معصومه باید بیاید لنگرود. صبح که از خواب بیدار شود، میتواند بدون سوزش چشم، یک دل سیر به کوه زل بزند و کلی نفس عمیق بکشد. داشتیم نفس میکشیدیم که گفتند تهران حالش زیاد خوب نیست. همین روزهاست که کارش به بیمارستان بکشد. گفتم شاید چیزی توی گلویش گیر کرده است؛ باید بزنیم پشتش تا نفسش باز شود. بعد که برگشتیم، تهران سرحالتر شده بود اما خیلیها رفته بودند. 14آذر امسال رفته بود، معصومه رفته بود، دیگر برای همیشه، فرصت بیدار شدن در 15آذر 1391در تهران از دست رفته بود. داشت دود از سرم بلند میشد. این دود، دودی که دارد پتویش را میکشد روی شهر، نه لالایی بلد است، نه قصد دارد که صبحها ما را بیدار کند. تازه اگر بیدار هم شوی، میبینی شهر رفته است، معصومه رفته است، سرویس مدرسه پسر همسایه رفته است، همه رفتهاند و تو ماندهای با تنهاییات که دارد توی تاریکی پیرت میکند. این دود، دودی که دستش را گذاشته است روی چشمهای ما و دارد شهر را قایم میکند، آنقدر بلد است بشمارد تا دنیا تمام شود.همیشه فکر میکردم که مرگ، مردی است 40ساله با پیراهن سفید. یک شب نمدار سرزده از جنگل میآید، مینشیند روی مبل روبهرویم یک استکان چای میخورد، بعد میرود سر اصل مطلب. وقتی هم که میرود، با تعجب میبینم، هنوز زندهام اما انگار همهچیز دارد از من دور میشود. این روزها اما، مرگ، برای من، دارد از لوله اگزوز میآید بیرون، دارد با یک دست تولیدات کارخانهها را تعارف میکند و با یک دست، پارچه را میکشد روی صورتم. دیگر برای فرار از آلودگی هوای پایتخت نمیتوانی به اهواز بروی، به قزوین یا دست به دامن امام هشتم بشوی. هوا توی این شهرها خیلی بیمعرفتتر شده است.
مرگ سالانه 4200 نفر
تهران افتاده است توی دره و دارد به زور نفس میکشد نه باد سراغی از شهر میگیرد نه گرما زورش میرسد دود را ببرد بالای کوه و همانجا ول کند.
در شهری که باد نیاید، شهری که ساختمانها با قدهای بلندشان مغرورانه روی سینه باد دست میگذارند، دود با خیال راحت لبخند میزند و سایهاش را از سر شهر برنمیدارد. دود دارد سالانه چهارهزارو 200نفر را در خودش خفه میکند. دود در هشت سال آنقدر جان گرفت که تصادفات جادهای نگرفت.
تهران، تنها در سال1382 چیزی در حدود 8152 نفر مرگومیر ناشی از آلودگی هوا داشت. در فاصله سالهای۸۲ تا ۸۵، نهتنها از میزان مرگ بر اثر آلودگی هوا در تهران کم نشد بلکه تنها در آبانماه سال۸۵، آلودگی هوای تهران به اندازه نیمی از تمام سال ۸۲ قربانی گرفت.
چهارمیلیون خودرو، کارخانهها، صنایع گرمایشی یا سرمایشی خانهها و ادارات، نبود فضای سبز کافی، بلندی غیراستاندارد ساختمانها ،کمی باد همه و همه دست بهدست هم دادهاند تا در تهران تنها در سال90 تعداد روزهای پاک به زور به 267برسد.
گرچه این رقم نسبت به سال89 با افزایش یکماهه روبهرو بود اما باز روزهای آلوده شهر دلیلی برای تعطیلی شهر و فرار از مرگ بوده است.
تهران سالانه در حدود دو هفته بهخاطر آلودگی از کار میافتد و خانهنشین میشود.
آلودگی در تهران ما را به سرفه میاندازد. دارد میرود روی اعصاب. جلوی دید را میگیرد.
در تهران، بیشتر صورتها دو چشم دارد، دو گونه، دو ابروی در هم و یک لکه سفید که نمیگذارد ببینی چهکسی دارد حرف میزند، چهکسی میخندد.
این روزها در تهران همان سفیدی، شده است قسمتی از قیافه همشهریهای نگران که میخواهند آه بکشند.
شهر پر از مسافر
شهر حامد؛ مشهد
به مشهدالرضا که میروی، باید کلی دعا کنی به جان حامد تا حالش خوب شود. حامد با 9نفر از همشهریهایش هر روز از آلودگی دارند میمیرند. حامد یک روز حامد است، یک روز مهدی، یک روز جلال، حامد یک روز 40ساله است، یک روز 29ساله، یک روز پیرمرد.
در مشهد روزانه، چهار میلیون و 200هزار سفر صورت میگیرد که تنها 50درصد این سفرها با وسایل نقلیه عمومی است. علاوه بر این آمار بالای حملونقل، تردد موتورسیکلتها عاملی اساسی در بروز این آلودگیهاست؛ عاملی در حدود 70درصد.
همچنین ساخت کارخانههای آلاینده در سطح و حومه شهر و وارونگی دمای مشهد در تشدید این تهدید بسیار مؤثر است. سالانه حدود 491هزار و 350تن مواد آلاینده در هوای شهر مشهد پخش میشود.
مشهدیها طی 276روز مورد بررسی، فقط 34روز از هوای پاک برخوردار بودند.
اینجا دیگر « تبریز» نیست
شهر حسین؛تبریز
حسین در تبریز به سرفههایش ادامه داد. حسین در خبرها خوانده بود در تبریز خیلیها به سرفه افتادهاند. در تبریز روزهای پر دود سال رو به افزایش است. در تبریز ساختمانها دارند قد میکشند، نمیخواهند باد را به شهر راه دهند، دارند تبریز را زیر دود له میکنند. تبریز مانده است وسط بلندیهای سرخفام عون بنعلی، سهند و ساری داغ. تبریز مانده است وسط کلی دود که راهی برای خروج از شهر ندارد. نزدیک بودن 50درصد از شهرکهای صنعتی و صنایع آلاینده به شهر، بالا بودن تعداد خودروها که 66درصد آلودگیها را باعث میشوند در بحرانیترشدن این خطر زیستی نقش کلانی دارند. همچنین، بهخاطر افزایش ساختوسازهای بیرویه و نبود پوشش گیاهی مناسب، در اطراف شهر ذرات غبار در هوا بیشتر و بیشتر میشوند. گرچه آمار دقیق و کلیای از آلودگی تبریز در دست نیست اما میتوان با بررسی تنها فروردین سال90 به ژرفای این آلودگی پی برد. در اینماه تبریزیها، سه روز بحرانی، چهارروز اضطراری و 10روز را در وضعیت هشدار گذراندند.
شهری به سمت شمال غرب
شهر فریبا؛ کرج
فریبا از اینهمه شلوغی مینالد. از اینهمه غریبه. کرج شاهراه ایران است.
اگر از شمال و از غرب بخواهی به جایی بروی ناگزیر باید از کرج بگذری. کرج، ریه تهران است و دارد از دود خفه میشود.
رشد بیمهار جمعیت در این شهر، حجم بالای تردد ماشینها در شهر و جادههای منتهی به آن، وجود 3500واحد صنعتی در این منطقه، تغییر ساختار اداری کرج و تبدیل آن به استان زمینه را برای آلودگی البرز فراهم کرده است.
در سال89 تعداد روزهای سالم در کرج 52روز و روزهای ناسالم 168روز بوده است و به همین دلیل مدارس کرج در سال چندین روز را باید تعطیل باشند. 49هزار خودروی فرسوده و 1950موتورسیکلت ازکارافتاده روزانه باعث 70درصد آلودگی این شهر میشوند.
کرج که روزی گریزگاه تهران بود، رفته رفته دارد در کنار پایتخت نفسش میگیرد.
دلت میخواهد به نصف جهان برگردی؟
شهر امیر؛ اصفهان
هی سیوسه پل دودآلود، زایندهرود خشک، تو اگر نصفجهان باشی، داری مرا میترسانی. تو با این همه دود مثل آتش گرفتگی ساختمان همسایه ما داری میآیی به سقف ما بریزی. حالا که دارد زمستان میشود، زمین تو میخواهد با ماشینهایش هوایت را آلودهتر کند. تو شهری هستی که نصف جهان مال توست، سالانه 80هزار ماشین را توی خیابانهایت جابهجا میکنی و 70درصد دود در آسمان تو از خیابانهایت بلند میشود و 30درصد از خانههایت. اصفهان (از نظر وجود ذرات معلق کوچکتر از 10میکرون) از آلودهترین شهرهای جهان است. در آمارها تعداد روزهای سالم اصفهان از ابتدای سالجاری دو برابر نسبت بهمدت مشابه در سال گذشته اعلام شده است اما باز ترس دارد آسمان اصفهان هم مثل رودخانهاش خشک بشود. ترس دارند این کلانشهرها، ترس دارد دلتنگشدن توی شهرهای بزرگ. حالا توی این شهرهای بزرگ، حتی اگر دلت هم گرفت، نباید نفس عمیق بکشی. اینجا، ماشینها توی دلت پارک میکنند.
شهر آرام و آلوده
شهر محمد؛ اهواز
در شهر دیگر جنگ نیست. دیگر لازم نیست به پناهگاه بروی. دیگر هیچ موشکی از هیچ کجای شهر گردوخاک بلند نمیکند. شهر آرام است فقط آنجا نباید زیاد نفس بکشی. اهوازیها تا حالا 120روز را سخت نفس کشیدهاند. باز از عراق دارد روی سر این مردم غبار میآید. نه اینکه بمب باشد، ریزگرد دارد راه نفس مردم را میبندد.
براساس گزارشات، در ماههای آغازین سال، میانگین ذرات معلق در هوای شهر، 327میلیگرم بر مترمکعب بوده است و غبارهای خوزستان چهار سال است که دارد روی میزها، روی کابینتها و روی شیشهها هر هفته مینشیند و اشیا در اهواز دارند از این همه آلودگی خاک میخورند.
کاسپین هم آلوده است
شهر وحید؛ قزوین
آلودگی هوای قزوین11برابر حد مجاز است. وحید ترس دارد که این آلودگی قزوین را از پا بیندازد. ترس دارد و هی به ما میگوید، تنهادر سهماه اول سال، 9روز هوای شهر بسیار آلوده بوده است و این نگرانکننده است. تازه این آلودگی در بهار است؛پنج روز در اردیبهشت و چهار روز در خرداد. حالا فکرش را بکن وقتی هوا سرد شود، شهر باید توی خانه بنشیند و دزدکی نفس بکشد. شهر از نفس میافتد. در قزوین، 29درصد آلودگیها، بهخودروهای بنزینی و دیزلی مربوط است و باقی آلودگی، یعنی چیزی در حدود 70درصد آن، به شهرکهای صنعتی که در حدود 2600واحد است، برمیگردد.
ولادتگاه صنعت
شهر محسن؛ اراک
هوای شهر اراک در روزهای سپریشده امسال 44روز در شرایط ناسالم بوده است اما پیشبینی میشود این رقم در سالهای آتی به 100روز در سال برسد.
در بهار امسال، شهر 15روز از فروردینش را، 17روز از اردیبهشتش را و 12روز از خرداد را در آلودگی هوا به شب رساند.
اراک شهری که در صنعتش دارد غرق میشود سال گذشته را با 138روز آلوده به امسال آورد. شهری که با وارونگی دمایش میرود تا زمستان آلودهتری داشته باشد. اراک با جغرافیایش و بالابودن تعداد واحدهای صنعتی دارد رنگ میبازد از این همه دود.