این در حالی است که اقتصاد ونزوئلا در حال حاضر ضعیف است و برای نخستینبار از سال 1998چاوز که با سرطان دست و پنجه نرم میکند، با چشماندازی متزلزل در انتخابات مواجه بود.این تصور وجود دارد که موقعیت دولت چاوز همچون گذشته در گروی حمایت پررنگ طبقه متوسط و کمدرآمد کشورش از وی است. او طی بیش از یک دهه گذشته برنامههای توسعه اجتماعی بسیاری برای توزیع سرمایههای کشور بین افرادی که نیازمندند اجرا کرده است؛ تاکتیکی که محبوبیت وی را در این کشور واقع در آمریکایلاتین به شکل چشمگیری افزایش داده است. با این حال این عملکرد ممکن است دیگر مؤثر نباشد. موقعیت دولت ونزوئلا در حال حاضر همان قدر که به ارتباط چاوز و همراهانش با نیازمندان کشور بستگی دارد، به رابطه وی با بخش خصوصی اقتصاد ونزوئلا نیز وابسته است.
طی بیش از یک دهه گذشته چاوز کوشید بخش خصوصی کشورش را تحتتأثیر خود قرار دهد؛ اقدامی که منجر به شکلگیری اقتصادی ضعیف در حال حاضر شده و به موقعیت او در میان مردم کشورش آسیب رسانده است. با این حال چاوز کوشید با بهرهگیری از مشکلات اقتصادی، وجهه بخش خصوصی را خدشهدار کند و بر آرای ایدئولوژیک خود بیفزاید.
مشکلات برای مردم
انتخابات اخیر ونزوئلا بهخصوص از این لحاظ مورد توجه بود که برای نخستینبار طی تاریخ معاصر این کشور مسئله ثبات مهمترین موضوع ونزوئلا محسوب میشود. حزب حاکم بهشدت احساس قدرت میکند و حالت تهاجمی گرفته و مخالفان دولت بهشدت مورد اتهام و تحت فشار قرار دارند. هیچیک از دو طرف به یکدیگر اعتماد ندارند و هیچکدام با قواعد همدیگر بازی نمیکنند.
نگاهی به شرایط سالهای اخیر نشان میدهد چاوز نمیبایست با چنین حجمی از مشکلات مواجه باشد. در آمریکایلاتین، مقامات و رهبران از امتیاز و دست بالا برخوردارند و نهاد ریاستجمهوری معمولا قویترین بخش حکومت محسوب میشود. هوگو چاوز طی سالهای حکومت خود از بالاترین و پررونقترین دوره صادرات نفت در تاریخ ونزوئلا برخوردار بوده؛ دورهای که این کشور واقع در آمریکایجنوبی حدود یک تریلیون دلار (از ابتدای دهه 2000 تاکنون) نفت فروخته است. با این حال دورنمای دولت چاوز همانند شرایط جسمی خود وی بهنظر میرسد، وی هنوز با مرگ فاصله دارد، اما امیدی به بهبودی وی نیز نمیرود.
مشکل عمده دولت چاوز این است که هزینههای اجتماعی وی ممکن است به حد اشباع رسیده باشد. از زمان انتخابات سال 2010مجلس، فقرای ساکن شهرها به لحاظ سیاسی دچار چنددستگی شدهاند. برخی نیازمندان همچنان به چاوز بهعنوان حامی مقدس خود باور دارند و دائما از سفرهای استانی او یا آنگونه که در این کشور موسوم شده است، ماموریت کمکهای اجتماعی وی صحبت میکنند. آخرین دور این برنامهها،تحویل 244هزار خانه مجانی به اقشار کمدرآمد در ونزوئلا، عناوین خبری رسانهها را بهخاطر آنچه عظمت و گستردگی این برنامه توصیف شد، بهخود اختصاص داد.
در این میان، نیمی دیگر از نیازمندان ساکن شهرها ناراضی بهنظر میرسند. آنان از بدترین موج جرائم و جنایت در جهان که ونزوئلا را تحتتأثیر قرار داده است سرخوردهاند. براساس برآورد کارشناسان، میزان قتل در ونزوئلا در سال 2012به 70نفر در هر 100هزار نفر رسید (در ایالات متحده این رقم چهار نفر در هر 100 هزار نفر است). آنان از کاهش دستمزد و چشمانداز ترسناک اشتغال در کشور به خشم آمدهاند. و از وعدههای توخالی خسته شدهاند. بهعنوان مثال بسیاری از خانههای جدید اهدایی دولت در عمل غیرقابل سکونتاند. مردم از شرایط زیرساختهای کشور که بر سرشان آوار میشود، ناامیدند. تنها طی ماههای اخیر یک پل در مسیر یک بزرگراه مهم فروریخت و یک پالایشگاه نفت دچار انفجار شد که به مرگ 41نفر انجامید. شبکه برق کشور نیز وضعیت بهتری ندارد، بهگونهای که کاراکاس پایتخت کشور در طول روز شاهد قطع جریان برق است.
تجارت در تنگنا
بهدلیل آنچه گفتهشد، امید واقعی چاوز به رابطهاش با طبقه تجار بوده است. برخلاف آنچه تحلیلگران محافظهکار ادعا میکنند، چاوز به هیچ رو یک بلشویک محسوب نمیشود. وی میگوید میخواهد سرمایهداری را نابود کند، اما حقیقت آن است او تمایلی برای محو بخش خصوصی کشور ندارد. چاوز میخواهد بخش خصوصی را زنده نگه دارد، اما کوچک، ناتوان از رقابت و وابسته به دولت.
از این لحاظ وی موفق بوده است. از اواسط دهه 2000چاوز حدود 100شرکت بزرگ و تقریبا 900شرکت کوچک را ملی کرد و در همین حال نرخ اشتغال را در بخش عمومی از 15به 19درصد رساند. او قوانین دشوار و سازوکار کنترل قیمتها را به بخش خصوصی تحمیل کرد و هزینه سنگینی روی دست شرکتها گذاشت. چاوز آگاهانه ارزش برابری واحد پول این کشور را بهشدت افزایش داد، اقدامی که موجب شد صادرات ونزوئلا کاهش و واردات به این کشور افزایش یابد. شرکتهای خصوصی برای بقا در چنین شرایطی تلاش کردند به جای تولید به خردهفروشی کالاهای وارداتی روآورند. به این ترتیب واردات گسترش یافت و صادرات بخش خصوصی در عمل متوقف شد و در سال 2010در مقایسه با 1998تا 50درصد کاهش یافت. در نهایت دسترسی شرکتهای خصوصی به دلار دشوار شده است، چراکه آنها قادر به صادرات نیستند و تنها راهی که برای کسب ارز دارند، مراجعه به دولت است. اما کاراکاس دلار را تنها به بهایی بسیار بالا و تحت کنترل شدید در اختیار شرکتهای خصوصی میگذارد. کسب و کار خصوصی در ونزوئلا ناگزیر از حفظ رابطهای نزدیک با دولت است.
حاصل چنین شرایطی یک بخش خصوصی کوچک شده، بسیار ناتوان از رقابت و بیش از حد وابسته به دولت است، با این حال بخش خصوصی ونزوئلا همچنان سودآوری خود را حفظ کرده است. آمار بورس ونزوئلا نشان میدهد طی دوران ریاستجمهوری چاوز ارزش سهام بهشدت افزایش یافته و در حد فاصل سال 2000تا 2010شاهد 870درصد رشد بوده که حتی در مقایسه با کشورهای سرمایهداری منطقه غیرقابل تصور است (رشد بورس شیلی در این مدت 275درصد و مکزیک 554درصد بوده). شرکتهای ونزوئلایی با دریافت مجوز واردات یا برخورداری از نرخ برابری پایین ارز دولتی و یا رشوه دادن به مقامات برای عقد قرارداد و معافیت از برخی مقررات دستوپاگیر سود هنگفتی به جیب میزنند. کمتر شرکتی تلاش میکند از طریق سرمایهگذاری در حیطه تخصصیاش بهدنبال سودآوری باشد.
بورس ونزوئلا اگرچه بازارهای بورس را در سایر کشورها تحتتأثیر رونق خود قرار داده، اما (طرفه آنکه بهعنوان کشوری سوسیالیست) درآمد کارگران افزایش قابل توجهی نیافته است. درآمد واقعی در این کشور از سال 2000به اینسو تقریبا 40درصد کاهش یافته است. این در حالی است که در سایر کشورهای منطقه درآمد واقعی یا افزایش یافته و یا ثابت مانده است.
این ارتباط عجیب دولت ونزوئلا با بخش خصوصی نشان میدهد چرا رأی انتخاباتی چاوز طی این سالها از حد خاصی پایینتر نیامده و در عینحال از سقف مشخصی فراتر نرفته است. درحالیکه در بیشتر کشورها، دولت میکوشد به اشکال مختلف و با هدف توسعه کشور وارد مشارکت با بخش خصوصی شود، در ونزوئلا دولت میکوشد خود بهتنهایی سکــان اقتصاد کشور را برعهده گیرد. از اینرو، چاوز نمیتواند از موفقیتهای خود در رشد اشتغال، افزایش دستمزد، اصلاح زیرساختها، گسترش طبقه متوسط و ارتقای آموزش آنگونه که در سایر بازارهای در حال ظهور جهان دیده میشود، سخن براند. این باری است که دولت وی باید بهتنهایی به دوش بکشد.
با این حال عملکرد پایینتر از حد انتظار بخش خصوصی در ونزوئلا به لحاظ ایدئولوژیک جای تعجب بسیار دارد، چراکه به چاوز اجازه داده است با آب و تاب شعارهای ضدامپریالیستی سر دهد. در جریان انتخابات وی بخش خصوصی را متهم به احتکار و غارت اقتصاد کشور کرد. وی از این شکایت داشت که تجارت خصوصی در ونزوئلا به اندازه کافی تولید نمیکند یا در حدی لازم اشتغالزایی ندارد. وی تجار را بهخاطر اتکا به واردات و سودجویی (و به این صورت به همدستی با سرمایهداری بینالمللی) مورد سرزنش قرار داد. لفاظیهای او علیه بخش خصوصی متزلزل کشور به دولت ونزوئلا اجازه میدهد خود را بهعنوان تنها امید محرومان و فقرا جلوه دهد. برای راندن تودههای مردم به سوی طبقه متوسط، دولت نمیتواند به تنهایی عمل کند. بخش خصوصی نیز باید مشاغلی با درآمد مکفی ایجاد کند. اما این اتفاق با آنکه در سراسر آمریکای لاتین صورت گرفته است، در ونزوئلا رخ نمیدهد. البته از بسیاری جهات حق با چاوز است. بخش خصوصی کشور تحلیل رفته است. آنچه وی در اظهاراتش از قلم انداخته این است که این مشکلات نتیجه اقدامات دولت است.
از اینرو چاوز طی مبارزات انتخاباتی کوشید به بحثهای خود بار ایدئولوژیک بدهد و دائما سرمایهداری را مسبب تمام مشکلات کشور قلمداد کند. از آنجا که این مشکلات در ونزوئلا بسیار آشکار و مشهودند، حملات ایدئولوژیک وی بازتاب گسترده در جامعه مییافته است و از آن جا که برای تسکین آلام محرومان جامعه اقداماتی هرچند نارسا صورت میگرفته، و نه در حدی که منتهی به ورود آنها به طبقه متوسط شود، هنوز رأیدهندگانی در این کشور هستند که چاوز را آنگونه که خود دوست دارد توصیف شود (یعنی بزرگترین تأمینکننده رفاه در تاریخ ونزوئلا) میپندارند. هوگو چاوز طی سالهای گذشته خود را همواره بهعنوان منجی ونزوئلا از سرمایهداری و در همین حال منجی سرمایهداری در این کشور نمایانده است.
فارن پالیسی