بهروز شعیبی با سالها تجربه بازیگری و دستیاری کارگردان در اولین ساخته بلند سینماییاش موفق شده فیلمی بسازد که تماشایش لذتبخش است؛ فیلمی ساده و با داستانی مشخص و حرفی معلوم که بدون پیچوخمهای بیجهت و بدون اینکه در دام فرمالیسم بیفتد، از ابتدا تا انتها در مسیر خط اصلی قصه گامبرمیدارد.
زن جوانی که با پسرش زندگی میکند و با سیلی صورت خود را سرخ نگهداشته در تلاش است تا برای همسرش که در آستانه اعدام قرار دارد، رضایت بگیرد. در این مسیر، شعیبی هم تصویر درستی از زن ارائه میکند و هم به کاراکتر پسربچه هویت میبخشد و هم اینکه از سوی مقابل ماجرا (دختر خانواده مقتول که رضایت نمیدهد) قطب منفی نمیسازد.
دهلیز از دشواریهای زیستن در جامعه امروز میگوید و از مشکلاتی که در مسیر زندگی یک خانواده کوچک قرار گرفته. فیلم بهجای سیاهنمایی و افراط در نمایش تلخیها درنهایت دریچهای از نور و امید را بهروی تماشاگر میگشاید و با سیاهی به پایان نمیرسد.
پرداخت ساده دهلیز و پرهیز کارگردان از جلوهنمایی دوربین و میزانسنهای عجیب و غریب از امتیازهای قابل ذکر دهلیز است. بازی خوب هانیه توسلی و محمدرضا شیرخانلو (بازیگر کودک فیلم) سهم زیادی در باورپذیرشدن دهلیز داشته و رضا عطاران هم در نقشی کاملا جدی انتخابی جسورانه و قابل قبول محسوب میشود. دهلیز فیلم کوچک و بیادعایی است و به همین دلیل، مخاطبش را تحت تأثیر صداقت و سلامتش قرار میدهد؛ فیلمی که برای برگزیده شدن در بخش نگاه نو گزینه بیگفتوگویی بهنظر میرسد.