چندی قبل مرد جوانی درحالیکه دستانش را گچ گرفته و سر و صورتش باندپیچی بود نزد پلیس رفت و مدعی شد قربانی یکتسویهحساب خونین شده است. وی به مأموران گفت: در حدود یکماه پیش برای دفتر تبلیغاتیام آگهی استخدام کارمند منتشر کردم و روز بعد مردی به اسم محمد برای پر کردن فرم به دفترم آمد. وی افغانی بود و قصد کار در قسمت خدمات را داشت. من هم قبول کردم و وی استخدام شد.
شاکی ادامه داد: چند روز بعد درحالیکه بهدنبال ساختمانی برای انتقال شرکت میگشتم، محمد مدعی شد که آپارتمان خوبی با قیمتی مناسب سراغ دارد و قرار شد با هم برای دیدن آپارتمان به آنجا برویم. آن روز جوان افغانی با موتور بهدنبال من آمد و با هم راهی محل آپارتمان شدیم اما دقایقی بعد وی مرا به یک ساختمان متروکه برد. خیلی تعجب کرده بودم و وقتی از او پرسیدم که چرا مرا به این ساختمان آورده است، وی به من حمله کرد. او با مشت و لگد به جانم افتاد و مرا به باد کتک گرفت. محمد مرتب میگفت که دیگر نباید مزاحم مینا شوم و آن روز با مشت و لگد و ضربات چوب مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و درحالیکه همه بدنم غرق خون شده بود، همانجا رهایم کرد و رفت. من اصلا کسی به نام مینا را نمیشناختم و فکر میکنم او مرا با شخص دیگری اشتباه گرفته بود. بعد از آن درحالیکه از درد بهخود میپیچیدم، به سختی خودم را به خیابان رساندم و از مردم درخواست کمک کردم. وقتی به بیمارستان رسیدم متوجه شدم که دستم شکسته و صورتم نیز کبود و خونآلود بود. به همین دلیل تصمیم گرفتم بعد از مرخص شدن از بیمارستان از وی شکایت کنم.
بعد از اظهارات این مرد، تحقیقات پلیسی با دستور دادیار دادسرای شمیرانات آغاز شد و مأموران در اقدامات اطلاعاتی موفق شدند جوان افغانی را دستگیر کنند. او در بازجوییها، نخست خود را بیگناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به افشای راز عجیبی پرداخت.
وی به مأموران گفت: من از سوی صاحبکارم به نام افشین اجیر شدم تا شاکی را مورد ضرب و شتم قرار دهم. افشین میگفت که شاکی مزاحم همسرش شده و برای همین 200هزار تومان به من پرداخت کرد تا به محل کار وی بروم و به بهانهای او را به خانه متروکه بکشانم و او را مورد ضرب و شتم قرار دهم. من هم وقتی متوجه شدم که شاکی قصد استخدام نیروی خدماتی دارد، به بهانه پیدا کردن کار به شرکت او رفتم و وقتی اعتمادش را جلب کردم، روز حادثه او را به ساختمان متروکه کشاندم و مورد ضرب و شتم قرار دادم. بعد از آن هم دستمزدم را از صاحب کارم گرفتم تا اینکه دستگیر شدم.
بعد از افشای حقیقت، افشین که مدیر یک شرکت خصوصی و طراح این سناریو بود دستگیر شد و در بازجوییها به اجیر کردن جوان افغانی برای گرفتن زهر چشم از خواستگار سابق همسرش اعتراف کرد. وی گفت: مدتها بود که اخلاق و رفتارهمسرم تغییر کرده بود. عصبی و نگران بود و وقتی علتش را از او پرسیدم به من گفت که خواستگار سابقش مرتب برایش مزاحمت ایجاد میکند. وقتی این موضوع را متوجه شدم خیلی عصبانی شدم و درصدد انتقام برآمدم. بعد هم تصمیم گرفتم با اجیر کردن مرد افغانی که برایم کار میکرد، از او زهر چشم بگیرم. بعد از اعترافات مرد جوان، برای وی قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی درخصوص این پرونده ادامه دارد.