در واقع هر شهروند تهرانی در هر روز تقریبا 900گرم طلای کثیف تولید میکند؛ یعنی باید بپذیریم که این یعنی ثروت اما هنگامی که این میزان زباله نتواند به چرخه اقتصادی شهر بازگردد، به چه معناست. طبیعی است که عدهای دیگر هم بیایند و سهم خودشان را بردارند و ببرند. نمیشود که طلا روی زمین بماند.
این گزارش قرار است به جویندگان طلای کثیف بپردازد. ماجرای زبالهدزدی یا همان زبالهگردی ماجرای دور و درازی است. قرار نیست حتما به سراغ جامعهشناسان یا کارشناسان اقتصاد شهری برویم تا آنان برایمان ابعاد این پدیده را تشریح کنند. فقط کافی است نگاهی به اطرافمان بیندازیم. دیدن این همه زباله در اطرافمان میتواند مبنای یک شغل باشد. سطلهای زباله که همواره جلوهای از زشتیهای زندگی شهری هستند، سالهاست منبع درآمد بسیاری هستند و بسیاری از افراد با به خطر انداختن سلامت خود بهدنبال تأمین نیازهای مالی از دورریختنیهای شهروندان هستند.
سانتیمانتالیسم و اعتراض اجتماعی
جستوجو در زبالهها یکی از جلوههای زندگی شهری شده است. بسیاری از آثار هنری برجسته اعم از رمانهای بزرگ یا آثار سینمایی برجسته همیشه صحنهای را درون خود جای دادهاند که در آن فردی در زبالهها در حال جستن است. در واقع زندگی مدرن شهری در کنار تمام مزایای خود معایبی هم دارد. مسلما این تصاویر در آثار هنری برجسته به نوعی ذکر معایب زندگی مدرن است.
در طول سالهای گذشته هم عمدتا هنرمندان بسیاری با آراستن ظاهر خود به شکل افرادی که زبالهگرد هستند نوعی اعتراض اجتماعی را شکل دادهاند. گروههای موسیقی بسیاری که هر کدام با نگاهی اعتراضی به پدیدههای اجتماعی مینگرند همواره به قشری که در زبالهها بهدنبال مایحتاج خود هستند بهعنوان یک سمبل منفی اجتماعی توجه کرده و نگاه انتقادی خود را به جامعه از این دریچه مطرح میکنند؛ ماجرایی که در دهههای70 و 80میلادی موجب شکلگیری جریانهای مختلف اعتراضی شد. همه این ماجراها بهدلیل تصویر بارز افرادی بود که در میان زبالهها و مخازن زباله برای امرار معاش به جستوجو میپرداختند. در واقع میتوان گفت که زبالهگردها در کشورهای توسعهیافته بدون آنکه بخواهند نهضتهای اعتراضی اجتماعی مختلفی را شکل دادهاند؛ نهضتهایی که تا به امروز همچنان ادامه دارد و هر از گاهی میتوان حضورش را در عرصههای اجتماعی دید.
آنان به میل خود زبالهگردند
میتوانیم نگرانشان باشیم. میتوانیم آنان را اقشار رنجدیده بدانیم. میتوانیم از وضعیت آنان اظهار تأسف کنیم و مانند همه هنرمندان حساس و نگران دهههای گذشته اروپایی آنان را مظهر افول زندگی شهری بدانیم. حتی میتوانیم به نهادهایی مانند شهرداری و نیروی انتظامی بهخاطر برخورد با آنها اعتراض کنیم. موضوع اما چیز دیگری است. آنها خودشان دوست دارند و علاقهمندند که به این شغل ادامه دهند؛ درست مانند کودکان کار خیابانی. واقعیت این است که درآمد آنان آنقدر هست که شاید با سطح تحصیلات و توانایی اندک نتوانند به همان اندازه کسب کنند. در واقع جبر جامعه ممکن است که آنان را به این کار کشانده باشد اما این نکته نباید فراموش شود که تداوم این کار و توسعه آن خواست خود آنان است. میتوانیم بهعنوان یک شهروند مسئول این فرضیه را به سرانجام برسانیم؛ بهعنوان مثال میتوانیم به آنان کاری در خور تحصیلات و تواناییشان پیشنهاد کنیم و آنگاه منتظر پاسخشان باشیم؛ یعنی به جای آنکه برای آنان دلسوزی کنیم و آنان را آسیبدیدگان اجتماعی بدانیم، برخورد واقعی و به دور از احساسات با آنان شاید بتواند ابعاد فعالیتآنان را روشن کند. آنان به جبر جامعه زبالهگرد نشدهاند بلکه بهخاطر درآمد بالا و بیدردسر به این کار روی آوردهاند و درآمدشان از بسیاری از افراد عادی نیز بیشتر است. واقعیت این است که آنان نیز شهروندان این جامعه هستند و کارشان هم زبالهگردی است چه بهصورت قانونی یا غیرقانونی.
هدف از این نوشتار
دلیل این نوشتار بهخاطر آن بود که چند روزی است به فعالیت زبالهگردها در شهرمان خیرهشدهام. در طول مشاهداتم به نکتهای جالب برخوردم. در یکی از همین روزهای گذشته یکی از زبالهگردها در حال وارسی مخزن زباله دیدم. با دقت او را زیرنظر گرفتم. او مانند هر زبالهگرد دیگری با جدیت به کارش ادامه میداد و توجهی به عبور عابران نمیکرد. در کمال تعجب یکی از شهروندان را دیدم که اسکناسی در دست به طرف زبالهگرد میرود. واکنش زبالهگرد هم عجیب بود. در کمال شگفتی پول را از دست شهروند گرفت و دوباره سر در مخزن زباله فرو برد؛ همین.
آنها بیضررند
مدیرعامل سازمان پسماند در اینباره میگوید: این افراد با این کار ضرری به ما نمیزنند. آنها با کند و کاو در زبالهها وسایل مورد نیازشان را پیدا میکنند که برای صاحب آن باارزش نبوده اما برای کسی که آن را پیدا کرده باارزش است. بنابراین کسی از کار آنها ناراحت نمیشود تازه کار مأموران شهرداری را کمتر میکنند زیرا آنها زباله کمتری را حمل میکنند.
به گفته سیدمحمد فیاض، زبالهگردها با پخش کردن زبالهها در وسط کوچه و خیابان یا پاره کردن کیسههای زباله درون مخزن و بیرون کشیدن زباله خشک از میان آنها مرتکب عملی غیربهداشتی میشوند و نظافت شهر را بر هم میریزند و این شاید تنها مزاحمت آنها برای ما باشد. در واقع آنگونه که از سخنان مدیران بخش پسماند شهرداری بر میآید، زباله کاوها بخشی از اجرای پروسه تفکیک زباله و بازگرداندن آنها به چرخه مصرف از طریق بازیافت را انجام میدهند البته این گروه بهدلیل اینکه فعالیتشان جایی ثبت نمیشود دارای شناسنامه مشخصی نیستند و آماری از تعداد این افراد و حجم زبالهای که تفکیک میکنند در دست نیست.
مفقود شدن 15درصد از زبالههای شهر
تا زمانی که فرهنگ تفکیک و دفع صحیح زباله از سوی شهروندان رعایت نشود، نمیتوان با زبالهگردها برخورد کرد. اگرچه آمار و ارقامی از تعداد زبالهگردها و میزان سود ناشی از زبالهگردی وجود ندارد، اما آمارهای غیررسمی تشکلهای زیستمحیطی حکایت از مفقودشدن حدود ۱۵درصد از زبالههای شهر تهران توسط آنها دارد. این در حالی است که تفکیک نشدن زبالههای قابلبازیافت از یکدیگر و دفع آنها در روز که لابهلای آن زبالههای دارای ارزش و قابلاستفاده وجود دارد موجب شده تا زبالهگردها در این روزها فعالیت چشمگیری داشته باشند. این مسئله سبب شده کنترل شهرداری بر زبالهگردها سختتر شود.
اولین حلقه بازیافت غیربهداشتی
70هزار مخزن شهری در بخشهای مختلف شهر این روزها محل حضور زبالهگردهاست؛ افرادی که برای یافتن مواد دارای ارزش و قابلبازیافت تمامی این مخازن را زیرورو میکنند تا شیء مورد نظر خود را بیابند. زبالههای دزدیده شده پس از جمعآوری از سطح شهر توسط زباله دزدها راهی کارگاههای زیرزمینی بازیافت جنوب شهر شده و پس از مدتی، تبدیل به مواد مصرفی شده و راهی خانههای مردم میشود. در واقع زبالهگردها بخشی از چرخه طبیعی بازیافت زباله را تشکیل میدهند و در این راه سود قابلتوجهی هم بهدست میآورند؛ بنابراین طبیعی است که همواره پدیدهای به نام زبالهگردی در تهران وجود داشته باشد؛ مگرآنکه عزمی جدی برای کنترل و جلوگیری از آن بهوجود بیاید.