این واقعیت از چشم هیچ یک از ما پنهان نیست، اما وقتی برای یک نفر دغدغه و مسأله بشود، می تواند سرآغاز حرکت فعال و دامنه داری باشد که به نفع دخترهاست. سمیه سادات لوح موسوی، به این واقعیت در یک مصاحبه (شهریور ۸۱) اشاره و آن را سرآغاز فعالیت قلمی خود ارزیابی می کند. او که تا کنون چهار کتاب برای دختران و زنان جوان منتشر کرده است کتاب پنجم خود را هم برای این مخاطبان به سرانجام رسانده و در گفت وگو با نشریه کتاب هفته (مهر ۸۲) می گوید: «کتاب های مختلفی را می بینیم که برای دختران است، ولی یا آنقدر سنگین و ثقیل است که حتی اگر حوصله نوجوان ها اجازه دهد بار سنگین الفاظ و سبک قلمش خواننده را خسته می کند و یا آنقدر نازل و کم ارزشند که در گروه کتاب های اتوبوسی جای می گیرند.»
در میان بازار آشفته کتاب هایی که مخاطب انبوه نوجوان را هدف می گیرند یک نفر از دخترها به نفع خودشان وارد میدان شده و از بیان این که برای دخترها می نویسد، ابایی ندارد.
اولین کتاب او «گیرنده دخترم» که اینک به چاپ سوم رسیده است حاوی نامه هایی است که چهره های فرهنگی و نویسندگان و مشاهیر برای دخترانشان نوشته اند. این کتاب که چاپ انتشارات سروش بود و بازتاب های بسیار خوبی هم داشت و براساس آن نخستین جشن دختران (۱۳۸۱) هم برگزار شد قدم بسیار بلندی برای ایجاد ارتباط عاطفی میان والدین و دختران نوجوان به شمار می آید و با استقبال خوبی از سوی خوانندگان نوجوان مواجه شده است.
در این کتاب نامه های کسانی چون محمود حکیمی، مصطفی رحماندوست، سیدمهدی شجاعی، صادق آئینه وند و یونس شکرخواه را می خوانید. کتاب دوم او «دخترانه» است که چاپ جدید آن اخیراً با تغییرات جذابی در صفحه آرایی و قطع توسط انتشارات «تبارک» عرضه شد.
این کتاب مجموعه یادداشت های خواهرانه برای دختران امروز معرفی شده و از مطالبی با این عناوین تشکیل می شود: آهسته حمل شود، شکستنی است! - دشت پرحادثه بلوغ- روزهای مبادایی که هنوز نیامده اند- حرف هایی که باب دل مشاور نبود و...
زبان کتاب بسیار ساده و روان است و به موضوعاتی می پردازد که مشکلات و مسائل روزمره نوجوانان است.
کتاب بعدی لوح موسوی «دوازده گام به سوی ناکامی» نام دارد و با عنوان کتاب کوچک شکست معرفی شده است. در این کتاب نشانه خاصی مبنی بر اختصاص آن به دختران وجود ندارد، اما عناوینی مانند آرزو، حسادت، تمسخر، بدبینی و... و لحن دوستانه و صمیمی کتاب روایتی ساده و صریح برای مخاطب دختر تلقی می شود.
«مادرت دقیقاً بر عکس خواسته هایت رفتار می کند... دوستت همان کاری را کرده است که به آن حساسیت داری... آن وقت نفس هایت تند می شود و خون به چشمانت می دود... اصلاً به فکر نفس عمیق کشیدن نباش، اصلاً آب به صورتت نزن... تو موفق ترین انسان شکست خورده هستی...!»
نویسنده در کتاب چهارم خود مجدداً با صراحت مخاطب را تعیین می کند.
«زن باش!» این کتاب که نخستین بار در سال ۸۴ توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی منتشر شد به مسائل روزمره زنان مخصوصاً زنان جوانی که تازه ازدواج کرده اند، می پردازد و با استفاده از نظرات کارشناسان می کوشد تا به موضوعات و مسائل مبتلا به زنان و دختران جوان مثل فال و کف بینی، کار بیرون از خانه، برخورد با فرزند، اختلافات کوچک با همسر، رابطه با مادرشوهر و... بپردازد و راه های تازه ای برای حل این مشکلات کوچک بیابد.
نثر کتاب داستانی و روایی است و لحن و ادبیات خاصی میان مقاله و گزارش دارد.
«سفره کتانی را که در دوران عقدشان گلدوزی کرده بود از کمد بیرون آورد، بوی تند نفتالین به مشامش خورد، سفره را به بالکن برد و به تابش آفتاب سپرد تا خورشید بوی نفتالین را از پارچه بگیرد، هنوز خیلی وقت داشت، شوهرش تازه به اداره رفته بود.
گوشی تلفن را برداشت و...» سمیه سادات لوح موسوی در یادداشتی که برای مجله رشد نوجوان نوشته است (تابستان ۸۵) از جشن تولد چهارده سالگی یک دختر نوجوان چنین می گوید: «تازه به خانه رسیده ام، امسال ارشد مدرسه هستم، اما درس خواندن را به طور محسوسی رها کرده ام، هنوز در نخواندن درس و بی انضباطی تازه کارم و هر روز اضطراب دارم، شیطنت ها اطرافم را پر کرده اند: اذیت برادرم، آزار دوستم، دخالت های مادرم... جیغ بلندی می کشم و همه را به نادانی محکوم می کنم. پدرم کیکی به شکل قلب برایم خریده است. پیشانی ام را می بوسد و ورود مرا به دنیای جدید تبریک می گوید...».
وجود چنین طرفدار پر و پا قرص و محکمی برای دختران نوجوان یک امتیاز است که می توانند به داشتن آن ببالند و به اینکه کسانی فارغ از هر دغدغه و اهتمامی به مسائل ویژه و مشکلات خاص آنان توجه می کنند امیدوار باشند.