در سالی که بزرگان بزرگی نکردند و کیفیت فیلمهای برخی کارگردانان باتجربه پایینتر از حد انتظار بود، جوانهای بیادعایی به میدان آمدند که میتوانند آیندهسازان سینمای ایران باشند. احسان عبدیپور با فیلم «تنهای تنهای تنها» یکی از این چهرهها بود.
تنهای تنهای تنها فیلمی اجتماعی است که سازندهاش در لحن و پرداخت متأثر از دوره اول فیلمسازی امیر نادری به نظر میرسد. ویژگی شاخص اولین فیلم عبدیپور توافقی است که میان منتقدان و کارشناسان سینمایی و فرهنگی در مورد خوب بودنش وجود دارد. فیلمی که همه طیفها را راضی کرده و از آن بهعنوان یکی از پدیدههای جشنواره سیویکم نامبرده شد. دیگر فیلم شاخص امسال، «سر به مهر» ساخته هادی مقدمدوست است که برای مضمون و دغدغههای دینی قالب مناسبی یافته است. سربه مهر گرچه در ساختار به تلهفیلمها پهلو میزند ولی درنهایت موفق میشود به یمن جزئیات و دقت مثالزدنی کارگردان و فیلمنامهنویس، در یکقدمی یک اثر سینمایی خیلی خوب بایستد. ویژگی بارز سر به مهر لحن صادقانه فیلمساز است. لحنی که باعث میشود بتوان بر ضعفهایش به دیده اغماض نگریست.
«خسته نباشید» ساخته محسن قرایی نیز به لحاظ ساختار تکنیکی چند پله بالاتر از تجربه اول یک کارگردان است. فیلم از لوکیشنهای اطراف کرمان استفادههای خلاقانه میکند و البته چه در مضمون و چه در ساختار کمی «خیلی دور خیلی نزدیک» میرکریمی را تداعی میکند. شاخصه خسته نباشید کنار کارگردانی تحسینبرانگیزش، مضمون ارزشمند آن است. «تاجمحل» ساخته دانش اقباشاوی نیز اگرچه در فیلمنامه و اجرا دچار لکنتهایی است ولی تصویری بکر و کمتر دیده شده از آبادان بهدست میدهد.
همچنان که «روز روشن» نیز بهعنوان اولین ساخته بلند سینمایی حسین شهابی، یک اثر واقعگرای اجتماعی است که در آن فیلمساز بدون ریا و بدون سیاهنمایی به انعکاس رخدادهای پیرامونمان میپردازد. «دهلیز» نیز که سزاوارانه سیمرغ بهترین فیلم اول را از جشنواره کسب کرد، سطحی فراتر از تجربه نخست یک فیلمساز دارد. بهروز شعیبی در فیلم «دهلیز» موفق میشود لحن روان و یکدست قصهاش را با مهارت و پختگی تا انتها حفظ کند و با تمرکز بر روابط میان کاراکترهایش پیوندی عاطفی با مخاطب برقرار کند. در کل تلاش سازندگان فیلمهای اول در سیویکمین جشنواره فیلم فجر آنقدر امیدوارکننده بود که میتوان گفت فجر31، فستیوال درخشش جوانها بود.