معمولا برگزیدگان هر جشنوارهای از نظر مخاطبان، علاقهمندان و کارشناسان با آنچه دیدگاه هیأت داوران است تفاوتهایی دارد و هر انتخابی میتواند حرف و حدیثهایی را به دنبال داشته باشد. فجر 31 هم مستثنا از این قاعده نبود و از ابتدای معرفی داوران، حضور هفت کارگردان هم عجیب بود و هم توی ذوق میزد. غیبت یک بازیگر، آهنگساز یا فیلمبردار و... در فهرست هیأت داوران را باید گاف برگزارکنندگان جشنواره دانست و در هیچ فستیوالی در دنیا، همه داوران را از بین کارگردانان انتخاب نمیکنند. هرچند در انتخاب کارگردانان ذوق و سلیقه به کار برده شده بود و حضور چهرههایی چون بهروز افخمی، داوود میرباقری، مهدی فخیمزاده و رسول صدرعاملی بر وزن و اعتبار داوران جشنواره امسال افزوده بود، اما خروجی این داوران: اگر سراغ هر منتقد یا کارشناس سینمایی بروید بین «استرداد»، «دربند» و «کلاس هنرپیشگی» به احتمال قوی اولی را انتخاب نمیکند ولی نمیتوان انکار کرد که این تولید فاخر بنیاد سینمایی فارابی خوشساخت و حرفهای از کار درآمده بود. جشنواره فجر هم به هر حال رخدادی دولتی است و طبیعی است که فیلم برگزیدهاش استرداد باشد که عظمت حرفهای دارد. در جشنواره امسال فیلم میلیاردی کم نداشتیم و استرداد بهتر و متقاعدکنندهتر از بقیه فاخرها بود.
در مورد سیمرغ کارگردانی، هفت کارگردان حاضر در هیأت انتخاب کار آسانی را پیشرو داشتند چون هیچ کدام از فیلمهای حاضر در جشنواره به اندازه «دربند» کارگردانی منسجم و فکر شده نداشت. اگر معیار را خلاقیت و نوجویی بدانیم علیرضا داوودنژاد در کلاس هنرپیشگی کارش فوقالعاده بود و اگر تمام خوشساختی استرداد را به پای فیلمبردار و طراح صحنه و بقیه عوامل فنی درجه یک فیلم نگذاریم کار علی غفاری هم جالب توجه بود. کارگردانی روان مازیار میری در «حوض نقاشی»و پیشرفت غیرقابل انتظار پوران درخشنده در «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» هم در نوع خود میتوانست مورد توجه قرار گیرد. همینطور موفقیت بهنام بهزادی در برداشتهای بلند «قاعده تصادف». اما با درنظرگرفتن همه جوانب این پرویز شهبازی بود که بهتر از تمام همکارانش در جشنواره امسال فیلم ساخته بود؛ فیلمی که بخش عمدهای از تاثیرگذاریاش نه از سوژه که از قدرت و تسلط در کارگردانی نشأت گرفته بود.
همین دقت و حساسیت در فیلمنامه دربند نیز به چشم میخورد و با وجود برخی اشکالات، ساختار داستانی، شخصیتپردازی و شیوه پیشبرد ماجراها در فیلمنامه شهبازی بهتر و منطقیتر از قاعده تصادف بود که سیمرغ بهترین فیلمنامه را دریافت کرد. فیلم بهزادی در نیمه دوم آشکارا بهلحاظ مصالح داستانی کم میآورد و فقدان قصه فرعی (که ایراد بسیاری از فیلمهای جشنواره امسال بود) و غیرمنطقی پیشرفتن ماجراها باعث آسیبدیدن فیلمنامه میشود. بهزادی به عنوان نویسنده در جزئیات رفتاری و دیالوگنویسی از تسلط و احاطه بر روابط و مناسبات جوانها خبر میدهد ولی در پیریزی ساختمان دراماتیک اثر چندان موفق نیست. انتخاب حمید فرخنژاد به عنوان بازیگر برگزیده هم در همه این سالها میتوانست رخ دهد و در نهایت رخ داد و فرخنژاد هم از سیمرغ بینصیب نماند. بازی حرفهای، روان و تاثیرگذار فرخنژاد سیمرغ جشنواره سیویکم را برایش به ارمغان آورد و اکبر عبدی هم احتمالا چوب لحن زیادی عامهپسند «رسوایی» را خورد.
دیده شدن حضور متفاوت و جذاب رامبد جوان در «گناهکاران» ازجمله نکات جالب توجه داوریهای امسال بود. جوان، بازیگری که به عنوان کمدین شهرت و اعتبار یافته در یک نقش جدی بازی بسیار خوبی ارائه داد و گرفتن سیمرغ بازیگر مکمل حقش بود.وقتی به دیدهشدن بازی رامبد جوان اشاره میکنیم باید این را هم بگوییم که تلاش مصطفی زمانی در جشنواره امسال از سوی داوران نادیده گرفته شد؛ آن هم در حالی که این بازیگر سال گذشته برای حضور در فیلم «یک عاشقانه ساده» نامزد دریافت سیمرغ شده بود،امسال برای اجرای درک شده و ترمیم کاراکتر باورپذیر ضد قهرمان سینمای خیابانی در «جیب بر خیابان جنوبی» و حتی حضور در مجموع متفاوت و پذیرفتنیاش به عنوان یک کرد مهاجر، در «برلین منفی هفت» حتی شایسته نامزدی سیمرغ هم دانسته نشد. در عوض برگزیدن هانیهتوسلی برای نقشآفرینی ملموسش در دهلیز منطقی به نظر میرسید و البته در این رشته تلاش طناز طباطبایی برای فیلم هیس! دخترها فریاد نمیزنند از نگاه داوران حتی در اندازه نامزدی سیمرغ هم نبود.
امسال دیپلم افتخار به هیچ کدام از برگزیدگان اهدا نمیشد وگرنه به بازی فوقالعاده نازنین بیاتی در فیلم دربند میشد در حد دادن یک دیپلم افتخار توجه کرد. نامزد شدن نگار جواهریان برای حوض نقاشی درحالی بیشتر جلب توجه میکرد که شهاب حسینی برای حضوری بهمراتب قانعکنندهتر در همین فیلم به فهرست نامزدها راه پیدا نکرده بود. جنس تصاویر محمود کلاری در فیلم استرداد با آنچه فیلمبرداری شکیل و خوشمنظر خوانده میشود کاملا همسو بود و پیبردن به ظرافتهای کار هومن بهمنش در فیلم رئالیستی دربند نیاز به وقت و نگاه کارشناسانهتری داشت که داوران جشنواره از این نگاه برخوردار بودند. کار کلاری مثل همیشه بسیاری از اوقات درخشان بود ولی دیدهشدن هنر فیلمبرداری جوان و خوشذوق، ارزش و اهمیتی مضاعف داشت. در رشته موسیقی جا داشت تلاش بهزاد عبدی برای نزدیک شدن به حال و هوای اثر و مؤثرتر کردن فضای فیلم دهلیز مورد توجه قرار گیرد که اینگونه نشد.در مسابقه فیلمهای اول برگزیدن دهلیز بهعنوان اثر برگزیده، انتخاب بیگفتوگویی بهنظر میرسید ولی ندیدن «خسته نباشید» هم مثل نادیده گرفته شدن حوض نقاشی در بخش مسابقه سینمای ایران، بیش از اینکه به خود فیلم مربوط باشد به حاشیههای نهاد سازندهاش مرتبط بود.درمجموع اما داوریهای سیویکمین جشنواره فیلم فجر منصفانهتر و کارشناسانهتر از داوریهای چند دوره اخیر بود.