در آن مقاله که به سرعت در سطح اینترنت پخش شد، نوشتم:
«پاپها به خاطر پیر شدن استعفا نمیدهند. اگر شما این داستان را باور میکنید من هم ماجرای "قتل بن لادن و انداختن جسد وی در دریا" را دارم که برای شما تعریف کنم.»
در آن مقاله، البته بدون در اختیار داشتن مدارک چندانی، چند دلیل فرضی و احتمالی کناره گیری ناگهانی و بیسابقه پاپ را برشمردم.
اخیرا ما به دلیل اصلی استعفای پاپ پی بردیم: یک حلقه اختلاسی همجنسگرا به کلیسا در بالاترین سطوح آن نفوذ کرده است. دکتر رابرت موینیهان از نشریه «داخل واتیکان» نوشته است، گزارشی محرمانه در مورد یک حلقه جنایتکار همجنسگرا و مسائل مربوط به اخاذی از سوی این حلقه در ۱۷ دسامبر به دست پاپ رسید.
دکتر موینیهان میگوید، این گزارش «روح پاپ را غرق در اندوه کرد» و «قلب او را سخت آزرده ساخت». (منبع اصلی این افشاگریها که ظاهرا دکتر موینیهان آن را تایید کرده، مقالهای در نشریه لا ریپابلیکا است.)
چرا پاپ به جای کناره گیری، صرفا این جانیان را از واتیکان بیرون نکرد؟ ظاهرا، همانطور که بانکهای جنایتکار «آنقدر بزرگ هستند که ورشکست نمیشوند»، دزدان منحرف در کلیسا نیز «آنقدر بزرگ هستند که اخراج آنها ممکن نیست».
به عبارت دیگر، کلیسای کاتولیک تحت اشغال یک حلقه جنایتکار از اختلاس گران و منحرفان جنسی قرار گرفته است.
کلیسای کاتولیک، بزرگترین و قدرتمندترین سازمان مذهبی در جهان، مدتها خود را نگهبان اخلاقی جهان غرب میدانست. علیرغم وجود تاریخچهای طویل از رسواییهایی گسترده، کلیسا همواره جایگاه خود را به عنوان منبع و مرجع اقتدار اخلاقی برای کاتولیکهای جهان که هم اکنون ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون نفر هستند، حفظ کرده بود.
اما استعفای پاپ - که تاکیدی ضمنی است بر اینکه حتی حاکم مطلق کلیسا نیز در برابر حلقه جنایتکار همجنسگرا و «دست نیافتنی» کلیسا قدرتی ندارد - این سوال قدیمی اما همیشه به جا را مطرح میکند که : چه کسی نگهبان نگهبانان است؟
سرطان و غده جنایتکاری و انحراف جنسی در کلیسای کاتولیک گویای انحطاط و تباهی فزایندهای است که تمدن غرب را در بر گرفته و آن را به سمت اضمحلال و زوالی گریزناپذیر سوق میدهد. به طور سنتی در فرهنگ چین به منظور اینکه به تمدن و حاکمان این سرزمین نوعی مشروعیت الهی داده شود، از مفهومی به نام «حکم آسمانی» استفاده میشود؛ این حکم آسمانی از کلیسای کاتولیک، قلب جهان بیقلب یعنی غرب، گرفته شده و در همین مسیر، کل جهان غرب معنویت و جنبه الهی خود را از دست داده است.
دکتر مایکل جونز، نویسنده برجسته کاتولیک و دبیر نشریه جنگهای فرهنگی (Culture Wars) میگوید، صهیونیستها و فراماسونها تمایلات جنسی را به مثابه سلاحی در اختیار گرفته و از آن برای نابودی غرب مسیحی استفاده کردند.
وی میافزاید، همین نیروها هم اکنون شرق مسلمان را هدف قرار دادهاند. به گفته دکتر جونز، زمانی که اسرائیلیها به فلسطین حمله کرده و از تلویزیون فلسطین فیلمهای مستهجن پخش کردند، زمانی که گروههای مخفی به توزیع فیلمهای هرزه نگاری در کشورهای مسلمان پرداختند و زمانی که مافیای راکفلر-راتسچیلد از لیبرالهای منحرف جنسی مانند دکتر آلفرد کینزی حمایت میکند، باید گفت یک «جنگ فرهنگی» علیه پایههای اخلاقی که کانون خانوادهها و جوامع را حفظ کرده، آغاز شده است.
افزایش انحراف جنسی و متعاقب آن زوال تمدن غرب مشکلی است که گستره آن بسیار فراتر از مرزهای کلیسای کاتولیک است. دقیقا همانگونه که حلقه جنایتکار همجنسگرای حاضر در کلیسا «دست نیافتنی» است، یک باند مشابه جنایتکار دیگر نیز در بالاترین سطوح قدرت در امریکا وجود دارد که آن هم مانند باند همتای خود در کلیسا، دست نیافتنی و مصون از تعرض است.
وجود این باند جنایتکار در ماجرای رسوایی نهاد مالی فرانکلین افشا شد. این ماجرا به خوبی در کتاب «رسوایی فرانکلین: داستان دلالان قدرت، کودک آزاری و خیانت» نوشته نیک برایانت شرح داده شده است.
برایانت میگوید کتاب وی به طور خلاصه «داستان یک حلقه کودک آزار سراسری است که کودکان را برای سوء استفاده در اختیار گروههای ثروتمند و قدرتمند میگذارد. دلالان این حلقه یک سری آدم منتفذ هستند که به بالاترین سطوح دولت ما دسترسی دارند. قانونگذاران نبراسکا در سال ۱۹۹۰ تقریبا دست این حلقه را رو کردند اما افشاگری آنها این پتانسیل را داشت که پس لرزههای شدید سیاسی در پی داشته باشد. تلاش قانونگذاران منجر به یک سری مرگهای مرموز و رو شدن فساد گسترده مقامات اجرای قانون از جمله نیروهای افبیآی،سرویس مخفی و وزارت دادگستری شد و بدین ترتیب به خوبی از افشا شدن وجود این شبکه قاچاق انسان جلوگیری شد.»
کتاب برایانت نشان میدهد که تمام آژانسهای دولتی امریکا و همچنین تمام رسانههای خبری عمده این کشور تحت کنترل (یا دست کم ارعاب) یک شبکه جنایتکار هستند که کودکان را ربوده، آنها را به عنوان برده جنسی به منتفذان سیاسی و مالی امریکایی فروخته و سپس از عکسها و ویدیوهای آن برای اخاذی استفاده میکنند. از میان بدنام ترین و شناخته شده ترین کودک آزاران میتواند به بوشهای پدر و پسر اشاره کرد.
شهادت قانع کننده کودکان قربانی که از سوی نیک برایانت نقل شده، نشان میدهد که جرج بوش پدر یکی از چندین سیاستمدار امریکایی است که از خدمات بردههای جنسی خردسال بهره برده است. واشنگتن تایمز ۲۹ ژوئن ۱۹۸۹ در گزارشی این ماجرا را تعریف کرد. عنوان این گزارش این بود: «تحقیق در مورد فحشای همجنسگرایان مقامات دولتهای ریگان و بوش را به دام میاندازد: پسران تن فروش شبانه به کاخ سفید میروند»
ظاهرا بوش پسر نیز تمایلات مشابهی را از پدر خود به ارث برده است. در جریان ریاست جمهوری بوش دوم یک تن فروش همجنس گرا به نام جف گنون تحت عنوان دروغین خبرنگار چندین شب در کاخ سفید به سر برد.
انحراف جنسی بوش پسر ظاهرا محدود به همجنسگرایی و کودک آزاری نیست. بر اساس گزارش وین مدسن، افسر سابق آژانس امنیت ملی امریکا، «دستورها مبنی بر گرفتن تصاویر و فیلمهای جنسی (در ابو غریب و جاهای دیگر) که عکسهایی از دختران و پسران نوجوان را نیز شامل میشد، مستقیما از سوی حلقه همجنسگرای پنهان و حاضر در کاخ سفید صادر شده بود. نسخههایی از این فیلمها و تصاویر مستقیما برای سرگرمی مقامات ارشد دولت بوش به کاخ سفید فرستاده شد. این افراد شامل مقاماتی در دفتر معاون رئیس جمهور و دفتر اجرایی رئیس جمهور میشدند. همچنین چندین دستگاه پخش مستقیم برای نشان دادن فیلمهای شکنجه در گوانتانامو، کوبا و ابو غریب در دفتر دیوید ادینگتون، مشاور ارشد دیک چینی معاون رئیس جمهور امریکا و همچنین در داخل کاخ سفید نصب شد.»
چرا این باند جنایتکار همجنسگرا مصون از تعرض و دست نیافتنی است؟ ظاهرا، این باند به دلیل در اختیار داشتن تصاویر و ویدیوهایی رسواآمیز از منتفذان سیاسی، دولت امریکا را در چنگال خود گرفته است. (هر کسی در این مورد تردید دارد باید زندگینامه جی ادگار هوور، رئیس سابق افبیآی را مطالعه کند. هوور نیز به لطف مجموعه تصاویری که در اختیار داشت، دولت امریکا را تحت کنترل خود داشت...و خود وی نیز تحت کنترل میر لانسکی، رئیس مافیا که عکسی رسواآمیز از او در اختیار داشت، بود.)
ارتش امریکا نیز دارای یک حلقه جنایتکار مشابه است. کی گریگز، همسر سابق یک سرهنگ امریکایی، از ترس و وحشتی میگوید که باند جنایتکار همجنسگرا برای وی ایجاد کرده بود. این باند هم همانند مافیای حاضر در واتیکان که باعث استعفای پاپ شد، دست نیافتنی است.
سلطه منحرفان جنسی بر ارتش امریکا به خوبی در پرونده سرهنگ مایکل آکینو، کودک آزار بدنام امریکایی نشان داده میشود. آکینو که به دلیل خوی شدیدا شیطانی خود حتی از «کلیسای شیطان» نیز اخراج شد، توانست که از یک پرونده جدی کودک آزاری جان سالم به در ببرد. وی بعدا تبدیل به یکی از متخصصان ویژه ارتش امریکا در زمینه جنگ روانی و کنترل ذهن شد.
در یک رسوایی اخلاقی دیگر، دیوید فری مامور سیا و کشیش سابق کاتولیک که به دلیل کودک آزاری از کلیسا طرد شد و همچنین کلی شاو، عضو ارشد و همجنسگرای سازمان سیا، در پی ترور جان اف کندی رئیس جمهور وقت امریکا تحت تعقیب قضایی قرار گرفتند. بالطبع، زمانی که اولیور استون در فیلم خود به نام جیافکی این مسائل را به خوبی نشان داد، با اعتراض گروههای همجنسگرا روبرو شد.
به طور کلی، امروز رهبران غرب عملا از متجاوزان جنسی ساکن شهر سدوم (جایی که بر پایه تورات، یکی از شهرهای قوم لوط است) قابل تمیز و تشخیص نیستند. و این انحراف جنسی در بین سردمداران غرب در حال نابود کردن تمدن آنهاست. امروز در امریکا، تقریبا نیمی از ازدواجها به طلاق ختم میشود و شمار فزایندهای از کودکان - در بعضی مناطق اکثریت آنها - طفل نامشروع هستند. مواد مخدر، جنایت، اعتیاد به فیلمها و تصاویر مستهجن و دیگر گناهها امری همه گیر شده است.
جای تعجب نیست که غرب ِ منحط در حال از دست دادن سلطه اقتصادی خود بر جهان است.
جان موینیهان، مدیر اجرایی گروه مشاوره پیای اوایل سال جاری میلادی در مدرسه اقتصاد لندن تحقیقی را تحت عنوان «زوال اقتصادی مستمر غرب» ارائه داد. وی میگوید، «به روشنی قابل پیش بینی» است که درآمد مردم در غرب و سطح زندگی آنها طی دو دهه آینده به نصف خواهد رسید. موینیهان همچنین میگوید، این فاجعه بیسابقه تقریبا گریز ناپذیر و مسلم است.
آیا ممکن است روزی استعفای پاپ به عنوان لحظهای قلمداد شود که طی آن «حکم آسمانی» از مسیحیت به اسلام انتقال پیدا کرده است؟ آیا مسلمانان قادر خواهند بود که در برابر استعمار نو و در عین حال منحط و فاسد، منزلت و ارزشهای خانوادگی خود را حفظ کنند؟ و یا اینکه کلیسای کاتولیک از این ضربه مهلک جان سالم به در خواهد برد، پیوندهای خود را با صهیونیسم و فراماسونری میگسلد و بر پایه اخلاق گرایی سنتی با جهان اسلام اتحاد جدیدی را تشکیل خواهد داد؟
- *دکتر کوین بَرِت (Kevin Barrett) اسلامشناس و تحلیلگر مسایل امریکا و خاورمیانه است. برت بارها در فاکس نیوز، سی ان ان، پی بی اس و سایر شبکههای خبری حضور یافته و برای نیویورک تایمز، کریستین ساینس مانیتور، شیکاگو تریبیون و سایر روزنامهها و مجلات نیز سر مقاله و مقالاتی نوشته است. برت در دانشکدهها و دانشگاههایی در سن فرانسیسکو، پاریس و ویسکانسین تدریس کرده است و سال 2008 نیز به عنوان نماینده این ایالت در کنگره امریکا پذیرفته شد. وی نویسنده کتابهای «جهاد حقیقی: مبارزه حماسی من بر ضد دروغ بزرگ 11 سپتامبر» (در سال 2007) و «زیر سوال بردن جنگ با تروریسم: مقدمهای برای رایدهندگان به اوباما» است. کوین برت، دارای مدرک دکترای در زمینه اسلامشناسی-عرب شناسی است.