راز فعالیت مجرمانه این باند 15آبانماه سالجاری فاش شد. زمانی که مأموران کلانتری شهرک ولیعصر در حال گشتزنی بودند مردی را دیدند که درحالیکه فریاد میزد و از مردم کمک میخواست از یک خودروی پراید پیاده شد. همزمان با پیاده شدن این مرد جوانی که در صندلی شاگرد نشسته بود بلافاصله پشت فرمان پراید قرار گرفت و به سرعت پا به فرار گذاشت.
از سوی دیگر مردی که درخواست کمک میکرد به سمت مأموران گشت رفت و اظهار کرد که در دام یک باند زورگیر گرفتار شده است. وی در توضیح حادثه گفت: ساعتی قبل یکی از دوستانم به نام جعفر با من تماس گرفت و خواست تا او و دوستانش را بهصورت دربستی به کرج برسانم. او پیشنهاد کرایه بالا داد و من نیز پذیرفتم. وی ادامه داد:وقتی در محل قرار حاضر شد دوستم جعفر به همراه
دو مرد و یک زن سوار ماشینم شدند اما در بین راه یکی از آنها با مشت ضربهای به من زد و خواست تا پول و مدارک ماشین را در اختیارش قرار دهم. من که بهشدت ترسیده بودم هرچه خواستند در اختیارشان قرار دادم. آنها بعد از سرقت خودرو پا به فرار گذاشتند.
زورگیریهای سریالی
بعد از اظهارات این مرد، تیمی از مأموران با دستور قاضی موسوی دادیار شعبه پنجم دادسرای جنایی تهران رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند و با چندین شکایت در این زمینه روبهرو شدند که نشان میداد سه مرد و یک زن با ترفندهای مختلف دست به سرقت و زورگیری میزنند.
کارآگاهان در نخستین مرحله مشخصات خودروی پراید را در اختیار همه واحدهای گشتی قرار دادند و در مرحله بعدی با توجه به اطلاعاتی که مالباخته در اختیارشان قرار داده بود به سراغ جعفر، دوست شاکی رفتند. تیم تحقیق با انجام ردیابیهای خود موفق شدند جعفر را دستگیر کنند. او در بازجوییها اعتراف کرد که سرقتها را با همدستی دو برادر و یک زن انجام میدهد که با راهنمایی وی اعضای دیگر باند(دو برادر و یک زن) دستگیر شدند.
شواهد حکایت از این داشت که دو برادر مدتی قبل به اتهام زوگیری دستگیر شده بودند که قاضی آنها را به 18ماه زندان محکوم کرده بود. آنها بعد از گذشت 13ماه از زندان آزاد شدند و باز هم فعالیت مجرمانه خود را از سر گرفتند. بعد از دستگیری اعضای باند، پرونده برای رسیدگی بیشتر در اختیار قاضی موسوی قرار گرفت و مالباختهها دردادسرای جنایی تهران حاضر شدند و به شرح حادثه گرفتار شدن در باند دزدان پرداختند.
کلکسیونی از جرائم
یکی از مالباختهها با شناسایی یکی از برادران به قاضی گفت: روز حادثه دختر چهارسالهام در کوچه مشغول بازی بوده که یکی از این متهمان (اشاره به یکی از برادران) به بهانه تعارف خوراکی به سمت دخترم رفته و با بریدن النگوهایش، آنها را از دستانش خارج کردهبود. همسایهها بعد از مشاهده صحنه سرقت به سمت وی رفتند اما دزد جوان درحالیکه همه النگوها را از دست دخترم خارج کرده بود پا به فرار گذاشت. در بین مالباختهها مرد جوانی بود که با دوستش به پارک رفته بود.
وی در توضیح حادثهای که برایش رخ داده بود گفت: من به همراه دوستم داخل پارک نشسته بودیم که دو مرد (اشاره به دو برادر) به سمت ما حمله کردند و خواستند تا پول و موبایلمان را در اختیارشان قرار دهیم اما ما مقاومت کردیم. در همین حین یکی از آنها با شیشهای که در دست داشت به سرم کوبید که دچار سرگیجه شدم و از حال رفتم. سارقان بعد از آن پول، موبایل و موتور دوستم را به سرقت بردند و پا به فرار گذاشتند.
بعد از اظهارات مالباختهها، زن جوان که از اعضای باند بود مورد بازجویی و تحقیق قرار گرفت. وی در برابر قاضی موسوی گفت: من مدتها پیش در دام اعتیاد گرفتار شدم. و در آن زمان با مهدی (یکی از برادرها) آشنا شدم. بعد از چند وقت تصمیم گرفتم مواد را ترک کنم برای همین به کمپ رفتم. وی ادامه داد: مدتی آنجا بودم تا اینکه موفق شدم اعتیادم را ترک کنم. میخواستم ارتباطم را با مهدی قطع کنم اما او مرتب مرا تهدید میکرد ومی خواست در سرقتها همراهشان بروم. من هم از ترس با او در زورگیریهایشان حاضر میشدم اما در سرقت هیچ نقشی نداشتم.بعد از اظهارات این زن و اعضای دیگر باند، قاضی آنها را با صدور قرار قانونی در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار داد تا در تحقیقات بیشتر مالباختههای دیگر شناسایی شوند.