محسن اسماعیلی استاد حقوق دانشگاه امام صادق علیهالسلام در پایگاه اطلاع رسانی شخصی خود نوشت: «از روزی که خبر کسالت و بستری شدن شیخنا الاستاد دام ظله منتشر شد، انبوه مراجعات ارادتمندان و نیز اهل رسانه به صورت کلافهکنندهای شدت گرفت. حق هم با آنها بود که با دلهای مضطرب و با صداهایی لرزان میخواستند خبری از پیر این شهر پرغوغا بگیرند. اکنون تندیس بزرگ فقاهت و اخلاق بر تخت بیمارستان آرام گرفته بود، و هرچه او آرامتر، دلهای مشتاق ناآرامتر میشد.
چندین بار عرض کردم که اجازه میفرمایید خبری منتشر شود، و هر بار مثل همیشه استنکاف میکرد و ... اما این بار چنان شد که برای نخستین بار بدون اذن حضرتش، ارتجالاً و بی مقدمه چند جملهای گفتم. هنوز نمیدانم وقتی از مصاحبهام مطلع شوند، چه خواهند گفت، امّا چون دوستان اصرار کردند، بد نیست شما هم آن را بخوانید...
دیشب وقتی در کنار بستر آن بزرگوار با نزدیکان و فرزندان حضرت استاد نجوا میکردیم، نگران بودیم که تداوم سکوت زمینه را برای برخی افراد آماده کند که آمادگی و مهارتی عجیب برای اینگونه مواقع دارند. بارها این بیت حافظ را از استاد شنیده بودم که:
«سر زده وارد مشو میکده حمام نیست / حرمت پیر مغان بر همگان واجب است»
بگذریم، ... و اما متن مصاحبه که در شماره اخیر هفتهنامه پنجره چاپ شده است:
سوال: از نقطه آغاز شروع می کنیم: زمانی که با حضرت استاد آشنا شدید؟
15 دی ماه سال 1361 بود که برای نخستین بار توفیق دیدار و حضور در مجلس نورانی درس اخلاق این استاد بزرگوار را پیدا کردم و الحق که «چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی». در آن روزها نوجوانی بودم که مشتاقانه این جا و آنجا به دنبال استادی میگشتم تا مرا از چشمه زلال معارف قرآن و اهلبیت علیهمالسلام سیراب کند. هر کس نشانهای میداد، بیدرنگ میرفتم و میدیدم. بهرههای فراوانی هم از عزیزان متعددی بردم که وامدار و سپاسگزار همه آنها بوده و هستم، امّا هنگامی که در آن چهارشنبه سرنوشت ساز توفیق رفیق راه شد و به محضر ایشان راه یافتم، گمشده خود را پیدا کردم و به لطف خدا از آن روز تا کنون از این نعمت بیبدیل بهرهمند بودم؛ از جلسات درس اخلاق و تفسیر گرفته تا سال 1372 که افتخار درک درس خارج فقه و اصول معظمله نصیب من شد، و تا سالها بعد که با حسنظن و محبت پدرانه ایشان نعمت تمام شد و به درسهای خصوصی هم راه پیدا کردم... حالا هم سخت چشم به راهم که این پیر میداندار علم و اخلاق از بستر بیماری برخیزد و همچنان به نورافشانی بپردازد. همین چند ماه وقفهای هم که پیدا شد، خیلی خسارتبار و دردآور بوده است و مدام این غزل حافظ را زمزمه میکنم که:
درد عشقی کشیدهام که مپرس زهر هجری چشیدهام که مپرس
گشتهام در جهـــان و آخر کار دلبــــری برگزیـدهام که مپرس
آنچنان در هوای خــاک درش مـیرود آب دیـــدهام که مپرس
من به گوش خود از دهانش دوش سخنــــانی شنیدهام که مپرس
بیتو در کلــبه گــدایی خویش رنجهایی کشیـــدهام که مپرس
سوال: با توجه به اینکه به بهانههای مختلف از محضر ایشان بهره بردهاید، مهمترین خصوصیات ایشان را چه میدانید؟
با این حال و اوضاع، و با عجلهای که هست نمیتوانم تصویر درستی از خصوصیات تدریس ایشان ارائه کنم. اجمالاً عرض میکنم که اولاً نظم و تقید حضرت ایشان مثالزدنی است. در همه این سالها که نمیدانم چند هزار جلسه در خدمت ایشان بودهام، و خوشبختانه غالب آنها را هم نوشتهام، حتی یکبار تاخیر و غیبت را به یاد ندارم. احترام زیادی برای درس و شاگردان قائل هستند. بسیار اتفاق افتاده که با تزریق آمپول و در نهایت درد و رنج خود را به درس رساندهاند و یا با چه مشکلاتی خود را مثلاً از مشهد شبانه به تهران رساندهاند تا سر وقت بر سر درس حاضر شوند. مجموعه اینها خاطرات درسآموزی میشود.
ثانیاً دقت نظر معظمله مثالزدنی است. هیچگاه بدون مطالعات عمیق و وسیع قبلی و بدون آمادگی در درس حاضر نمیشود. مطلب تکراری ندارند و از تتبع آرای بزرگان کم نمیگذارند. نقدهای عملی فراوان دارند، امّا هیچگاه جانب حرمت دیگران را فروگذار نکردهاند. ثانیاً اهتمام والایی به رجال و فقه الحدیث دارند و من کمتر نظیری برای این سراغ دارم. نکته دیگری که تأکید بر آن دارند، تعمّد و همت بالا برای زندهنگهداشتن مکتب فقهی و اصولی استاد بزرگوارشان، حضرت امام خمینی رضوانالله تعالی علیه، از خود نشان دادهاند. سخت به ایشان عشق میورزند و احیاگر مکتب ایشان در حوزه تهران هستند. در این سالهای اخیر حتی متواضعانه و کریمانه پیشنهاد مرا پذیرفتند و محور بحث خود را به تحریرالوسیله امام (ره) تغییر دادند تا شرح ناتمام آیهالله فاضل لنکرانی (قدسسره)بر این کتاب به اتمام برسد.
امیدوارم به دعای مؤمنان نیت بزرگ ایشان محقق گردد.
سوال: ایشان در ضمن مباحث علمی, چه نوع تاثیرگذاری اخلاقی روی شاگردان و مخاطبان دارند؟
همین مختصر هم که از اخلاق و منش و روش تدریس ایشان عرض کردم، برای اهل فن آشکار میکند که چه تأثیری بر شاگردان خود داشته و دارند. مخاطب ایشان، اگر صخره صمّاء هم باشد، در برابر قطرهقطره آب حیاتی که از فیوضات ایشان میبارد، تأثیر میپذیرد. شاگردها هم غالباً دقیق، کوشا، منظم و متخلق هستند. «غالب» هم که می گویم چون برخی از آنها را نمیشناسم و ضمناً کار امثال من نباید به حساب ایشان نوشته شود.
رأفت و توجه فراوانی به طلاب دارند. همین چند شب پیش و در اوج بیماری و ناراحتی، چندبار با نگرانی از پرداخت شهریه طلاب سوال می کردند و سفارش می فرمودند. به ارتقای سطح علمی شاگردان بسیار تقید دارند؛ به گونه ای که معروف است کسانی باید به درس خارج ایشان بروند که یکبار درس خارج رفته باشند! حتی برخی از بزرگان می فرمودند که ایشان در اخلاق هم درس خارج اخلاق می دهند و حق هم همین است. چندین بار به ایشان عرض کرده ام که کسانی خواهش می کنند سطح مباحث را پایین بیاورید. ایشان با لبخند و مهربانی می فرمودند: بگویید آنها سطح خود را بالا بیاورند.
سوال: اندیشه و منش ایشان در زمینه اجتماعی و سیاسی چگونه است؟ چون به نظر می رسد که این بعد کمتر شناخته شده است.
همه ابعاد وجودی استاد عظیم الشان ما ناشناخته است، اما ابعاد اجتماعی و سیاسی ایشان، جز برای اخصّ خواص، ناشناخته تر است. این خودش باب وسیعی است که انشاالله جداگانه باید راجع به آن صحبت کنیم. ایشان اصرار داشته و دارند که گمنام و ناشناخته باقی بمانند و برخی اقدامات منحصر به فرد و سرنوشت ساز قبل و بعد از انقلاب دارند که کمتر کسانی مطلع هستند. اما همه اینها را به عنوان وظیفه شرعی انجام داده اند و مایل نبودند اطلاع رسانی شود. آینده نگری و شناخت عمیق افراد و روابط آنها از خصوصیاتی است که به این اندازه در کسی ندیده ام و از کرامات و خصایص حضرت ایشان است. گاهی حوادثی را از ده سال قبل پیش بینی می کردند و هشدار می دادند. تحولات جهانی را با دقت دنبال می کنند؛ و حتی گاهی به برخی اخبار ورزشی مربوط به خارج از کشور واکنش هایی نشان می دادند که حیرت انگیز است. فتوا و مهمتر از آن رفتار صریح ایشان در وجوب حفظ نظام و تقویت آن مشهود همگان است؛ در حالیکه از کمترین خیرخواهی و راهنمایی هم فروگذار نمی کنند و این درس بزرگی برای همه است که امیدوارم اجازه دهند موقعی مورد گفتگو قرار گیرد.
سوال: اجازه بدهید این گفتگو را با خاطرهای از استاد به پایان برسانیم ...
میتوانید حدس بزنید که انتخاب یک خاطره از ایشان چقدر برای من دشوار است. دنیایی گفتنی و ناگفتنی از این دریای فضیلت و دانش هست که به دلیل همان روحیه خاصی که گفتم اجازه نداده اند کمتر کسی از آن اطلاع پیدا کند. بالاتر اینکه بارها شده که اگر مثلا و به صورت اتفاقی از چیزی اطلاع پیدا کرده ام، مرا صدا زده و صریحاً فرموده اند: حرام است این مطلب را به کسی بگوئید.
فعلاً به مخاطبان این مجله عرض می کنم که ایشان حقیقتاً «جهانی است بنشسته در گوشهای» و «دعای گوشه نشینان بلا بگرداند». چند شب پیش در بیمارستان به ایشان عرض کردم که همه ما و مریدان شما محتاج دعا هستیم. پزشکان هم خواسته اند که من این را به شما عرض کنم. فرمودند من همیشه همه آنها و شما را دعا می کنم و البته من هم به دعای مردم نیاز مندم. مرا همین دعاهای مردم نگهداشته است. در همان حال باز به فکر مشکلات اقتصادی مردم و گرانی ها بودند و دستور دادند که بگوئید از طرف من به نیازمندان صدقه بدهند.»
منبع : پایگاه اطلاع رسانی شخصی دکتر محسن اسماعیلی