پافشاری اقتصاددانی که او را تئوریسین اقتصادی دولت برای اجرای سیاست اصلاح قیمت حاملهای انرژی و هدفمندی یارانهها میدانند، تا آنجا ادامه دارد که انتقادهای برخی اقتصاددانان منتقد اجرای سیاستهایش را برنمیتابد و گاه آنها را فاقد سواد اقتصادی میخواند. دکتر جمشید پژویان، اقتصاددان ایرانی، استاد دانشگاه است و البته ریاست شورایعالی رقابت را هم برعهده دارد و مهمتر اینکه برخی میگویند شمسالدین حسینی، وزیر اقتصاد دولت نهم و دهم پیش او درس اقتصاد را یادگرفته است. بهانه گفتوگو با این استاد دانشگاه علامه طباطبایی ایران ریشهیابی علت نوسان شدید قیمتها در بازار بود اما خواسته یا ناخواسته بحث به چالشهای ناشی از هدفمندی یارانهها کشید. او میگوید: مشکل اقتصادی ما این است که سیاست منسجم اقتصادی نداریم. او بر این باور است که بروز برخی عدمتعادلها در بازار به تعدد مراکز تصمیمگیری و ناآگاهی کسانی برمیگردد که سیاستهای تنظیم بازار را دیکته میکنند.
- تا چه میزان میتوان نوسان شدید قیمت کالاها و خدمات در سطح بازار را به اثرات هدفمندی یارانهها ارتباط داد؟
به صراحت تأکید میکنم آنچه واقعیت دارد، این است که هیچ ارتباطی بین آنچه در شرایط کنونی بازار میگذرد، بهویژه نوسان در بازارهای با خاصیت سفتهبازی نظیر سکه، ارز و خودرو با اجرای فاز نخست هدفمندی یارانهها دیده نمیشود و نمیدانم تا چه زمانی برخی میخواهند به این شکل مردم را گمراه کنند.
- پس ریشه این التهاب قیمتها را در چه میدانید؟
یک بخش از این نوسان قیمتها به اثرات تشدید نقدینگی و شتاب گرفتن نرخ تورم و بخش دیگر آن به اثرات ناشی از تحریمها به واسطه تنگناهای ارزی و تجاری برمیگردد. اما یک عامل مهم در این شرایط ناکارآمدی ابزارها و سازوکارهای معطوف به تنظیم بازار است. بهنحوی که متأسفانه سازمانهای مختلفی تحت عنوان تنظیم یا کنترل بازار با در پیشگرفتن سیاستهای غلط به این نابسامانیها شدت دادهاند.
- چرا فکر میکنید سازمانهای مسئول در تنظیم بازار سیاستهای ناکارآمد را اجرا میکنند؟
این دستگاهها و افراد مسئول هم تصمیمهای غیرتخصصی میگیرند و هم افرادی برای شرایط اقتصادی تصمیم میگیرند که نسبت به مسائل اقتصادی کشور ناوارد هستند و بیش از آنکه درصدد ریشهیابی مشکلات و حل آنها باشند، رویکرد تبلیغاتی را در تصمیمگیریها و اجرای آن درپیش میگیرند و به پیامدهای اقتصادی تصمیمهای خود بیتوجه هستند. درحالیکه معتقدم تنگناهای ناشی از تحریمها نقش پررنگی در التهابهای اقتصادی و نابسامانی در بازارها دارد که میتوانیم با استفاده درست از ابزارها و سیاستهای صحیح اقتصادی اثر ناشی از تحریمها را خنثی کنیم.
- برخی کارشناسان میگویند یکی از پازلهای اجرای فاز نخست هدفمندی یارانهها آزادسازی قیمتها بود اما دولت در گام نخست برای کنترل انتظارات تورمی اجازه اصلاح قیمتها را نداد و به همین دلیل کورس افزایش قیمتهای اخیر ناشی از مقاومت دولت در آزادسازی قیمتها بود. شما بهعنوان یکی از مدافعان جدی هدفمندی یارانهها معتقدید که باید دولت اجازه میداد تا قیمتها اصلاح شود یا پیشنهاد دیگری دارید؟
اولا بحث آزادسازی قیمتها چندان به اصل و اهمیت هدفمندی یارانهها ارتباط پیدا نمیکند و این ضرورتی است که ما باید اجازه دهیم قیمتها در بازار خود پیام بدهند. مشکل اینجاست که ما میخواهیم جراحی اقتصادی کنیم بدون خونریزی؛ اینکه نمیشود. شما ببینید وقتی ما دوران جنگ تحمیلی را پشت سرگذاشتیم و دوران سازندگی آغاز شد، بخشی از سیاستهای دولت معطوف به کنترل قیمتها بود که ضرورت نداشت و یک اشتباه بود. در عمل این سیاستها باعث شکلگیری بازارهای جانبی و شکاف قیمتها شد. بهطور مثال ایرانخودرو هر پیکان را 3 /1میلیون میفروخت درحالیکه در بازار قیمت بیش از این بود و این سیاست در سالهای بعد و چند سال اخیر تداوم پیدا کرد. بهنظرم هرنوع دخالت در اقتصاد و قیمتگذاری کالاها و خدمات که براساس نظریههای اقتصادی شکل نگرفته باشد، اشتباه است و اقتصاد را دچار اختلال میسازد.
- یعنی شما تأکید دارید که دولت نباید در بازارهای رقابتی دخالت قیمتی داشته باشد؟
اصلا ضرورتی وجود ندارد که با قیمتگذاری دولتی بازارهای رقابتی را مختل و یک بازار جانبی درست کنیم. مکانیسم کنترل قیمتها و بازار درخصوص کالاهای رقابتی عرضه و تقاضاست و تنها در معدود موارد و بهویژه کالاهای اساسی و ضروری است که دولتها بهصورت محدود در بازار دخالت میکنند. ما باید قبول کنیم وقتی شوکی به بازار و اقتصاد وارد میشود، نباید به دخالت حداکثری روی بیاوریم چرا که تعادل در بازارها به هم میخورد. اگر ما قبول داریم یک اصلاح ساختار مثل جراحی اقتصادی است باید قبول کنیم این جراحی خونریزی هم دارد یا اگر معتقدیم در یک جنگ اقتصادی قرار داریم، نمیتوان تصور جنگ بدون خونریزی داشت. ولی نکته مهم این است باید در جنگ اقتصادی کمترین صدمات و تلفات را متحمل شویم و بیشترین و مهمترین دستاورد ما میتواند این باشد که قبول کنیم باید هزینههای این جنگ را بدهیم. به شرطی که این هزینهها کاهش یابد و مدیریت شود.
- مدیریت این هزینهها و نابسامانیها نیازمند چه مولفههایی است؟
این مهم نیازمند یک تصمیمگیری منسجم و واحد و مبتنی بر مبانی اقتصادی و کارآمد است که ما بهطور کلی فاقد این راهبرد بودهایم.
- اما برخی از اقتصاددانهای نهادگرا و منتقد روش اجرای هدفمندی یارانهها و آزادسازی قیمتها عنوان میکنند که سیاست آزادسازی قیمتها در شرایطی که اقتصاد ایران با انحصارات و شبهانحصارات مواجه است، کارآمد نبوده و بیشتر به عدمتعادل در اقتصاد و بازار دامن زده. شما این نظر را قبول دارید.
نه! ما کشوری در دنیا نداریم که در آن کشور بازارهای انحصاری و نزدیک به انحصار وجود نداشته باشند. بهنظرم این صحبتها پایه و اساس علمی ندارد و بیشتر رویکرد سیاسی و ایرادگیری دارد، بدون اینکه راهحلی داده شود. این صحبتها متأسفانه در مملکت ما خیلی رایج شده است درحالیکه میدانیم تنگناهای ناشی از تحریم و سیاستهای اشتباه برای تنظیم بازار عامل نابسامانی در بازار است. از منظر اقتصاد سیاسی این مسئله قابل تامل است که چه بسا اگر هدفمندی یارانهها اجرا نشده بود، فشار ناشی از تحریمها بیشتر هم میشد. حداقل دستاوردهای هدفمندی را باید قبول کنیم و نباید بیانصاف باشیم. شما دقت کنید که یکی از ابزارهای تحریم، محدود کردن یا ممنوع کردن واردات بنزین بود. حال اگر هدفمندی اجرا نمیشد با توجه به رشد سالانه مصرف بنزین و محدودیتهای خارجی چه اتفاقی رخ میداد. معتقدم یکی از برکات اجرایی مرحله اول هدفمندی یارانهها بینیازی به واردات بنزین و بیاثر شدن حربه دشمنان برای تحریم بنزین بود و چه بسا اگر این سیاست هدفمندی یارانهها تداوم پیدا کند، اقتصاد ایران مقاومتر هم خواهد شد.
- برخی از اقتصاددانان عنوان میکنند که این نابسامانی ارزی تا اندازه زیادی به اجرای فاز نخست هدفمندی هم ارتباط دارد. چرا که برای کنترل قیمت و مدیریت بازار تن به واردات دادیم و تقاضا برای ارز هم برای واردات بیشتر شد، اما حالا که با تنگنای ارزی مواجه شدهایم و نمیتوانیم بهراحتی سالهای قبل کالای خارجی وارد کنیم، شاهد نابسامانی و التهاب ارزی شدهایم. شما این را هم قبول ندارید؟
سؤال من این است که چرا ما در مدت یکسال و نیم یا دو سال اجرای هدفمندی یارانهها که تحریمی جدید اتفاق نیفتاده بود، مشکلی نداشتیم و تورم کشور، کمتر از متوسط 30سال گذشته بود اما بعد که با تشدید تحریمها مواجه شدیم مشکلات را به هدفمندی ربط دادند؟ اینحرفها مسخره است. ما در فاز نخست هدفمندی یارانهها قیمتهای نسبی حاملهای انرژی را اصلاح کردیم که منجر به جلوگیری از قاچاق کالاها بهویژه فراوردههای نفتی شد و نیاز ارزی برای واردات این فراوردهها هم کاهش یافت. البته تأکید میکنم که در فاز نخست هدفمندی یارانهها در بخش تولید و حمایتهای لازم از آن خطا داشتیم. اما تأکید میکنم که صحبتهای افراد ناآشنا به دانش اقتصاد هیچ کمکی به اقتصاد مملکت نمیکند.
- آیا بهنظر شما مردم تحمل فشارهای ناشی از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها را دارند؟
این حرف مثل این است که یک بیماری درد میکشد و شما باید دارویی را برای درمان او تجویز کنید و چون ممکن است تزریق یک آمپول درد داشته باشد، نمیتوان از درمان خودداری کرد. ما باید فاز دوم را اجرا و دردهای ناشی از آن را تحمل کنیم.
- اما اختلاف کارشناسان و برخی اقتصاددانان با نظر شما این است که میگویند پیش از اجرای فاز دوم باید نقدینگی را کنترل و تورم را مهار کرد و شما میگویید فاز دوم مهمتر است و اولویت دارد.
بهنظرم این دوستان اقتصاد نمیدانند و عکس مار را میکشند و فکر میکنند خود مار است. من از آنها سؤال میکنم که اگر ما میتوانستیم تورم را مهار کنیم چرا 30سال است موفق به انجام آن نشدهایم؟ اگر میتوانستیم براساس این نظریهها اشتغال ایجاد کنیم و رشد اقتصادی بالا نظیر مالزی یا اندونزی داشته باشیم، چرا این کار را نکردیم که حالا میگویند هدفمندی یارانهها هم متوقف شود و مهار تورم و ایجاد اشتغال و رونق تولید و رشد اقتصادی مهمتر است؟ حرف من این است که ما نباید به بهانه نرخ تورم بالا، سیاستهای اصلاح اقتصادی نظیر هدفمندی یارانهها را متوقف کنیم. مگر ترکیه یا برخی کشورهای آمریکای لاتین تورم بالا و ابرتورم نداشتند؟ مگر آنها از سیاستهای اصلاح ساختارشان به بهانه نگرانی از تورم بالا دست کشیدند. من میگویم آنهایی که این حرفها را درباره هدفمندی یارانهها مطرح میکنند اصلا سواد اقتصادی ندارد و جنایتشان بالاتر از پزشکی است که به جای درمان بیمار از تب بالای او میترسد.
- اما ممکن است اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها به مثابه جراحی بیمار با تب بالای 40درجه باشد که بیمار را به کشتن بدهد. آنگاه تکلیف چیست؟ فکر نمیکنید دستکم با اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها باید سیاستی برای مهار تورم هم داشته باشیم.
اولا که تب تورم ربطی به هدفمندی ندارد و اثرات شوک قیمتی هدفمندی تخلیه شده است. اما تأیید میکنم که اگر همزمان با اصلاح قیمتهای انرژی و هدفمندی یارانهها یکسری سیاستهای هماهنگ را اجرا میکردیم و مرتکب اشتباه در دیگر بخشهای اقتصادی نمیشدیم این مشکلات حاد کنونی نمود پیدا نمیکرد.
- پس مشکل کجاست؟
نداشتن سیاست منسجم اقتصادی چون جایگاهی برای این مهم نداریم.
- اگر از شما بخواهند که برای دولت و اقتصاد نسخهای در سال آینده تجویز کنید، اولویت را به چه میدهید؟
بهنظر من نخستین اولویت، دومین اولویت و سومین اولویت اصلاح قیمت نسبی حاملهای انرژی و اجرای فاز دوم هدفمندی یارانههاست نه توقف آن.
- آیا شکاف نرخ ارز در بازار باعث شده توزیع رانت در اقتصاد زیاد شود؟
این حرف کاملا درست است. در این شرایط سودجویی و رانتجویی شکل میگیرد و به محض اینکه قیمتها جهش پیدا میکند عدهای که بهدنبال سودجویی هستند به چپاولگری روی میآورند.