به مناسبت این اتفاق فرخنده، سراغ چند تن از روزنامهنگاران برجسته و مدیران روزنامهی همشهری میرویم که هر یک سکاندار بخشی از کار مؤسسهی همشهری هستند. سراغشان میرویم و میخواهیم که «چشمهایشان را ببندند و یک آرزو برای نشریهی دوچرخه، یک آرزو برای نوجوانان و دیگر آرزویی برای شهر بکنند.»
اینجا آرزوهای کسانی را میخوانید که به آنها دسترسی پیدا کردیم.
به هم سلام کنیم!
فریدون صدیقی؛ روزنامهنگار پیشکسوت و مدرس روزنامهنگاری
شهر- برای شهرآرزو میکنم، کمی یا اندکی از اندوه روزافزای آلودگی و تیرگی کم کند. آرزو میکنم آنقدر این کاهش و کمی هموار باشد که بتوان از اینجا تا سر کوچه، بتوان با دوچرخه رکاب زد. سر راه سر برگرفت و برای لحظهای به چلچلهای خیره شد که نفسزنان میگوید: «چه هوای خوبی!»
آرزو میکنم کمی پاکیزه و منظم، کمی آرام، کمی مهربان و کمی دوست داشته باشیم به هم رحم کنیم و به هم سلام کنیم.
شهروند- آرزو میکنم نوجوانهایی که پا در رکاب دوچرخه دارند یا ترکنشین دوچرخه هستند، همواره و همیشه آموزههای «دوچرخه» را آویزهی گوششان کنند، که بخوانند که ببینند، که تامل کنند، که به دانشافزایی برسند، که به خلاقیت دست یابند و تمرین کنند و تولید کنند، که فردا دستکم عادت به خواندن و مطالعه کردن را از دوچرخه بههمراه ببرند. روزنامهخوان بشوند و کتابخوان! تا «دوچرخه» امیدوار باشد و همچنان سرفراز باشد که بچههای امروز گرچه نصیحتپذیر نیستند اما میتوانند دستکم گاهی عاقلانه و مشفقانه به نکتهها و گفتهها توجه کنند.
دوچرخه-رؤیای «دوچرخه»سواری در زمانی که شهر پر از دود است و مدیریت شهری به شهروندان توصیه میکند در خانه بمانید، پا به بیرون نگذارید، تنها با «دوچرخه» قابل تحقق است. من امیدوارم مثل همیشه و همواره دوچرخهسازان، نکتهبین، نکتهسنج، روایتگو، و دانا و مشفق، و خلاق و مبتکر بمانند. و همپای نسلها، نو به نو شوند. و به رؤیاهای همهی علاقهمندان به دوچرخه تحقق بخشد و همچنان دوچرخه اولین راکبی باشد، برای ورود به جهان وسیع که افقی دور دارد تا دوچرخهسواران به سرزمین دورتر یعنی علاقهمندی به روزنامهخوانی و کتابخوانی را در خود درونی کنند. این رؤیا تنها رؤیای دستیافتنی است. گرچه، گفتهاند میتوانید رؤیا داشته باشید، ولی نمیتوانید با رؤیا زندگی کنید. (مگر آنکه همسرتان رؤیا باشد!)
مطمئنم با این رؤیا، یعنی سفر با دوچرخه به سرزمینهای دور، رؤیایی است که میشود با آن زندگی کرد. به همهی همکاران ارجمند، دوچرخهسازان سالگرد تولد دوچرخه را تبریک میگویم.
با کتاب آشتی کنیم!
علی اکبر قاضیزاده؛ روزنامهنگار پیشکسوت و عضو شورای سردبیری همشهری استانها
* آرزوی من برای نشریهی دوچرخه این است: «الهی چرختون همیشه بچرخه!»
* برای نوجوانان آرزویم این است: «کاش بچهها و نوجوانان با کتاب آشتی کنند!»
* برای شهرم این آرزو را دارم: «کاش مردم این شهر، بیشتر به هم اهمیت بدهند!»
شهری پر از دوچرخه
میثم زمانآبادی؛ مدیر گروه نشریات ضمیمهی همشهری
* در دوران کودکی با مجلهای انس داشتم و از خواندنش لذت میبردم. آن روزها دلم میخواست وقتی بزرگ شدم، بچههای خودم هم آن مجله را بخوانند و مثل من از خواندنش کیف کنند.
اما افسوس که من بزرگ شدم و قد کشیدم، ولی آن مجله همانطور کوچک ماند و به اندازهی ذهن امروزی بچههای من، قد نکشید.
آرزو دارم دوچرخه طوری پیش برود که بچههای امروز بتوانند خواندنش را به فرزندان فردایشان توصیه کنند.
* آرزو میکنم هیچ نوجوانی از سرزمینم، حسرت لحظههای از دست رفتهی نوجوانیاش را نخورد و دیگر اینکه نوجوانها اهل کتاب و مطالعه باقی بمانند!
* آرزو دارم تهران، شهری پر از «دوچرخه!» شود.
چرخت بی پنچری بچرخد!
علیرضا کتابدار؛ مشاور مدیر مسئول همشهری
* من امیدوارم در زمانهی تکچرخها و 18 چرخها، چرخ دوچرخه بدون پنچری بچرخد!
* متأسفانه همه به اندازهی یک تریلی برای نوجوانان نصیحت و آرزو میکنند و من کوچکتر از آنم که چیزی برای آنها آرزو کنم!
* برای شهر- کاش بتوان در تو نفس کشید!
فردایی روشن با آسمانی آبی
محمد مشاری؛ مدیر گروه مجلات همشهری
* برای دوچرخه آرزو میکنم که الهی دوچرخه پیر شود.
* برای نوجوانان، فردایی روشن را آرزو میکنم!
* برای شهرم، آسمانی آبی آرزو دارم!
دوچرخه حال آدم را خوب میکند
مرجان فولادوند؛ سردبیر همشهری بچهها
* دوچرخه- آدم را یاد باد خنک، شعر، آسمان آبی، خیابان خلوت و قصههای خوب میاندازد. دوچرخه حال آدم را خوب میکند.
* نوجوانان- دلم میخواهد در همهی خیابانهای تهران، نوجوانها را ببینم که با دوچرخههایشان در سایهی درختان سبز رکاب میزنند.
* تهران- دلم میخواهد محکم بغلش کنم و بگویم غصه نخور بالأخره حالت خوب میشود و قرار نیست همه از تو فرار کنند.
کاش آلودگیهای شهرم کم شود!
علیاکبر ابتهاج؛ سرپرست چاپخانهی همشهری
* ما همیشه از این لحاظ که فرمهای دوچرخه خیلی منظم به چاپخانه میرسند، راضی هستیم. امیدوارم که در سالهای آینده هم این روند ادامه پیدا کند و نشریهی دوچرخه هر روز پربارتر شود.
* آرزویم برای نوجوانان این است که با خواندن نشریات خودشان بیشتر و بیشتر پر بار شوند.
* برای شهر که آرزو دارم آلودگیهایش کم شود.
آرزوهایی برای همه
محمدعلی صولتیاصل؛ سرپرست مرکز انفورماتیک روزنامهی همشهری
من یک آرزوی کلی برای همه دارم نه فقط دوچرخه و نوجوانان آن آرزو هم این است: شفای بیماران، نجات وامداران، ادای قرض قرضداران و روا شدن حاجت حاجتمندان!