از خودم میپرسم چرا این همه کارها را به روزهای آخر سال و تعطیلات نوروزی واگذار کردم و چرا در این 15روز آنها را انجام ندادم!؟
پرسشگر درونم به من میگوید این چندمینبار است که تصمیم میگیری با استفاده از فرصت تعطیلات عید کارهای عقبمانده را انجام بدهی اما از عهده آنها برنیامدهای! راستی چرا بسیاری از ما به قول و عهد خودمان برای انجام کارهای معوقه وفادار نمیمانیم؟ این دقیقه نودیبودن، عارضه رایج ما ایرانیان است که از دوران مدرسه تا بزرگسالی رهایمان نمیکند.
بسیاری از ما از دوران کودکی یاد گرفتهایم، مثلا پیک شادی یا همان تمرینات تعطیلات عید را در آخرین روز تعطیلات و آن هم با دلهره انجام بدهیم؛ با استرس فراوانی که از تصور چهره برافروخته و ناراضی معلم خود داریم! به همین ترتیب درسهای امتحانی را درست در شب امتحان و با عجله و اضطراب میخوانیم، گزارشهای کاری را در جایی که شاغل هستیم درست در دقیقه 90 تحویل میدهیم، متنهایی را که باید برای جلسات آماده کنیم، درست چند دقیقه مانده به شروع جلسه مهیا میکنیم. انگار جور دیگری بلد نیستم. بله ما یک آدم دقیقه نودی هستیم. در نتیجه وقتی از جلسه امتحان بیرون میآییم، دیگر چیزی از درسها به خاطر نداریم، همینطور درسهای مهم را به خاطر نمیسپاریم. من هم به همین روش درس خواندم و دانش آموخته رشته جامعه شناسی شدم.
بیآنکه لذتی ببرم، درک کنم،خلاقیت به خرج دهم یک فرد معمولی شدم؛ آدمی که در بین بقیه گم میشود!
این داستان واقعیت زندگی انسانی دقیقه نودی است که شاید برای خیلیها آشنا باشد. همه ما در زندگی فشار و اضطراب انجام ندادن کارها تا لحظه آخر و بعد دست و پا زدن برای انجامش را بارها تجربه کردهایم. اما واقعا چرا باوجود تمام ناخوشایندیها، این شیوه رفتار باز تکرار میشود؟
انسان شهرنشین قرن بیستویکم با انبوهی از کارها و فعالیتهایی مواجه است که اگر به درستی آنها را مدیریت نکند، نه تنها نمیتواند به هیچکدام بهخوبی بپردازد بلکه در نتیجه آن به نوعی حس ناتوانی و درماندگی و اضطراب ناشی از عقبماندگی کارها دچار میشود که گاهی فلجکننده و ناکارآمد است. مدیریت زمان، علم و توانایی برنامهریزی زمان، به شیوهای است که کارها و فعالیتهایی که باید انجام شوند،در زمان موردنیاز و کافی و در وقت مناسب خود انجام شوند. برایان تریسی در مقدمه کتاب خود، قورباغه را قورت بده میگوید:«شما فقط به یک طریق میتوانید وقت و زندگی خود را تحت کنترل درآورید و آن تغییر دادن روش فکر کردن، کار کردن و نحوه روبهرو شدن با سیل بیپایان کارهایی است که هر روز برسرتان میریزد».
اما مسئله دقیقا همینجاست که ما همیشه کاری را که اهمیت بیشتری دارد به تعویق میاندازیم تا آنکه دقیقه90 میشود و مجبور خواهیم شد که همان کار سخت را با فشار مضاعف ناشی از استرس و اضطراب انجام دهیم. یک دکتر روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه درباره علت اینکه چرا کارهایمان را به تعویق میاندازیم میگوید: افراد به دلایل مختلفی کارشان را عقب میاندازند؛ مانند نداشتن مدیریت زمان و برنامهریزی درست اما بحث مهم در انجام کار در لحظه آخر، «اجتناب» است. اجتناب اصطلاح مشخصی در روانشناسی بالینی است و در آسیبهای روانی نقش مهمی دارد. هر رفتاری که ما را از احساس بد دور کند، ما تمایل به تکرارش داریم؛ مثلا باید درسی را بخوانیم چون امتحان داریم یا باید نزد دندانپزشک برویم اما به علت اضطراب، این کارها را انجام نمیدهیم. وقتی از انجام این کارها فرار میکنیم، در واقع از اضطراب دور میشویم و برای ما خوشایند است. در اینجا تقویت منفی اتفاق میافتد و ما هرچه بیشتر فرار کنیم، تقویت منفی هم بیشتر میشود اما چون کارمان انجام نشده باقیمیماند و مثلا چند ساعت مانده به زمان امتحان، شروع به درس خواندن میکنیم یا بعد از اینکه دندانمان آبسه کرد، نزد دندانپزشک میرویم. در همین زمان کم هم ممکن است نتیجه خوبی از کار بگیریم و فکر کنیم خب! چه اشکالی دارد که دیر دستبهکار شویم. همین امر، این رفتار را در ما بیشتر میکند.
خاطره تمام نشدن مشقهای عید و اضطراب حل کردن پیکهای شادی در لحظات آخر، اگرچه برای بیشتر ایرانیها زندهکننده خاطرات کودکی است اما هنگامی که این رفتار کودکانه در بزرگسالی هم ادامه مییابد و در واقع با آموزشی غلط در درونمان نهادینه میشود، جامعه را با مشکلی جدی مواجه میکند. کارها همیشه به آسانی حل کردن پیک شادی نیست و وقتی در بزرگسالی به نوعی به بیمسئولیتی در برابر کارهایمان عادت میکنیم، با بحرانهای جدی مواجه میشویم. این مسئله را به صورت تعمیم یافته در جامعه در روزهای پایانی سال میتوان مشاهده کرد. خیابانهای پرترافیک و مردمی که برای انجام کارهای لحظه آخری تا پیش از شروع تعطیلات سال جدید، سراسیمه از این سو به آن سو میروند، در واقع بیانگر تداوم عادت کودکانه انجام کارها در دقیقه 90 است.
باتوجه به آنچه گفته شد روزهای عید و تعطیلی چندروزهای که پیش روداریم فرصت مناسبی است که فارغ از فشار کارهای روزمره و همیشگی مدرسه و کار، زمانی را برای انجام برنامهها و کارهای عقبافتاده اختصاص دهیم و حداقل با برنامهریزی مناسب برای سال جدید، برای اصلاح این عادت اشتباه در زندگی گامی به جلو برداریم. برای ما ایرانیها سال جدید همیشه بهانهای برای نو شدن و تولد دوباره همپای طبیعت بوده است. از این فرصت بهترین استفاده را بکنیم تا سال متفاوتی برای خود و اطرافیانمان داشته باشیم.