ساعت 11:15دیروز جلسه محاکمه عامل جنایت نظام آباد در شعبه 15دادگاه انقلاب تهران و به ریاست قاضی صلواتی آغاز شد. متهم که حسین نام دارد ظهر دوشنبه 24مهرماه، حادثه وحشتناکی را در خیابان شهید مدنی تهران رقم زد .
او درحالیکه یک چاقوی قصابی در دست داشت در خیابان میدوید و هر که را سر راهش میدید هدف ضربات چاقویش قرار میداد. پسر جوان در مدت کوتاهی 11نفر را با ضربات چاقو نقش برزمین کرد و درحالیکه فریاد میزد، پا به فرار گذاشت.
همزمان با این اتفاق، مجروحانی که هدف اصابت ضربات چاقوی متهم قرار گرفته بودند نیز به بیمارستان انتقال یافتند اما متأسفانه یکی از آنها که مرد جوانی بود بر اثر شدت جراحات وارده جانش را از دست داد. . به این ترتیب تحقیقات برای دستگیری مرد جوان ادامه یافت تا اینکه چند ساعت بعد وی در شهرستان قم به دام پلیس افتاد. با دستگیری وی و بازسازی صحنه جنایت، بازپرس شهریاری وی را محارب شناخت و پرونده او برای محاکمه به دادگاه انقلاب فرستاده شد.
در دادگاه
روز گذشته متهم به همراه 11شاکی پرونده در دادگاه حاضر شدند و پس از رسمیت یافتن جلسه، قاضی صلواتی از نماینده دادستان خواست کیفرخواست را قرائت کند. قاضی سیفی با حضور در جایگاه گفت: در این پرونده حسین متولد 1367اهل تهران، باسواد، مجرد، سابقهدار و بازداشت شده از تاریخ 26مهر امسال متهم به محاربه و افساد فیالارض است. او 11زن و مرد را در خیابان شهید مدنی مجروح کرد که یکی از آنها به نام محمد قلی علی یاری بهعلت شدت جراحات به قتل رسید. با توجه به گزارش اولیه مرجع انتظامی، شهادت شهود ،نظریه پزشکی قانونی درباره علت قتل مقتول و تأیید سلامت روانی متهم، تقاضای مجازات قانونی برای وی را دارم. پس از اظهارات نماینده دادستان، نوبت به متهم رسید تا با حضور در جایگاه از خودش دفاع کند.
قاضی دادگاه با تفهیم اتهام وی گفت: اتهام شما محاربه و کشیدن سلاح سرد است. از خودتان دفاع کنید و متهم پاسخ داد: من هیچ قصد قبلی نداشتم و حتی با کسانی که آنها را مجروح کردم نه بحثی داشتم و نه میخواستم از آنها پولی بگیرم. بنابراین مجروح کردن آنها برای من سودی نداشت و لزومی ندارد که بخواهم دروغ بگویم. من نه شرور بودم و نه چاقوکش، اما انگار یک لحظه جنون به من دست داد. من اشتباه کردم. نیم ساعت بعد از حادثه هم متوجه اشتباهم شدم و فرار کردم به سمت قم و بعد هم خودم را تسلیم کردم. من هیچ دشمنی نداشتم و آدم شروری هم نیستم.
قاضی: حادثه چطور اتفاق افتاد؟
من در خانه پدربزرگم بودم. میخواستم گواهینامه بگیرم و با پولی که داشتم یک وانت بخرم تا با آن کار کنم. مدتها بود که جنون به من دست میداد؛ هر چند دکترها آن را تأیید نکرده بودند. میخواستم خودم را بستری کنم اما این کار را نکردم. چند سالی بود که مشکل روحی و روانی پیدا کرده بودم. بعد از خوردن صبحانه از عمویم خواستم مرا تا جایی برساند. پیش از آن یک چاقو فروشی را در مجیدیه شناسایی کرده بودم. میخواستم از آنجا یک چاقو بخرم و نقشهای که توی ذهنم بود را اجرا کنم. وقتی به آنجا رفتیم مغازه بسته بود به همینخاطر به بازار روز نظام آباد رفتم اما آنجا هم خیلی شلوغ بود. ترسیدم و داشتم داخل خیابان میرفتم که چشمم به یک مغازه قصابی افتاد. وارد آنجا شدم و یک چاقو دزدیدم. بعد با سرعت از مغازه خارج شدم و هر که را که سر راهم میدیدم با چاقو میزدم. چند دقیقه بعد نیز از خواب غفلت بیدار شدم و تازه فهمیدم که چه کار کردهام.
قاضی: میدانید 11نفر را زخمی کردهاید که چهار نفر از آنها زن بودهاند؟
متهم: یک لحظه جنون به من دست داد. من دنبال شرارت نبودم. چند روز قبل دو زورگیر اعدام شدند. آنها دنبال پول بودند اما من دنبال هیچچیز نبودم.
قاضی: اگر جنون داشتی چرا خودت را نزدی، چرا خانوادهات را نزدی؟
متهم: این حالت یک دفعهای به من دست داد.
قاضی: اگر به مادر و خواهر خودت چاقو میزدند چه درخواستی داشتی؟
پشیمانم. باور کنید جنون به من دست داد.
اظهارات شاکیان
در ادامه رسیدگی به این پرونده شاکیان که در جلسه دادگاه حضور داشتند در جایگاه قرار گرفتند تا شکایت خود را بیان کنند. در این میان زن جوانی که از ناحیه قفسه سینه مورد اصابت چاقو قرار گرفته بود، گفت: ساعت 11:30به همراه پسرم در محل حادثه درحال راهرفتن بودیم که دیدم فردی به طرف ما میآید. یکدفعه او ضربهای به قفسه سینهام زد که بیحال شدم. بر اثر این ضربه ریه و قلبم بهشدت آسیب دید. بعد از این حادثه دیگر تنها از خانه بیرون نمیروم و همیشه وحشت آن حادثه در ذهنم هست.
در ادامه اولیای دم تنها مقتول پرونده در جایگاه قرار گرفتند. برادر مقتول گفت: در شهرستان بودم که از بیمارستان تماس گرفتند و ماجرا را خبر دادند.
رفتیم بیمارستان امامحسین(ع) و فهمیدم که برادرم کشته شده است و امروز نخستین باری است که قاتل او را میبینم. برادرم مجرد بود و چون مادرم نمیتواند فارسی صحبت کند من به نمایندگی از خانوادهام حرف میزنم. خواسته ما اعدام است. برادرم 41سال داشت و کارگر بود. او بیگناه کشته شد. او با ضربهای که به قلبش وارد شده بود جانش را از دست داد و حالا میخواهیم قاتلش اعدام شود. پس از اظهارات شاکیان، متهم برای بیان آخرین دفاع در جایگاه قرار گرفت و گفت:
نمیدانم چطوری آنها را زدم و حالا پشیمانم. قاضی دادگاه سپس با اشاره به سوابق متهم گفت: شما سال 85به اتهام آدم ربایی و تجاوز به عنف، سال87به اتهام سرقت به عنف و باز سال 87به اتهام سرقت موتور، دو بار به اتهام موادمخدر روانگردان و یکبار هم به اتهام ایجاد مرکز فساد و رابطه نامشروع دستگیر شدهاید. پدرتان در جریان تحقیقات گفته یکبار خودکشی کردهاید؛ این موضوع درست است؟ متهم نیز پاسخ داد: آن زمان بچه بودم و نادانی کردم.
قاضی: حتی بعدها گفتهای که پدر و مادرت را میخواستهای بکشی. درست است؟
متهم: من در این زمینه کسی را تهدید نکرده بودم، فقط گفته بودم این حالتی که به من دست میدهد گاهی بهگونهای است که میخواهم مادر و خواهرم را بکشم.
قاضی: مادرت گفته مدتها بود شیشه مصرف میکردی.
متهم: نه، قبول ندارم، مادرم دروغ گفته است.
پس از آخرین دفاعیات متهم، وکیل مدافع تسخیری وی نیز به دفاع از او پرداخت و گفت که موکلش دچار جنون بوده و از رئیس قوه قضاییه برای او درخواست عفو و بخشش کرد. پس از آن قاضی دادگاه گفت: درخصوص دفاعیات آقای وکیل باید بگویم که متهم دوماه مورد روانکاوی قرار گرفته و طی چند جلسه از سوی کارشناسان پزشکی قانونی سلامت روحی و روانی او مورد بررسی قرار گرفته است که در گزارش نهایی اعلام شده اختلال در حدی که جنون باشد محرز نیست. وی سپس با اعلام ختم رسیدگی به این پرونده اظهار داشت: کشیدن سلاح چه گرم و چه سرد به قصد سلب آرامش و آسایش محارب است و دادگاه انقلاب با آن بهشدت برخورد میکند و حکم این پرونده بهزودی صادر میشود.