مهدی مظلومی پیش از این سریالهای طنزی مثل کمربندها را محکم ببندید و شهرقشنگ را در کارنامه خود دارد. تهران پلاک1 این شبها از شبکه تهران پخش میشود.
- آیا سریال شما هم با مشکلات مالی و کمبود بودجه مواجه شده بود؟
بهدلیل شرایط خاصی که وجود دارد و امیدوارم مقطعی باشد، در حال حاضر همه پروژهها با مشکل مالی روبهرو هستند. تلویزیون هم گاهی دچار مشکلاتی میشود و تهیهکننده هم تا حدودی میتواند این مشکلات را رفع کند. منتها مشکلات اصلا حاد نبود و ما کارمان بهخاطر مسائل مالی تعطیل نشد؛ اندکی نارضایتی بهوجود آمد که در شرایط فعلی طبیعی است.
- اپیزودیک بودن تهران پلاک ۱ خیلی هماهنگ با نوع و موضوع کار است.
ما بهدلیل اینکه میخواستیم مسائل مختلف را مطرح کنیم باید کار اپیزودیک بود. ممکن است مخاطب امشب برنامه را ببیند ولی فرداشب فرصت نکند، برای همین ترجیح دادیم هر موضوع را در یک قسمت مطرح کنیم. بهنظرم در کارهای طنز نقش درام کمتر است. در سریالهای دنبالهدار مجبورید یک خط قصه قوی و نقاط عطف داشته باشید تا بیننده هر قسمت را تعقیب کند، کمااینکه از قسمت پانزدهم به بعد شما در این کار یک خط روایت که رفتهرفته پررنگتر میشود را خواهید دید، آن هم به این خاطر که از نیمه کار تنوعی در نوع روایت بهوجود بیاید؛ مثلا رابطه دختر خانواده مراد با بهنام پررنگتر میشود تا جایی که انتهای کار شاید به کارهای ملودرام نزدیک شود.
- فضای طنزی که برای کار انتخاب کردید چقدر به بعد آموزشی کار کمک کرد؟
شکل مستقیم کار اصلا آموزشی نیست. بهنظرم اگر شما نقد را با لحن شیرین و طنازانهای مطرح کنید، نهتنها به کسی برنمیخورد بلکه باعث میشود مخاطب به این مسئله فکر کند. ما سعی کردیم یکسری از رفتارهای غلط را به سخره بگیریم؛ یعنی ما الان به یکسری از رفتارهای غلط میخندیم، نه به آدمها و این نکته مهمی است. به همین دلیل تا امروز برای توهین به قشر خاصی مورد اعتراض واقع نشدیم .
- البته خیلی وارد فضای دراماتیک نشدید و شکل آموزشی کار پررنگتر از قصه است.
میشود برای من یک مثال بزنید؟
- مثلا در سکانس دعوای خانوادگی و تولید مزاحمت برای دیگران، خیلی غلو شده بود و درحالیکه چنین ماجرایی در بستر یک قصه اتفاق نمیافتد...
اصلا، در واقع سیستم کاری ما ایجاد موقعیتهایی بود که ما بتوانیم تحت پوشش آن حرفمان را بزنیم و طبیعی است برای ایجاد یک موقعیت طنز، غلو یکی از عناصر اصلی کار است.
- البته در جهت ایجاد موقعیتهای طنز هم خیلی تندروی نداشتید؛ مثلا اینکه مخاطب بخواهد قهقهه بزند...
طنز عبارت است از بیان مسائل و مشکلات روز اجتماعی با زبانی شیرین ولی نیشدار بهطوری که مخاطب را به تفکر وادارد. خیلی وقتها ممکن است این شیرینی منجر به قهقهه هم بشود ولی هدف این نیست بلکه تلطیف واقعیت تلخی است که مخاطب پذیرای آن باشد، بدون اینکه واکنش منفی به آن نشان دهد. شاید راههایی برای خنداندن مخاطب وجود داشته باشد؛ منتها باید فراتر برویم و به جای رفتارها خیلی اوقات مجبوریم افراد را تحقیر کنیم و دستاویز رفتارهای لودهبازی شویم. اما من در کارهایم از این قضیه پرهیز میکنم و ترجیح میدهم بیننده من به جای قهقهه لبخند بزند.
- با تمام اینها اما کارهای قبلی شما مثل «بدون شرح» و «کمربندها را ببندید» و... فضای مفرحتری داشتند.
منکر این قضیه نیستم. خب به هر حال بخشی از این مسئله به بضاعت فیلمنامه برمیگردد و قرار نیست همه فیلمنامهها به اندازه هم تأثیرگذار باشند. من بهعنوان کارگردان تلاش کردم ضرب و تأثیر فیلمنامه را از هر جهتی بالاتر ببرم. اگر شما فیلمنامه را میخواندید شاید در این حد هم مفرح نبود. ما در اجرا سعی کردیم آن را تقویت کنیم، حالا یک متن توانایی بیشتری دارد و یکی کمتر.
- با توجه به مسئله مهمی که در این کار به آن پرداخته شده و اهمیت رفتارهای شهروندی در جامعه ما، چه در آپارتمان و چه در فضای بیرون از خانه و با صرف این بودجه و این بستری که فراهم شد و وقتی که صرف شد و این تعداد بازیگر و تمام مشکلاتی که برای تولید یک سریال وجود دارد و با توجه به کارهای پرمخاطبی که شما سالها پیش تولید کردید، بهتر نبود روی متن یک بازنویسی انجام میشد و یا یک تیم نویسنده جدید کار را بازنویسی میکرد که تأثیرگذاری این مجموعه روی مخاطب بیشتر شود؟
متنی که بهدست کارگردان و مرحله ساخت میرسد، هفتخوان را رد کرده است و ما باید در چارچوب متن حرکت کنیم. من با فشارها و تلاشهای بسیار، ۲۰ الی ۳۰درصد میتوانم در متن تغییر ایجاد کنم.
- آیا در دیالوگها میتوانستید دخل و تصرفی داشته باشید؟
آن ۲۰ الی ۳۰ درصدی که گفتم در همین حد است و سعی کردیم دیالوگها بامزهتر و دلنشینتر شود و روابط آدمها واقعیتر و جذابتر بهنظر برسد.
- یعنی اگر دست شما برای نقد بازتر بود اتفاق بهتری میافتاد و فضای مفرحتری ایجاد میشد؟
دقیقا. مجموعههای بدون شرح و کمربندها را ببندید در یک شرایط اجتماعی تولید شدند که فضای پذیرش آن نوع اجرا وجود داشت. باتوجه به فضای فعلی جامعه ما کمی دستمان برای این قضیه بسته بود. نمیخواهم بگویم شاهکار کردیم و یک کار بینقص انجام دادیم اما این مجموعه موفق شده بعد از پخش ۱۵ قسمت، مخاطب زیادی جذب کند و از همه مهمتر درصد رضایتمندی از این کار خیلی بالا بوده و ۹۵درصد مخاطبانی که کار را میبینند از آن رضایت دارند. بعضی اوقات (در کارهای معروف) کار دیده میشود، اما مورد نقد قرار میگیرد و اثرات منفی و تبعات بیرونی بسیاری دارد.
- البته این مسئله مدت زیادی است که مطرح میشود و بهنظرم جبههگیری قومیتهای مختلف برای لهجه شخصیتها اصلا درست نیست چون قرار نیست همه مردم فقط با لهجه رسمی صحبت کنند.
بله، در همین کار هم کسانی هستند که لهجه ندارند اما کارهای غلطی انجام میدهند. دلیل ندارد عقبافتادگی فرهنگی مختص یک قشر خاص یا فراتر برویم، یک شهرستان باشد. اصلا اینطور نیست. به همین دلیل من تأکید داشتم که ما از« آنجا» آمدهایم «اینجا» که آنجا میتواند هرجایی باشد. میتواند یک شهرستان یا محله دیگری در تهران و یا حاشیه شهر باشد.
- شما، هم از بازیگران چهره استفاده کردید و هم بازیگرانی که کمتر شناخته شدهاند. اما بازیگران معروف در این کار بازی ویژهای ندارند؟ یعنی در یک شکل و شخصیت متفاوت آنها را نمیبینیم و توقعی که از این بازیگران داریم برآورده نمیشود...
در این کار کاراکترهایی که پتانسیل بازی قدرتمندی میطلبیدند را در اختیار بازیگرانی گذاشتم که چهره نیستند چون آن کاراکترها خودشان بازیگر میسازند و کافی است شما از یک بازیگر مستعد استفاده کنید. یکسری کاراکترهایی که این پتانسیل را نداشت را هم در اختیار بازیگران چهره قرار دادم؛ چیزی که معمولا عرف نیست، اما من این کار را کردم و نتیجه خوبی گرفتم چون برای کاراکترهایی که بازی کمتری دارند باید از بازیگرچهره استفاده کنید که وزن نقش را بالا بکشد و چیزی به کاراکتر اضافه کند. شاید نقش اشکان خطیبی را به هرکس دیگری میشد داد ولی چون این نقش را او بازی کرد خیلی شیرین و قابلقبول شد.
- یعنی بیشتر از محبوبیت این بازیگران استفاده کردید تا بازی آنها.
از سابقه ذهنی بیننده استفاده کردم. البته ما سعی کردیم خیلی متفاوت عمل کنیم. مثلا بازی اشکان خطیبی و آقای خمسه خیلی با کارهای قبلی که از آنها دیدیم متفاوت است. حالا از بعد دیگری نگاه کنید. کاراکتری که آقای خمسه بازی کرد خیلی خطر نزدیکشدن به شخصیت خشایار مستوفی را داشت ولی این انتخاب و تلاش آقای خمسه برای اجرای درست، کاملا او را از آن شخصیت و کاراکترهای مشابه دور کرد و هیچکس نیامد بگوید این کاراکتر شبیه خشایار مستوفی است. اصلا چرا نقشها باید اینگونه نوشته شود؟ چون هر شخصیتی بالاخره بازی و حس خودش را میطلبد. ما اصلا نمیتوانیم نگاه ایدهآلیستی داشته باشیم .
- نه، اتفاقا ایدهآلیستی نگاه نمیکنم، اما میخواهم شما را با خودتان مقایسه کنم نه با دیگران؛ آن هم با کارهایی که چندین سال قبل انجام دادید.
به نکته مهمی اشاره کردید. طبیعتا من طی این سالها پختهتر شدم ولی اگر میبینید این روند رو به رشد نبوده، به این خاطر است که شرایط مناسب نیست. این شرایط همهچیز را در بر میگیرد؛ از چارچوبها و فضاهای عمومی جامعه تا مسائل مالی و همه اینها دست بهدست هم میدهد. این را به جسارت میگویم اگر تهران پلاک ۱ با بضاعتهایی که دارد در این حد است، ماحصل تجربهای است که طی این سالها بهدست آوردم؛ یعنی اگر قرار بود این فیلمنامه و این لوکیشن و فضای بسته و این روابط به ظاهر تکراری، تجربهای پشتش نباشد، مطمئن باشید کار سقوط میکرد .
- برای شما اهمیت ندارد که کیفیت کار شما بهتر از کارهای قبلی نباشد؟
برای مسائل مادی کار نمیکنم اما به هر حال مادیات هم واقعیتی از زندگی است. ضمن اینکه اعتقاد دارم همیشه محدودیتها خلاقیت ایجاد میکند. فکر کنید اگر چون شرایط ایدهآلی که میخواهم مهیا نیست، کار نکنم؛ بعد از مدتی به یک مرداب تبدیل میشوم؛ اما همین کار میتواند تجربهای باشد که وقتی فضای بهتر و مناسبتری برای کار ایجاد شد، جهش و رشد بیشتری داشته باشم.