این مرد شیشهای پس از پنجماه فرار سرانجام به دام مأموران پلیس آگاهی پایتخت افتاد.ماجرا چه بود؟22مردادماه سالجاری یک زن 65ساله به نام صغری از خانهاش در خیابان بهبودی ستارخان بیرون آمد تا به بانک برود و اقساطش را پرداخت کند، غافل از اینکه حادثهای تلخ در انتظارش است. وی درحالیکه کیفش روی دوشاش بود مسیر بانک را در پیش گرفت اما هنوز چند قدمی از خانهاش دور نشده بود که ناگهان مرد موتور سواری به سمت وی حملهور شد. سارق جوان بعد از هلدادن زن سالخورده کیفش را قاپید و پا به فرار گذاشت. همزمان با فرار سارق تکرو، زن سالخورده جیغ بلندی کشید و روی زمین افتاد. رهگذران به کمک زن شتافتند و با حضور اورژانس، وی به بیمارستان انتقال یافت.
جدال با مرگ
زن سالخورده در بیمارستان رسول اکرم(ص) بستری شد و تحت درمان قرار گرفت اما ضربهای که بهخاطر افتادن روی زمین به سرش وارد شده بود، به حدی بود که تلاش پزشکان نتیجهای نداشت و او هشت روز بعد بر اثر ضربه به سر و خونریزی مغزی به کام مرگ رفت. با مرگ وی پروندهای در اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت تشکیل شد و تیمی از مأموران تحقیقات خود را در این زمینه شروع کردند. چند روز بعد درحالیکه هنوز ردی از سارق کیفقاپ بهدست نیامده بود، شخصی با خانواده قربانی تماس گرفت و اظهار کرد که کیف او را در حاشیه اتوبان همت پیدا کرده است. او گفت که وی بعد از دیدن کیف زنانه داخلش را گشته و شماره خانه صاحب آن را پیدا کرده و بلافاصله تماس گرفته است. بررسیها حکایت از این داشت که کیفقاپ فراری بعد از سرقت پول و کارت عابر بانک قربانی از داخل کیف، آن را در حاشیه اتوبان رها کرده است.
پایان فرار پنجماهه
درحالیکه مأموران هیچ ردی از سارق کیفقاپ در اختیار نداشتند، به بررسی کارت عابر بانک قربانی پرداختند و متوجه شدند که چند روز بعد از حمله مرگبار، 200هزار تومان پول از حساب زن سالخورده که رمز آن هم کنار کارتش نوشته شدهبود برداشت شده است. با افشای این حقیقت مأموران تحقیقات خود را ادامه دادند و موفق شدند تصویر شخصی که اقدام به برداشت پول از عابربانک کرده بود را در دوربین مداربسته بانک شناسایی کنند.
کارآگاهان با این سرنخ به سراغ آلبوم عکس مجرمان سابقهدار رفتند و متوجه شدند که تصویر بهدست آمده از تنها مظنون پرونده متعلق به جوان 35سالهای به نام مهدی است که پیش از این نیز به اتهام کیفقاپی، سرقت چک و همراه داشتن موادمخدر به زندان رفته بود. کارآگاهان در مرحله بعدی به شناسایی پاتوقهای وی پرداختند تا اینکه متوجه شدند مهدی برای ترک موادمخدر به یک کمپ رفته است. بنابراین پنجشنبه هفته گذشته تیمی از مأموران راهی کمپ مورد نظر شدند و مهدی را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. کیفقاپ خشن در بازجوییها به حمله به سمت زن سالخورده اعتراف کرد و مدعی شد که نمیدانسته طعمهاش در جریان این حمله، جانش را از دست داده است. سرهنگ محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: بعد از اعترافات متهم، برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.
خونسردی مرد شیشهای
جنایتکار 35ساله بسیار خونسرد است و مرتب میگوید که نمیخواسته دست به قتل بزند. این سارق تکرو میگوید که اعتیاد به موادمخدر شیشه باعث شده او پا در دنیای خلافکاران بگذارد. گفتوگوی خبرنگار همشهری با سارق جنایتکار را در ادامه بخوانید.
- آن روز چه اتفاقی افتاد؟
من آن روز حال خوبی نداشتم. چون پولهایم تمامشده بود و نمیتوانستم شیشه بخرم. برای اینکه آرام شوم مقدار زیادی قرصهای آرامبخش تهیه کرده و آنها را مصرف کردم. درحالیکه با موتورم در خیابانها پرسه میزدم با خود گفتم که کیف شخصی را سرقت میکنم و پولهایش را میدزدم و با آن شیشه میخرم. در همین فکرها بودم که چشمم به زن سالخورده افتاد. او ظاهر مرتبی داشت و کیفش از دوشاش آویزان بود. از سوی دیگر کسی در آن حوالی نبود. برای همین در یک لحظه به سمت وی حمله کردم و کیفش را قاپیدم. او جیغ کشید و من متوجه نشدم که او زمین خورده و مجروح شده است.
- چه شد که آن زن را بهعنوان طعمهات در نظر گرفتی؟
من همیشه از مردان سرقت میکردم. نمیدانم چطور شد که آن روز یک زن را برای سرقت انتخاب کردم. در ضمن من در کارم مهارت داشتم و وقتی بعد از دستگیری متوجه شدم که این زن هنگام سرقت به زمین خورده و جان باخته است، خیلی تعجب کردم.
- چقدر پول داخل کیف بود؟
درست بهخاطر ندارم. فقط این را میدانم که 70یا 80هزار تومان پول از کیفش برداشتم و با آن شیشه خریدم. بعد کیفش را کنار اتوبان همت پرتاب کردم.
- سابقهدار هم که هستی؛ چند وقت زندان بودی؟
نخستینبار سال 78 به اتهام کیفقاپی دستگیر شدم و مدتی در زندان بودم. بعد از آن هم چهار بار دیگر به اتهام کیفقاپی، نگهداری مواد و سرقت چک دستگیر شدم و هربار دو یا سه سال در زندان بودم و بعد آزاد میشدم.
- در این پنج ماه که پلیس دنبالت بود، چه کار میکردی؟ سرقتهای دیگری انجام میدادی؟
نه. فقط همان روز بود که کیف زن سالخورده را قاپیدم و پولهایش را به سرقت بردم. بعد از آن تصمیم گرفتم مواد را ترک کنم و برای همین به کمپ رفتم.
- چند سال است که شیشه میکشی؟
هفتیا هشت سال است. دقیقا نمیدانم. نه، اجازه بدهید، فکر کنم پنج سال است که شیشه میکشم و قبلش تریاک میکشیدم.
- شغلت چیست؟
بنگاه معاملات ملکی دارم.
- بنگاهداری و آن وقت رفتی سراغ سرقت؟
بله. بازارم کساد بود. برای همین سرقت میکردم.
- خانوادهات خبر دارند که به اتهام قتل دستگیر شدهای؟
همسرم چند سال پیش بهخاطر اعتیاد و کارهای خلافم از من طلاق گرفت و دادگاه حضانت دخترم را به مادرش سپرد. چند سال است که آنها برای ادامه زندگی به استرالیا رفتهاند. من از آنها هیچ خبری ندارم. چون این اواخر مرتب به زندان افتادهام، مادرم هم نمیداند که من دستگیر شدهام. تصور میکند هنوز در کمپ هستم تا مواد را ترک کنم.