واحد مرکزی خبر نوشت: این نشریه در شماره اخیر خود در اینترنت در مقالهای به قلم فرید زکریا تحت عنوان آیا مشکل آمریکا را میتوان حل کرد؟ نوشت:
رای دهندگان آمریکایی که از واشنگتن و بن بست سیاسی در آن به شدت ناراضی بودند در انتخابات نوامبر گذشته تصمیم گرفتند دقیقا همان ترکیب قدرت را حفظ کنند - و باراک اوباما را برای بار دوم به کاخ سفید بازگردانند و مجلس سنا را به دموکراتها بدهند و مجلس نمایندگان را به جمهوریخواهان.
پس از آنکه دستکم تکلیف رای دهندگان مشخص شد، توجه به سرعت به این معطوف شد که قانونگذاران کشور چگونه به بحران دارای فوریت آمریکا یعنی بحران پرتگاه مالی میپردازند - و جلو افزایش مالیات در آخر سال و کاهش هزینههای دولتی را که بر اساس قوانین قبلی باید به اجرا گذاشته شود، میگیرند.
در حالی که آمریکا آهسته و پیوسته در حال خارج شدن از اعماق بحران مالی است، هیچکس عملا نمیخواهد با یک بسته ریاضتی بزرگ اقتصاد را مجددا به رکورد بازگرداند و برای همین هیچکس احتمال نمیداد که دو طرف این بازی خطرناک (یعنی کاخ سفید و مجلس نمایندگان) بخواهند تا آخر بازی را ادامه دهند و کشور را دچار فاجعه کنند.
اما آنچه در پشت پرتگاه نمایان است شکافی عمیق است که آمریکا را با چالش بسیار بزرگتری مواجه کرده است - یعنی بازسازی اقتصاد، جامعه و دولت کشور که برای آمریکا به منظور ایفای نقش موثر در قرن بیست و یکم ضروری است.
تمرکز کنونی در واشنگتن اینک بر روی مالیات و کاهش هزینههاست؛ اما تمرکز باید روی اصلاحات و سرمایه گذاری باشد. آمریکا به تغییر جدی در سیاستهای مالی، تامین اجتماعی، زیرساختها، مهاجرت و آموزش و تغییر سیاست در حوزههای دیگر نیاز دارد. اما واشنگتن به سبب اختلافات اساسی و ناتوانی از حرکت، رسیدگی به این مشکلات را فقط به آینده موکول کرده است و این نیز فقط مشکل را بدتر و هزینه حل آن را سنگین تر کرده است.
بررسیها نشان میدهد که اختلافات سیاسی در واشنگتن از زمان جنگ داخلی آمریکا تاکنون به این بدی نبوده است.
آمریکا - با داشتن بزرگترین اقتصاد، ذخیره ارزی جهانی و نقش رهبری غالب در نهادهای بینالمللی - دو سه سال گذشته دو بار تا آستانه خودکشی پیش رفته است. اقتصاد آمریکا همچنان بینهایت پویایی دارد. اما این سوال باقی است که آیا نظام سیاسی آمریکا میتواند به تغییراتی تن بدهد که موفقیت مستمر این کشور را در دنیایی تضمین کند که رقابت جهانی در آن افزایش یافته و تغییرات بزرگی از لحاظ فنآوری در آن رخ داده است. به عبارت دیگر، آیا مخمصه کنونی واقعا بحران دموکراسی است؟