هنوز هم مرگ، طبیعیترین اتفاق جهان است و برای موردهای غیرطبیعی باید تاریخ را ورق زد. جسدهای بیشماری یافت میشود که آخرین نفسهایشان را یا در جنگ بین انسانها کشیدهاند یا در جنگ طبیعت و انسان. یکی از زمانهای حمله طبیعت، زمستان است؛ آنجا که پدیده وارونگی دما رخ میدهد و گازهای سمی تولیدشده توسط انسان در تله گیر میافتند و بلای جان همان انسان میشوند.در تاریخ انگلیس، آمریکا و بلژیک نمونههای تأسفباری از این پدیده دیده میشود که بهنوعی ساکنان یک شهر را قتلعام کردهاند؛ فجایعی که به تغییر یا اصلاح قوانین زیستمحیطی آنها منجر شد.
چهارهزار جسد در چهار روز
60 سال پیش، هنگامی که لندنیها در تدارک کریسمس و سال نو بودند، ناگهان مجبور شدند لباس عزا بپوشند. روز پنج دسامبر1952 مهدودی غلیظ هوای این شهر را دربرگرفت و تا چهار روز ماند و بیش از چهار هزار نفر در اثر این شرایط جان خود را از دست دادند. اکثر قربانیان در اثر مشکلات تنفسی و قلبی- عروقی مردند. گفته میشود، تنها آنهایی که مستعد ابتلا به چنین بیماریهایی بودهاند، تحتتأثیر قرار گرفتهاند.
آلایندههای اصلی، مواد سوختنی حاصل از زغالسنگ بودند که براساس آمار ارائهشده، در سطح «غیرقابل تصوری» قرار داشتند. همین موضوع باعث شد تا دولت قوانینی را که منجر به توقف تدریجی استفاده از سوخت زغالسنگ میشد تصویب کند. با این حساب، بسیاری از مردم به استفاده از بخاریهای پارافینی روی آوردند.
کن لیوینگستون-شهردار لندن، طی سالهای2000 تا 2008 - در آن زمان کودک بوده و تعریف میکند که بهدلیل شرایط بد هوا، بچهها چند روزی به مدرسه نرفتند و بزرگترها با دستمالی جلوی بینی و دهانشان را میگرفتند، همچنین سیستم حملونقل مختل شده بود.
از روز دهم زندگی در لندن کمکم به شرایط عادی برگشت و اتوبوسها و قطارها دوباره شروع بهکار کردند و سینماها و تئاترها بازشدند. در این بین، تقریبا 15هزار لندنی مریض و ازکارافتاده شدند. به نوشته گاردین نرخ بالای مرگ در اثر این مه دود ادامه یافته و تجزیه و تحلیلها نشان میدهدکه هفتهزار نفر طی ماههای بعد بر اثر این اتفاق مردهاند. شرایط آن روز لندن منجر به تصویب قانون هوای پاک در سال1956 توسط پارلمان بریتانیا شد که کمک بزرگی به بهبود کیفیت هوای لندن بعد از سال1964 کرد. آلودگی هوا در سالهای 1956، 1957و 1962 باز هم قربانی گرفت و در مجموع، حدود 1500نفر جان خود را از دست دادند.
این قانون شامل اقداماتی برای کاهش آلودگی هوا مانند معرفی «منطقه کنترل دود» در بعضی از شهرها بود. در آن مناطق، تنها میشد از سوختهای بدون دود استفاده کرد. با تغییر منابع گرمایش خانهها به زغال سنگ پاکتر، گاز و الکتریسیته، میزان آلودگی دوده و دیاکسید سولفور کاهش یافت. این قانون همچنین شامل نقل مکان نیروگاههای تولید برق به محلی دور از شهرها و افزایش ارتفاع بعضی از دودکشها میشد.
سهشنبه سیاه
دو مورد از آلودگیهای جدی که در تاریخ محیطزیست ثبت شده است به دهه 30میلادی برمیگردد. در سال1930، 65 نفر از ساکنان درهمیوز، واقع در بلژیک مردند و صدنفر هم مریض شدند. دلیل این موضوع غلظت بالای دیاکسیدگوگرد در جو زمین و در شرایط وارونگی دما بود. در آن محل کارخانههای زغالسنگ، فولاد، شیشهگری و روی وجود داشت و دود حاصل از این کارخانهها با وارونگی دما از یک تا پنجدسامبر آن سال برای وقوع این فاجعه کافی بود.
بعد از اتمام این شرایط، مشکلات تنفسی سریع بهبود یافت اما افکار عمومی نهتنها در بلژیک بلکه در کشورهای همسایه بهشدت تحتتأثیر این موضوع قرار گرفت. یکی از اساتید دانشگاه لیژ بلژیک در این مورد نوشته است: «هرجا که این مهدود چند روزه تکرار میشد، مقامات دولتی سریع میخواستند در مورد آن بدانند و نمایندگانی را به محل مورد نظر میفرستادند».
در این مورد خاص هم گروه پنجنفرهای از دانشگاه لیژ با تخصصهایی در حوزههای هواشناسی، آسیبشناسی و شیمی صنعتی بهکار گرفته شدند تا تحقیقات گستردهای در مورد ابعاد مختلف این حادثه انجام دهند.
9 سال بعد، شهروندان سنتلوئیس آمریکا در مه غلیظی از دود زغالسنگ از خواب بیدار شدند. آن روز به «سهشنبه سیاه» معروف شد. البته این شهر پیش از این هم بهعنوان آلودهترین شهر آمریکا شناخته شده بود. نخستین قانون ضددود شهر سنتلوئیس به سال1867 برمیگردد.
مردم معترض به این موضوع، خواستار برنامهای برای برطرفکردن مشکل آلودگی هوا شدند. سنتلوئیس نخستین شهر اصلی آمریکا شد که درصدد کنترل آلودگی ناشی از دود برآمد و محدودیتهایی را برای استفاده از زغال با کیفیت پایین قرار دارد. در سال1940 قانون ممنوعیت گستردهای در شهر وضع شد که طی آن همه ملزم به استفاده از زغالسنگ سخت -که تمیزتر است- یا استفاده از دودکشهای مکانیکی شدند. در این بین، کسبوکارهای دودزا هم جریمه میشدند.
میراث فاجعه دونورا
مهدود غلیظ و آلوده دوباره برای آمریکا دردسرساز شد. در 27اکتبر 1948، بسیاری از شهروندان دونورا مشکلات تنفسی پیدا کردند و تا روز سیام همچنان در معرض آلودگی قرار داشتند. در این مدت 20نفر از ساکنان این شهر 14هزار نفری جان باختند و حدود یکسوم تا نیمی از ساکنان هم مریض شدند.
مهدود، اتفاقی غیرمعمول در دونورا، جایی که دوکارخانه از زیرمجموعههای شرکت فولاد آمریکا با پنجهزار کارمند فعالیت میکردند، نبود. وارونگی هوا وضعیت را غیرمعمولی کرده بود. تحت این شرایط، اسید سولفوریک، دیاکسید نیتروژن و دیگر گازهای سمی شامل فلوئور بهجای اینکه راهی جو شوند، در سطح زمین باقی ماندند. بیشتر محققان کارخانه روی، شرکت استیل را بابت این موضوع سرزنش کردند. کارخانه استیل آمریکا هیچگاه مسئولیت این اتفاق مرگبار را قبول نکرد. آنها برای خاتمهدادن به دادخواستهایی که علیهشان تنظیم شده بود، 250هزار دلار پرداختند که بین صدها قربانی ماجرا تقسیم شد.
گفته میشود سطح فلوئور در بدن قربانیها 20برابر بیشتر از حد معمول بود. فلوئور تولیدشده در فرایند ذوب روی، توسط هوای راکد به دام افتاده و علت اصلی مرگومیر بوده است.این اتفاق توجه ملی را بهدست آورد و به قوانین محلی و ایالتی کنترل آلودگی و درنهایت به قانون هوای پاک فدرال 1970منجر شد. درکل، قانون هوای پاک آمریکا برای کنترل آلودگی در سطح ملی تصویب شده است. این قانون در سال 1963یک برنامه تحقیقاتی اولیه را بنا نهاد که در سال 1967گسترش یافت.
در سالهای1970، 1977و 1990 موارد مهمی به این قانون افزوده شد و اصلاحاتی صورت گرفت. تصویب قانون هوای پاک 1970تغییری بزرگ در نقش دولت فدرال در کنترل آلودگی هوا ایجاد کرد. این قانون اجازه توسعه قوانین جامع ایالتی و فدرالی به منظور محدودکردن انتشارات از منابع ثابت (صنعتی) و سیار را میداد. همچنین قدرت نهادهای مسئول بهطور قابلتوجهی افزایش یافت. تصویب چنین قانون مهمی تقریبا با تاسیس آژانس حفاظت از محیطزیست آمریکا همزمان شد. این اتفاق باعث شروع جنبش زیستمحیطی آمریکا با تمرکز بر توجه ملی روی اثرات مضر و بعضا کشنده آلودگی هوا بر زندگی و محیطزیست شد. تصویب قانون هوای پاک و تاسیس «آژانس حفاظت از محیطزیست» از میراث فاجعه دونورا بود.