حوادث، واقعیتی نهفته در ماهیت زندگی است که در یک لحظه میتواند چهره آن را دگرگون سازد. اما سؤال اصلی اینجاست که چگونه میتوان حوادث و بحرانها را مدیریت کرد و از میزان خسارات حاصل از آن کاست؟ معلولیت، یکی از خسارات جدی حوادث طبیعی و انسانی است. سالانه در کشور ما حدود صدهزار نفر فقط در حوادث رانندگی دچار معلولیت میشوند. به راستی چگونه میتوان از این خسارات کاست و کدام نهاد یا نهادهای اجتماعی باید در این زمینه نقش جدیتری ایفا کنند؟ دراین باره با دکتر محمد کمالی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی تهران و رئیس مرکز تحقیقات توانبخشی دانشکده علوم توانبخشی گفتوگو کردهایم که در پی میآید.
- برای شروع بحث، بفرمایید اصولا پیشگیری از معلولیت در چارچوب علمی و دانشگاهی چگونه تعریف و به چند دسته یا مرحله تقسیم میشود؟
پیشگیری یکی از بخشهای مهم در بسیاری از حوزهها ازجمله حوزه سلامت است. مطالعات بسیاری در این حیطه انجام گرفته است اما بهنظر میرسد به لحاظ آگاهی و شناخت سابقه آن بسیار طولانیتر است. در احادیث منقول هم موارد بسیاری وجود دارد که بر ضرورت پیشگیری تأکید شده است. مسلما در این زمینه در دانش بشری هم منابع بسیاری را میتوان یافت. اما بهطور خاص در حیطه سلامت بیشترین تأکید بر ضرورت پیشگیری است. اصولا علم بهداشت عمومی آن زمان شکل گرفت که هیژی دختر اسکولاب پزشک یونانی (که شبهبیمارستانی برای مداوای بیماران در منزل خود دایر کرده بود) از پدر سؤال کرد آیا بهتر نیست به جای درمان بیماران کاری کنیم که آنان بیمار نشوند؟ این سرآغاز تدوین دستورالعملهایی شد که بعدها بهداشت عمومی را شکل داد. از این منظر در حوزه سلامت سه دسته مهم پیشگیری سطح اول، دوم و سوم مطرح شده است که بهنظر میرسد قابل گسترش به حوزههای دیگر هم باشد.
سطح اول اصولا به دو کار میپردازد. ابتدا پیشگیری بر مبنای آموزش است که فرد از مواجهه با عامل خطر خود را بری کند و دوم آن دسته از اقدامات است که مانع مواجهه فرد با عامل خطر و درصورت مواجهه، بیمار نشدن وی میشود مانند اقدام به واکسیناسیون. سطح دوم پیشگیری بر غربالگری و تشخیص زودهنگام و درمان بهموقع تأکید دارد تا مانع از بروز بیماری یا درصورت بروز بیماری درمان سریع و بهموقع برای جلوگیری از شدت یافتن آن دارد. سطح سوم پیشگیری زمانی است که عوارضی از بیماری یا حادثه بر جای مانده است و تلاش برای پیشگیری از تشدید ناتوانی یا معلولیت حاصله از بیماری یا حادثه اعمال میشود. در ادبیات جاری اغلب سطح اول را پیشگیری و سطح دوم را درمان و سطح سوم را توانبخشی مینامند. حال اینکه در پیشگیری از معلولیتها چند سطح وجود دارد، باید گفت نمیتوان از این تقسیمبندی فراتر رفت. برای پیشگیری از معلولیتها هم اقدامات در همین سه سطحی است که عرض کردم و باید صورت پذیرد. یعنی هم آموزش، هم اقدامات برای واکسیناسیون و مشاوره ژنتیک، هم تلاش برای درمان بهموقع بیماریهای مبتلابه و نیز اقدام بهموقع برای توانبخشی و الحاق مجدد فرد به جامعه.
- آموزش چه نقشی در پیشگیری از معلولیتها دارد؟ این آموزش در چه سطوح و طی چهسازوکاری باید ارائه شود؟
از نظر من آموزش یکی از مهمترین کارها و اقدامات در حیطه پیشگیری بهویژه در زمینه معلولیتهاست. امروزه در تمام موارد معلولیتها میتوان با آموزش مناسب برای ارتقای آگاهیها و تغییر نگرش افراد جامعه به پیشگیری پرداخت. هرچه میزان آگاهی و بهویژه نوع نگرش فرد به موضوع رخداد معلولیت و ناتوانی بهتر باشد امکان بروز آن ناتوانی یا معلولیت کاهش خواهد یافت. البته تنها صرف ارتقای آگاهی کمککننده نخواهد بود. به موضوع سیگار نگاه کنید، همه از مضرات آن آگاهند یا در موضوع بستن کمربند ایمنی دقت کنید، کسی نمیتواند ادعا کند از منافع آن بیاطلاع است اما چون تبدیل به باور نشده است و اعتقاد قوی بدان وجود ندارد اقدام برای نکشیدن سیگار یا بستن کمربند ایمنی بهصورت کامل انجام نمیشود. تصور میکنم بهترین کار برای پیشگیری، آموزش از زمان کودکی است از خانه و بعد در مدرسه. باید در کتب درسی مسائل پیشگیری آموخته شوند. هر قدر آموزش در زمینه پیشگیری به تأخیر افتد سختی کار برای آموزش در سنین بالاتر بیشتر خواهد بود.
- کدام نهاد میتواند مهمترین نقش را ایفا کند؟خانواده، آموزشوپرورش یا رسانههای جمعی؟
همانطور که عرض کردم باید از خانواده آغاز کنیم، منتها خانوادهای آگاه و توانمند در این زمینه باید داشته باشیم. مسلما اگر در خانواده اقداماتی متضاد یا در تناقض با اقدامات پیشگیریکننده ساری و جاری باشد چه انتظاری میتوان از فرزندان خانواده برای پذیرش، درک و انجام موارد پیشگیریکننده داشت. از سوی دیگر پذیرش خانواده نیز در زمینه موضوع پیشگیری بسیار مهم است. ما مواردی داریم که معلولیت در چند فرزند خانواده تکرار شده است. سخت است بپذیریم که آگاهی لازم حداقل بعد از تولد فرزند دوم همراه با معلولیت فرزند اول به خانواده داده نشده است. در این موارد باید روی نگرش خانواده کار کرد. آموزش و پرورش هم نقش مهمی دارد و نهادهایی مانند وزارت بهداشت و درمان و بهزیستی باید در هماهنگی و همکاری با آموزش و پرورش نسبت به تدوین مطالب مهم و مناسب برای استفاده در کتابهای درسی در زمینه پیشگیری مساعدت کنند. کاری که در سازمان آموزش و پرورش استثنایی بهعنوان طرح سنجش صورت میپذیرد بسیار مهم است هرچند کمی دیرهنگام است. لیکن میتواند اطلاعات خوبی برای خدمات توانبخشی به آن دسته از دانشآموزانی که نیاز ویژه دارند ارائه دهد. شاید رسانهها مهمترین گروه در این بین باشند. من در همایش پیشگیری از معلولیتها در دو سال قبل مقالهای در این زمینه ارائه کردم. در دنیای امروز نقش رسانهها بسیار برجسته شده است. نهتنها رسانههای جمعی که حتی رسانههای فردی مانند وبلاگها و سایتهای شخصی هم میتوانند بسیار قدرتمند در این زمینه عمل کنند. نقش رسانهها در آموزش و بالابردن آگاهیها و بهویژه برای تغییر نگرش خیلی مهم است. میتوان اینگونه پنداشت که رسانهها در جهتدهی و شکل دادن افکارعمومی نقش عمدهای دارند. از همین منظر میتوان نقش رسانهها را در امر پیشگیری برجسته دانست.
- حالا اجازه بدهید کمی روی پیشگیری از معلولیت در حوادث بحث کنیم. دراین باره چه اقداماتی و در چه سطوحی باید انجام گیرد؟
ببینید عوامل مرتبط با این موضوع یک یا دو عامل مشخص نیست. عوامل متعددی بر این مسئله تأثیرگذارند. عوامل انسانی اعم از رانندگان و مسافران، عوامل اجرایی چون نیروهای راهداری و انتظامی، عوامل جادهای، عوامل مرتبط با وسایل نقلیه، عوامل مرتبط با قوانین و مقررات، عوامل مرتبط با اورژانس و مراقبتهای پزشکی، عوامل مرتبط با آموزشهای موردنیاز و... از این منظر کار تنها با آموزش حل نمیشود. اینکه مردم را آموزش دهیم بخشی از مسئله است. استانداردسازی جادهها و وسایل نقلیه بخش مهم دیگری از کار است. اعمال قوانین و مقررات صحیح و درست و مناسب هم بخش مهم دیگری است. البته اگر اینها بهصورت جزیرههایی منفک عمل شوند به نتیجه نخواهد رسید. باید یک برنامه جامع کنترل حوادث جادهای با حضور تمامی عوامل مرتبط که در بالا اشاره کردم تدوین شود و هرکس مسئولیت خود را در این زمینه بپذیرد. فرافکنی و انداختن تقصیر به گردن دیگری راه بهجایی نخواهد برد. نظیر آنچه هماکنون شاهدیم.
- سالانه در کشورما حدود صدهزار نفر فقط در حوادث رانندگی دچار معلولیت میشوند. بهنظر میرسد برای حل این معضل جدا از آموزش، جامعه نیازمند یک سری حمایتها و امکانات زیربنایی نیزهست. این مسئله تا چه حد مدنظر مسئولان است؟
بله همانطور که در بالا اشاره کردم نیازمند یک برنامه جامع هستیم. اگر موضوع بهصورت یک ستاد فوقالعاده مورد بررسی قرار گیرد و این برنامه تدوین و زیرنظر ستاد بهمرحله اجرا گذاشته میتوان امید داشت که به راهحلی جامع برای این معضل دست یابیم. بهنظرم هنوز تا رسیدن به این مرحله، زمان لازم داریم. هنوز دوستان به ضرورت کار تیمی برای حل معضل شاید پی نبردهاند.
- درپیشگیری از لطمات روحی معلولیت، بحث پذیرش معلولیت مطرح است. مثلا فردی که در طول زندگی در اثرسانحه دچار معلولیت میشود اندکی در تطبیق با شرایط جدید خود دچار مشکل است. چگونه میشود با فرهنگسازی و ارائه چهره واقعی از معلولیت افراد را از قبل آماده چنین پدیدهای کرد؟
دو کار بهنظرم میتواند مفید باشد. پیش از این تصور بر این بود که اقدامات توانبخشی اجتماعی را باید بعد از اقدامات پزشکی انجام داد. درحالیکه اینک باید اذعان داشت که اقدام به ارائه خدمات مشاوره توانبخشی و مددکاری اجتماعی را از روز حادثه باید آغاز کرد. این کار دقیقا میتواند در پذیرش معلولیت و کنار آمدن با آن بسیار مؤثر باشد. از سوی دیگر باید در رسانهها بیشتر در این مورد اطلاعرسانی کرد و نمایش چهرههای موفق برای الگوسازی کاری است که میتواند تا اندازه زیادی در بازسازی شخصیت فرد آسیبدیده مؤثر باشد. این کار البته میتواند در زمینهسازی برای تمامی افراد جامعه که درک مناسبی نسبت به این خطر داشته باشند مؤثر باشد. باید همه این حس را داشته باشیم که در یک قدمی حادثه و معلولیت قرار داریم.