اصولگرایان در فراز انتخابات، در نشیب اختلاف گرفتار آمده بودند و اصلاحطلبان، هر کدام سازی میزدند و نوایی. آن هنگامه گذشت تا پس از سوم تیر، دولت نهم با مختصاتی خاص، به روی کار آید.
در نوروز ۸۵ تازه شوک تغییر نکردن ساعت، صدای اعتراضاتی را بلند کرده بود که عبدالعزیز حکیم در عراق، سخن از آغاز مذاکرات میان ایران و آمریکا راند و هیاهو بسیار بالا گرفت، تا سرانجام کار به مداخله رهبری نظام ختم شد که «اگر مسئولان ذیربط میتوانند دیدگاههای ایران را درباره عراق به آمریکاییها حالی کنند و بفهمانند، گفتوگو در این زمینه ایرادی ندارد اما اگر این مسئله به معنای بازشدن عرصهای برای آمریکاییهای مکار و ادامه زورگوییهای آنان باشد، گفتوگو با آمریکا در زمینه اوضاع عراق هم مثل بقیه موارد ممنوع است».
البته روزهای بعد، محمود احمدینژاد بازهم خبری غیرمنتظره داشت و نامهای را خطاب به جرج بوش منتشر کرد که همه چیز را تحت تأثیر خود قرار داد.
و حالا در بهار 86 هنوز چشمها گرم خواب نوروزی بود که 2 اتفاق، رهزن آرامش شد: شورای امنیت دومین قطعنامه ضدایرانیاش را صادر کرد و در بامداد سوم فروردین، ۱۵ نظامی انگلیسی متجاوز به حریم ایران، در اروند رود بازداشت شدند.
گویی حتی در نگاهی اولیه هم امسال، سالی سخت در عرصه سیاست است؛ همانطور که خیلیها اعتقاد دارند سال را در هر وضعی که شروع کنند، تا به آخر هم همان شرایط را خواهند داشت.
سالی که در آن مجلسیان باید در جدال ماندن و نماندن، چشمها را به صندوق آرا بدوزند، با آغاز شتاب انتخابات ریاست جمهوری، کشتی رابطه مدام در دریایی متلاطم به ساحل تنه زند و قطار قطعنامههای شورای امنیت به راه ناهموار خود ادامه دهد.