاشتی؟
فکرش هم برایم سخت است. وقتی فکر میکنم میبینم که اعتیاد به شیشه، همه آرزوهایم را گرفت و زندگیام را تباه کرد.
- چند وقت است که شیشه مصرف میکنی؟
یک سال پیش وقتی درسم تمام شد و به تهران برگشتم برای نخستین بار با یکی از دوستانم شیشه کشیدیم و از آن روز به بعد معتاد شدم. در آن روزها بهخاطر زندگی درغربت به بیماری افسردگی مبتلا شده بودم و یکی از دلایلی که باعث شد دردام مواد گرفتم شوم همین بیماریام بود.
- بعد از آن بود که دست به سرقت زدی؟
نخستین سرقت را در جشن تولد دختر یکی از دوستانم انجام دادم. در آن زمان به تازگی معتاد شده بودم. وقتی به اتاق دوستم رفتم و چشمم به حلقه طلا افتاد وسوسه سرقت به جانم افتاد، برای همین آن را برداشتم. در پایان مهمانی نیز وقتی دیدم پولها (کادوی تولد) را داخل پاکت گذاشته در یک لحظه به سمت آن رفتم و بدون اینکه کسی متوجه شود پاکت را برداشتم. وقتی دوستم متوجه شد که من به سرقت اعتراف کردهام باورش نمیشد. باید بگویم که خودم هم باورم نمیشود .چهکسی فکر میکند یک زن تحصیلکرده دست به سرقت بزند. من فقط بهخاطر تأمین هزینه مواد مجبور شدم سرقت کنم.
- چرا سعی نکردی کار مناسبی برای خودت پیدا کنی؟
من وقتی به تهران برگشتم از طریق یکی از دوستانم با شخصی به نام محسن آشنا شدم و بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم اما زندگیمان شش ماه بیشتر دوام نداشت. او وقتی متوجه شد که من به شیشه اعتیاد پیدا کردهام درخواست طلاق داد من هم مهریهام را که 300سکه بود به اجرا گذاشتم. دادگاه او را محکوم کرد تا هر دوماه یکبار یک سکه به من بپردازد. اوایل سر وقت سکهها را پرداخت میکرد و من مشکل مالی نداشتم اما از وقتی محل زندگیاش را تغییر داد دیگر حاضر به پرداخت مهریه نشد و من هم ناچار شدم دست به سرقت بزنم.
- از خانوادهات پول نمیگرفتی؟
خانوادهام در شهرستان زندگی میکنند. پدرم وضع مالی خوبی داشت و او خودش سالها پیش مرا به انگلیس فرستاد و همه خرج تحصیل و زندگی در آنجا را پرداخت کرد، اما چندماه پیش فوت کرد و چون بیشتر اموالش را به نام نامادریام زده، پول کمی به من میرسد. من هم اصلا بهدنبال ارثیه و اموال پدریام نرفتهام.
- چه شد که تصمیم گرفتی دست به جیببری بزنی؟
برای تأمین هزینه مواد به فکر دزدی افتادم. نقشهام این بود که به یکی از امامزادهها در تهران میرفتم و طعمههایم را شناسایی میکردم. بعد از اینکه به سمتشان میرفتم سر صحبت را با آنها باز میکردم سپس در فرصتی مناسب دست به جیببری میزدم. بیشتر مواقع پول کمی نصیبم میشد. معمولا داخل کیفهایشان بیشتر از 100هزار تومان پول نبود. با پولهای سرقتی خرج خود و موادم را تأمین میکردم.
- چند فقره جیببری انجام دادی؟
درست بهخاطر ندارم. فکر میکنم در حدود 10مورد.
- خواهر و برادرانت خبر دارند دستگیر شدهای؟
برادرانم در اروپا زندگی میکنند. فقط یک خواهر دارم که او سالها پیش ازدواج کرده و در شهرستان زندگی میکند. مدتهاست که از او خبری ندارم و دوست ندارم او از وضعیت من چیزی بداند چرا که خودم بهخاطر کارهایی که انجام دادم بهشدت پشیمانم. آرزویم این است که مواد را ترک کنم و زندگی جدیدی را آغاز کنم با اینکه میدانم باید چند سال بهخاطر دزدی هایم در زندان بمانم.