نخستین برگ این پرونده هفتم فروردینماه 83 ورق خورد، زمانی که مأموران حراست بیمارستانی در پاکدشت در جریان مرگ مرموز مرد جوانی روی تخت بیمارستان قرار گرفتند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند. مأموران بعد از اینکه در جریان گزارش قرار گرفتند راهی بیمارستان شدند که در بررسیها مشخص شد قربانی مرد جوانی بوده که در اثر ضربات چاقو به قتل رسیده بود. تحقیقات نشان میداد که شب حادثه راننده یک مینیبوس وی را به بیمارستان رسانده و فرار کرده است.
درحالیکه تجسسها برای شناسایی راننده مینیبوس آغاز شد، مأموران در شاخه دیگری از تحقیقات خود دریافتند که مقتول چندماه پیش با زنی به نام فریبا آشنا بوده و او را به عقد موقت خود درآورده است. این زن شناسایی شد و در بازجوییها راز جنایت را فاش کرد.
وی به مأموران گفت: چندماه پیش با مقتول آشنا شدم و به عقد موقت یکدیگر درآمدیم. در این مدت او مرتب از رفتن به خارج از کشور و ادامه زندگی در آنجا صحبت میکرد تا اینکه از هم جدا شدیم و من تصور کردم که او به خارج از کشور رفته است. وی ادامه داد: مدتی بعد با مردی به نام مسعود(عامل جنایت) آشنا شدم.
او از من خواستگاری کرد و من هم به او جواب مثبت دادم. به همینخاطر به عقد موقت یکدیگر درآمدیم که یک دفعه سر و کله همسر سابقم (مقتول)پیدا شد. با من تماس گرفت و مدعی شد که قصد دارد به دیدن مادرم بیاید. وی افزود: روز حادثه وقتی او به خانهام آمده بود تا مادرم را ببیند ناگهان مسعود شوهرم سر رسید و با دیدن او خیلی عصبانی شد و مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و بعد در درگیری با چاقو به مقتول ضربه زد.
دستگیری
بعد از اظهارات این زن، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و عامل جنایت را دستگیر کردند. وی در بازجوییها به قتل اعتراف کرد و به مأموران گفت: وقتی با فریبا آشنا شدم او به من گفت که به تازگی از شوهرش جدا شده و وقتی من از او خواستگاری کردم به من جواب مثبت داد به همینخاطر به عقد موقت یکدیگر درآمدیم.
وی ادامه داد: روز حادثه وقتی به دیدن همسرم رفتم ناباورانه دیدم که همسر سابق فریبا(مقتول) هم به دیدن همسرم و مادرش رفته است. خیلی عصبانی شدم چون فریبا به من گفت که مقتول به خارج از کشور رفته است، به همینخاطر بعد از ضرب و شتم همسرم با چاقو به سمت مقتول حمله کردم و ضربهای به او زدم. اصلا کنترلی بر رفتارهایم نداشتم وقتی بهخود آمدم مقتول را دیدم که خونآلود روی زمین افتاده بود و فریبا و مادرش وحشتزده گریه میکردند. بلافاصله مقتول را به بیمارستان رساندم و وقتی متوجه شدم که فوت کرده از ترسم پا به فرار گذاشتم.
بازگشت به زندان و نجات از چوبه دار
متهم بعد از محاکمه در شعبه71 دادگاه کیفری از سوی قضات به اعدام محکوم شد و حکم به تأیید قضات شعبه33 دیوان عالی کشور رسید. بعد از تأیید حکم، پرونده پیش روی قاضی جمشیدی رئیس اجرای احکام دادسرای جنایی تهران قرار گرفت تا مقدمات اجرای آن فراهم شود. بعد از استیذان از رئیس قوه قضاییه و اصرار خانواده مقتول به اجرای حکم، سحرگاه 20اردیبهشتماه سالجاری مرد اعدامی پای چوبه دار رفت تا به دار مجازات آویخته شود.
درحالیکه طناب دار به گردن مرد جوان آویخته شد آخرین تلاشها برای بخشش متهم از سوی خانواده مقتول صورت گرفت تا اینکه در واپسین لحظات پدر و مادر مقتول خواستار بهتعویقافتادن حکم اعدام شدند. مرد جوان که فرصت زندگی دوباره به او داده شدهبود ناباورانه از پای چوبه دار به زندان برگشت.
یک شرط برای بخشش
درحالیکه تلاش واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران برای بخشش عامل جنایت ادامه داشت خانواده مقتول هفته گذشته به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رفتند و یک شرط برای بخشش قاتل پسرشان مطرح کردند. آنها اظهار داشتند که اگر مقتول یک پرورشگاه به نام پسرشان در نزدیکی خانه خود در جنوب پایتخت بسازد از اعدام وی گذشت کرده و او را میبخشند.
به گزارش خبرنگار همشهری، خانواده قاتل نیز شرط را پذیرفتند و قرار شد با خرید یک زمین کوچک اقدام به ساخت یک پرورشگاه کنند. چنانچه آنها شروع به ساخت کنند خانواده قاتل، متهم را میبخشند و او از لحاظ جنبه عمومی جرم بار دیگر پای میز محاکمه میرود.