در آخرین شماره روزنامه در سال 91میخواهیم مروری کنیم بر مهمترین اخبار تلخ و شیرین سالی که گذشت؛ اخباری که حتما پیش از این درباره آنها شنیدهاید و پیگیر آنها بودهاید.
پلیس فداکار
گروهبان یکم جلال علیزاده، یکی از مأموران خبرساز پلیس در سال91 بود. مأمور وظیفهشناسی که از جانش مایه گذاشت تا یک سارق را دستگیر کند و اجازه ندهد به اموال مسافران قطار دستبرد بزند. شب حادثه حدود ساعت 23بود که جلال علیزاده درحالیکه به آرامی داخل راهرو قطار تهران- اهواز گشت میزد متوجه مرد جوانی شد که در یکی از کوپهها سرگرم جستوجو بین وسایل مسافران بود. مأمور جوان که مطمئن شده بود وی سارق است قصد دستگیری او را داشت اما جوان سارق پا به فرار گذاشت.
مأمور فداکار که تمام تلاشش دستگیری سارق بود، پا به پای او میدوید اما سارق وقتی به انتهای قطار نزدیک شد، در را باز کرد و به بیرون پرید. گروهبانیکم علیزاده که قصد نداشت به دزد جوان اجازه فرار دهد وقتی دید قطار به ایستگاه نزدیک و سرعتش کم شده است، به بیرون پرید اما ناگهان تعادلش را از دست داد و پاهایش زیر چرخهای قطار ماند. او در این حادثه هر دو پایش را از دست داد اما مأموران مستقر در ایستگاه با شنیدن صدای فریادهایش به کمک او شتافتند و وی را به بیمارستان منتقل کردند.
چشم در برابر قمه
اگر با صحنه یک سرقت روبهرو شوید چه میکنید؟ دست روی دست میگذارید تا دزدان اموال مالباخته را بدزدند یا به کمک او میروید؟ مهدی فتحیپور مرد جوانی است که اردیبهشت امسال وقتی دید دو سارق موتورسوار با حمله به زن جوانی قصد سرقت گردنبند او را داشتند به طرف آنها دوید تا مانع این سرقت شود.
مرد جوان خود را به موتوردزدان رساند اما قبل از آنکه بتواند کاری بکند، سارقی که ترک موتور نشسته بود با قمهای که در دست داشت ضربهای به چشم او زد و همراه همدستش پا به فرار گذاشت. مرد فداکار که از درد بهخودش میپیچید روی زمین افتاد و شاهدان، ماجرا را به اورژانس و پلیس خبر دادند. وقتی امدادگران مرد فداکار را به بیمارستان رساندند، ضربهای که به چشم راست او وارد شده بود چنان شدید بود که وی پنج بار مورد عمل جراحی قرار گرفت اما در نهایت بینایی چشم راست خود را از دست داد. این در حالی بود که مأموران پلیس توانستند با اطلاعاتی که وی از دزدان زورگیر ارائه داده، یکی از آنها را دستگیر کنند.
عامل جنایت نظامآباد در ایستگاه آخر
بیشک جنایت خیابان شهید مدنی(نظام آباد) تهران یکی از جنجالیترین پروندههای حوادثی امسال بود. در این پرونده پسر جوانی به نام حسین بعد از اینکه وارد یک قصابی در خیابان نظامآباد شد و یک چاقوی بزرگ قصابی دزدید، در خیابان شروع به دویدن کرد و هر کس را سر راهش میدید، با چاقو به او ضربه میزد. او در عرض تنها چند دقیقه 12نفر را با ضربات چاقو مجروح کرد که یکی از آنها در بیمارستان جان باخت. پسر جوان بعد از این حادثه به قم گریخت اما شش ساعت بعد خود را به مأموران تسلیم کرد و دستگیر شد. حسین در جریان بازجوییها ادعاهای عجیبی را مطرح کرد.
او میگفت که به بیماری روانی مبتلاست و روحش به او دستور داده که دست به این جنایت بزند. اما دو ماه آزمایشهای تخصصی از سوی متخصصان پزشکی قانونی ثابت کرد که پسر جوان در زمان جنایت جنون نداشته است. به این ترتیب بود که متهم در دادگاه انقلاب تهران محاکمه و از سوی قاضی به اعدام محکوم شد و این حکم مدتی بعد در دیوانعالی کشور تأیید شد. حالا قرار است در سال92 این حکم اجرا شود و عامل جنایت نظامآباد که جنایت او ترس و جنجال زیادی بین مردم بهوجود آورد به سزای عملش برسد.
زورگیری 70هزار تومانی
پرونده چهار جوان موتورسوار که دوربین مداربسته یک شرکت صحنه زورگیری آنها از مرد جوانی را ضبط کرده بود، از دیگر پروندههای مهم امسال بود. وقتی فیلم دوربین مداربسته در اینترنت و سپس رسانهها منتشر شد، همه دیدند که این چهار جوان چطور آذرماه امسال با تهدید چاقو و ایجاد وحشت دست به سرقت کیف و کاپشن مرد جوانی زدند و حتی بعد از زورگیری هم دست از سر او برنداشتند و با زدن ضربهای به وی، از محل گریختند.
انتشار همین فیلم باعث شد که پرونده این سرقت جنجالی شود تا جایی که رئیس قوه قضاییه اعلام کرد که حکم زورگیری و ایجاد وحشت با سلاح سرد اعدام است. پس از دستگیری متهمان، رسیدگی ویژه به این پرونده شروع شد و برای دو نفر از زورگیران که در هنگام سرقت چاقو بهدست داشتند و اقدام به ایجاد رعب و وحشت کرده بودند، کیفرخواست محارب صادر شد. این دو متهم مدتی بعد در دادگاه انقلاب پای میز محاکمه رفتند تا از خودشان دفاع کنند.
آنها گفتند که قصد ایجاد رعب و وحشت نداشتهاند و در این سرقت فقط 70هزار تومان گیرشان آمده بود. با این حال هر دوی آنها در دادگاه به اعدام محکوم شدند و با تأیید حکم در دیوانعالی کشور، صبح یکم بهمنماه امسال در ملأعام به دار مجازات آویخته شدند. این در حالی بود که دو همدست آنها که در هنگام زورگیری پشت فرمان موتورسیکلت نشسته بودند به حبس، شلاق و تبعید محکوم شدند.
قاتلان پسربچهها
پرونده قتل دو پسربچه هفت ساله که به فاصله یک هفته از همدیگر در شهرستان بهارستان در استان تهران ناپدید شده بودند، یکی از پروندههای تلخ امسال بود. وقتی نخستین پسربچه به نام امیر مهدی اواخر دیماه امسال ناپدید شد، جسد وی روز بعد در خرابهای در نزدیکی محل زندگیشان پیدا شد و از همان زمان مأموران تحقیقات گستردهای برای کشف راز این جنایت را شروع کردند. یک هفته بعد پسربچه دیگری به نام امیرعلی ناپدید شد و همزمان مأموران دو نفر را بهعنوان مظنون دراین پرونده دستگیر کردند.
این دو نفر گرچه در ابتدا اظهار بیگناهی میکردند اما در ادامه به قتل نخستین پسربچه اعتراف کردند. آنها که معتاد، سابقهدار و کارتن خواب هستند مدعی شدند بهخاطر اختلافی که یکی از آنها با پدر امیرمهدی داشت دست به قتل پسربچه زده بودند. با این حال پلیس که احتمال میداد آنها در جنایت دوم نیز نقش دارند تحقیق از آنها را ادامه داد تا اینکه بعد از 33روز، جسد دومین پسربچه ناپدید شده پیدا شد و متهمان به این جنایت نیز اعتراف کردند. متهم اصلی پرونده که مرتضی نام دارد به همراه همدستش در حال حاضر در بازداشت بهسرمیبرد و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.
رفتگر و کیف یک میلیاردی
رفتگران و رانندههای اتوبوس و تاکسی یک پای مهمترین خبرهای حوادثی سال 91بودند. کسانی که بعد از پیدا کردن کیفهای حاوی پول، طلا یا چکهای میلیونی پا روی وسوسهها گذاشتند و بدون هیچ چشمداشتی گشتند تا صاحب اموال را پیدا کنند و امانتی میلیونی را پس دهند.
در این میان احمد ربانی، رفتگر ۳۹ساله شهرداری منطقه یک بجنورد یکی از خبرسازترین رفتگران سال بود. مرد نارنجیپوش هنگامی که در حال انجام وظیفه و جاروکردن خیابان بود کیف حاوی یک میلیاردتومان پول نقد و چک را پیدا کرد و آن را با کمک حراست شهرداری به صاحبش بازگرداند و او را از دلشوره و تشویش نجات داد. صاحب کیف مردی ملاک و ساختمان ساز بود که وقتی کیفش را پس گرفت، این حادثه را مهمترین حادثه زندگیاش دانست. احمد ربانی با این کار تأثیر زیادی روی زندگی صاحب کیف گذاشت اما این کارش در زندگی خود احمد تأثیر چندانی نداشت. چرا که بعد از این اقدام او هنوز همان رفتگر ساده است و فقط 200هزار تومان و یک هفته مرخصی بهعنوان پاداش دریافت کرد.