در طول یک سال سینمایی (که برای سینمای جهان تلویحا از بعد از برگزاری مراسم اسکار در ماه مارس آغاز میشود و برای برخی این آغاز سال جدید مربوط به ماه می و برگزاری فستیوال معتبر کن است) آنچه که مهم است ساخت و ساز و اکرانهای سراسری و برنامه ریزی شده است تا علاقمندان به سینما در طول تمام 52 هفته سال بتوانند آخر هفتهها فیلم جدیدی برای انتخاب و دیدن داشته باشند.
این اصل ماجرا است. در آمریکای شمالی فیلمهای تولید مشترک و یا فیلمهای مستقل همگی در این چرخه تولید میشوند و به اکران میرسند. اما اوضاع جشنوارههای سینمایی چگونه است؟ آیا این فستیوالها فارغ از هرچیز فقط به اعتلای سینما آنهم بدلیل ذات سینما و یا خوب و بد بودن فیلمها توجه دارند و یا نه، ممکن است برخی انتخابها آه از نهاد منتقدین و همچنین علاقمندان به سینما در آرود؟
جشنوارههای مستقل و همچنین فستیوالهای معتبر سینمایی که گل سرسبدشان کن باشد، تا حدودی حدو مرزها را مشخص کردهاند اما در طول این 50 سال اخیر هم جایزه اسکار و هم جایزه گلدن گلوب، نامزدها و در نهایت برندگانی داشتهاند که به زعم خیلیها واجد شرایط دریافت جوایز نبودهاند. اگرچه ممکن است آثار متوسط یا خوبی هم بوده باشند.
در میان نامزدهای گلدن گلوب دوره اخیر یعنی دوره هفتادم؛ آرگو یکی از این مثالها است. شائبه سیاسی بودن فیلم یکطرف ماجرا است و از سوی دیگر فشار بر اعضای گلدن گلوب از سوی دیگر حضور آرگو را توجیه میکنند.
اما واقعیت چیست؟ آیا ممکن است واقعا این چنین باشد که آرگو فقط به خاطر سیاسی بودن برای دریافت اسکار و حتی برای اسکار نامزد شده باشد؟
کوتاه بگویم که مراحل انتخاب لیست نامزدها در گلدن گلوب چگونه است؟ جایزه گلدن گلوب از سوی سازمانی با پیشینه غنی و قابل قبول تقدیم میشود. اتحادیه نویسندگان خارجی مطبوعات آمریکا جوایز گلدن گلوب را اهدا میکند و این روندی 70 ساله است. که از سال 1944 آغاز گردیده یعنی وقتی مراسم اسکار 17 ساله بوده، اتحادیه نویسندگان مطبوعات خارجی هالیوود آستینهایشان را بالا زدهاند. این ارگان 80 نفر عضو دارد و شغل عمده این اشخاص را منتقدان و روزنامه نگاران حرفهای مستقل و همچنین روزنامهنگاران و خبرنکاران شاغل در نشریات تشکیل میدهند. در واقع کار به جایی رسیده است که جایزه گلدن گلوب به ویژه در سکشن سینماییاش در مواقعی معتبرترین جایزه سینما تلقی میشود.
با این همه در اینکه سیاست در سینما و در بین دست اندرکاران سینمایی موضوعی اصلی و قابل طرح باشد شکی نیست .اما مهمتر این است که عمده این ساخت و سازهای سیاسی توانسته باشند با قهرمان پروری تماشاگران اروپایی و آمریکایی را به وجد آورده باشند. آرگو در این مورد نیز فیلمی هیجانی نیست که توانسته باشد تماشاگران اروپایی و آمریکایی را بر شوق آورده باشد. آرگو پروداکشن بسیار ضعیفی دارد و خود داستان نیز مانند حرکت اتوبوسی است که سرساعت مقرر از ایستگاه مبدا حرکت کرده و در ساعت مقرر و طبق برنامه به ایستگاه مقصد رسیده باشد. بدون هیچ انگیزشی، دلهرهای و سوسپانسی که لازمه سینمای دلهرآور به حساب میآید.
نگاهی به لیست نامزدهای بهترین فیلم سال بیندازیم تا بیشتر از انتخاب آرگو شگفت زده شویم: در کنار آرگو به 4 فیلم دیگر بر میخوریم که دوتای دیگر آنها نیز میتوانند رنگ بوی سیاسی بگیرند اولی آخرین فیلم استیون اسپیلبرگ به نام "لینکلن "و دیگری اثر جدید کارترین بیگلو به نام "صفر تاریک سی".
در باره فیلم لینکلن که به طور مفصل در همین جا مطالبی تقدیم کردهام. فیلم اسپیلبرگ روایتی تاریخی از زندگی آبراهام لینکلن شانزدهمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا است و فیلم کاترین بیگلو نیز اثری جنگی و تاریخی از مراحل ماموریت شکار و کشتن اسامه بن لادن را روایت می نماید.
دوفیلم دیگر لیست 5 تایی بهترین فیلمهای درام سال برای دریافت جایزه گلدن گلوب، اثری از کوئینتین تارانتینو است به نام "جانگوی آزاد شده" و "زندگی پی" ساخته آنگ لی.که فیلم تارانتینو یک وسترن خارج از قواعد است و روایت آنگ لی یک اکشن ماجراجویانه.
آرگو اما یک روایت سرد و بیروح است. ماجرا مربوط به نجات 6 نفر از اعضای سفارت آمریکا در تهران در آبان سال 58 است که توانسته بودند در گیرودار تسخیر سفارت از آنجا بگریزند و در سفارت کانادا پناه بگیرند. دو ماه پس از آن گروهی از سازمان سیا و با هدایت کاخ سفید عملیاتی محرمانه به نام آرگو را کلید میزنند تا طی انجام آن این شش نفر را از ایران خارج کنند.
آرگو یک یادآوری در سطح فیلمهای B *هالیوودی با پروداکشنی ضعیف و روایتی الکن است. این گونه قضاوت ربطی به ذات داستان و رخدادهای روایت شده ندارد. 44 میلیون هزینه تولید فیلم شده و حدود 160 میلیون فروش آرگو.بن افلک کارگردانی اثر را به عهده داشته که فاصله بسیاری با کار قبلی اش "شهر" دارد. با اینهمه تبلیغات آرگو در حد بسیار مطلوب و حرفهای انجام شده است. در بین عوامل فیلم آدمی که سرش به تنش بیارزد وجود ندارد و معلوم نیست گلدن گلوبیها به چه دلیل آرگو را به این لیست وارد کردهاند. مگر اینکه همان شائبه سیاسی بودن را در باره دست اندرکارن اینگونه محافل قبول کنیم.
*فیلم هایB هالیوددی به تولیدی گفته میشود که با فیلم نامههای ارزان قیمت و عمدتا با لوکیشنهای کم و بازیگران درجه چندم ساخته و به اکران میرسد. قابل ذکر است فیلمهای B، در چرخه تولید فیلم در سینمای آمریکا نقش غیر قابل انکاری دارند. چیزی نزدیک به 350 فیلم B سالانه تولید میشود و جالب اینجا است که حدود 5000 سالن سینما در آمریکای شمالی نمایش دهنده اینگونه آثار هستند.