به گزارش ایسنا، در روز 24 بهمن ماه در اسکله هرمز بیش از 30 اثر نقاشی که با خاکهای رنگی هرمز که توسط زنان جزیره انجام شده بودند، شکسته شدند.
نمایشگاه این آثار در روز عصر پنجشنبه ماه ۱۳۹۱ افتتاح در فضای شرقی هنرمند سرای پردیس در جزیره هزمز (خانه دکتر نادعلیان) افتتاح خواهد شد.
علاقمندان میتوانند از روز 20 اسفند ماه که روز جهانی زنان است، از این نمایشگاه دیدن کنند.
این نمایشگاه و نمایشگاه عکسهای قدیمی هرمزگان که پیش از این نیز در اطاق مرکزی مرکز پردیس هرمز به نمایش در آمدهاند تا پایان فروردین ماه به نمایش گذاشته خواهند شد.
آثاری که به نمایش درخواهند آمد، توسط فاطمه سلامتی، صدیقه حسینی، زهرا ناصرنیا، زینب ناصرنیا، زهرا سلامتی، مریم گوری، فاطمه واحدی، معصومه حاتمی، حرمت چشک، سمیه علیائی، سمیرا علیائی، سبحان رستمی، فاطمه ذاکری، کنیز رنجبری، زینب جاشونیا، ام البنین زرنگاری، فاطمه ناصرنیا، زهرا اوج هرمزی، فاطمه ذاکری، کنیز اسلامی، سمانه چشک، جمیده پورشمالی و کنیز عباس پناه انجام شدهاند.
نمایشگاه آثار مشترک احمد نادعلیان و زنان در جزیره هرمز
در سال جاری پس از برگزاری هفته زنان هرمز در تهران و بازاریابی موفق آثار زنان بسیاری به هنرمند سرا مراجعه کردند و در این مرکز آموزش دیدند.
پس از آموزش آنها در خانههای مختلفی به صورت گروهی کار کردند. در یکی از خانهها ده نفر از دختران و زنان نقاشی میکنند.
بعضی از آنها به جای قلم مو از چوب کبریتی استفاده میکنند که نوک آن تیز شده است. آنها با استفاده از سنتهای قدیم روشهای این نقاشی را غنیتر مینمایند؛ گویا در دورههای گذشته برای نقش حنی از این روش استفاده میکردهاند.
در چند ماه گذشته آثار بسیاری تولید شدند. مرکز پردیس در جزیره قادر نبود همه آثار را در مرکز به فروش برساند.
به همین دلیل از طرف هنرمندسرا محلی برای فروش آثار پیش بینی شد. یکی از گزینههای مناسب خانه جری پولاک بود و میتوانست نگارخانهای برای زنان هرمز باشد.
نزدیک به دو سال آنجا انبار متروکه دوچرخههای بود که استفاده نمیشدند.
نادعلیان گفت: زمانی که آنجا به کانون بانوان تحویل زنان شد و آنجا را تمیز کردند از طرف میراث فرهنگی به آنها گفته شده بود که فرد دیگری (آقای نادعلیان) نباید در حریم آنجا برای فروش به شما کمک کند.
پس از این موضوع زنانی که من با آنها نقاشی کار میکردم از مسئولیت آنجا کناره گیری کردند. فقط یکی از زنان برای پخت نان در آنجا ماند.
پیشنهاد من این بود که در محوطه باز کارهای زنان را ارائه دهیم. اما زنان و دختران به دلیل شرم در محیط عمومی بخصوص محلی که رانندهها تجمع میکنند، حاضر نبودند در آنجا برای فروش حضور پیدا یابند.
البته در گوشه و کنار شهر همیشه ما میبینیم که زنان نخود پخته، نان میفروشند و بسیاری از آنها در کوچهها ماهی کباب میکنند.
نباید از نظر دور داشت که عمده ماهی فروشان در بازار کوچک ماهی زن هستند. موضوع فروش آثار نقاشی عجیب به نظر میرسید چون تجربه نشده بود.
برای همین تصمیم گرفتم که در خارج از محوطه اسکله در کنار یک دکه با هماهنگی قبلی با شهردار هرمز آقای آزموده شخصا دست به کار شوم.
در اولین روز فروش آثار حسین ماهر که در ماههای جاری بیشتر در جزیره ساکن هستند نیز در محل حضور داشتند و در اسکله از چهره رانندهها نقاشی میکردند.
قصد من این است که رانندهها و مردم ابتدا چشمشان به عرضه نقاشی عادت کند. در حین فروش کار در پشت میز فروش من نیز نقاشی میکردم.
در روز اول فروش خوبی داشتم. در روز دوم کبری دوری سریپور و صدیقه زرنگاری من را همراهی کردند. آنها از طرف دیگر زنان معرفی شده بودند تا به عنوان فروشنده تجربه کسب نمایند.
آن روز مزاحمت چند مرد همه چیز را به هم ریخت. یکی از آنها که خود را خبرنگار یکی از خبرگزاریهای مطرح کشور معرفی میکند با خشونت در حضور دختران (کبری دوری سریپور و صدیقه زرنگاری) و گردشگران به من توهین کرد.
او چند بار تهدید کرد که میز فروش آثار را واژگون میکند و یک بار موبایل من را گرفت و قصد داشت آن را به زمین بکوبد. آنها به موفقیت این کارآفرینی حسادت میکردند.
برای پیگیری این موضوع و رفع مزاحمت به بخشداری رفتم. زمانی که در بخشداری بودم آقای مدعی خبرنگار بودن نیز آنجا بود.
آنچه که موجب حیرت دیگران شد در حضور آقای فریدون دریانورد، بخشدار شهر هرمز، آن فرد یک سیلی به صورت من زد.
چند قطرهای نیز خون جاری شد. آن روز در دفتر بخشدار خانم معصومه قنبری و آقایان عبداله هرمزی بندری و علی گلزاری حضور داشتند و آنها به صورت مکتوب این موضوع را تائید و امضاء کردهاند.
پس از حضور نیروهای پاسگاه مرزی موضوع به شکایت انجامید. روز بعد به قشم رفتم و اداره پزشک قانونی موضوع اصابت یک جسم سخت را تائید کرد. آنچه که موجب شگفتی است که آیا دست یک خبرنگار باید بنویسد یا بزند.
در غیاب من در حضور دختران به من اهانت میکنند و زمانی که دختران اعتاض میکنند یکی از آنها با لگد میز فروش آثار را واژگون مینماید.
در نتیجه این رفتار بیش از 30 اثر هنری در جلو چشم بسیاری از گردشگران رانندهها و مهمتر از آن دختران شکسته میشود. به محل شکسته شدن آثار رفتم و تمامی شیشههای شکسته را جمع آوری کردم. همانند جورچین چند روزی طول کشید که این قطعات شکسته را با هم جفت و جورکنم.
من خوب میدانم آثار تخریب شده را چگونه به رسانهای موثر تبدیل کنم که از یک اتفاق شخصی به بیانی اجتماعی تبدیل شود.
پس رویداد خرد شدن سنگهای من شکست نبود. گامی بود به جلو. در رودخانه هراز ماشینها برای ساخت کارخانه ماهیهای من را خرد کردند.
در خیابان ولی عصر پیمانکاری که سنگ کم داشت سنگهائی را که نقش زده بودم برش زد. حالا فکر میکنم فصل جدیدی است برای کارهای جدید.
هنرمند زمانی که از انزوای کارگاه خارج میشود هم بهای سختی باید بپردازد و هم دستاورد آن شگفت انگیز خواهد بود.
داستان زندگی من شنیدن دارد. زندگی بیزخم نیست.