مهمترین تیترهای یک گفتگوی مشرح با محمدرضا باهنر در جدول زیر آمده است:
ردیف |
تیترهای کلیدی اظهارات باهنر |
1 |
|
2 |
|
3 |
|
4 |
|
5 |
|
6 |
|
7 |
|
8 |
|
9 |
|
10 |
|
11 |
|
12 |
|
13 |
|
14 |
|
15 |
|
16 |
|
17 |
|
18 |
|
19 |
|
20 |
|
21 |
|
22 |
|
23 |
|
24 |
|
25 |
|
26 |
|
27 |
|
28 |
|
29 |
|
30 |
|
31 |
|
32 |
|
33 |
|
34 |
|
35 |
|
36 |
|
37 |
|
38 |
|
39 |
|
40 |
|
41 |
|
42 |
|
43 |
|
44 |
|
45 |
|
46 |
|
47 |
|
48 |
|
49 |
|
50 |
|
51 |
|
محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین و عضو هیات رییسه جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری از اعضای ائتلاف پنجگانه یا همان ائتلاف اکثریت اصولگرایان با بیان این پیشبینی که گزینه نهایی این ائتلاف خواهد بود در عین حال گفت که اگر ادامه حضورش در انتخابات به ضرر جریان اصولگرا باشد، از عرصه کنار میکشد.
مهمترین اظهارات محمدرضا باهنر را به نقل از ایسنا را در زیر بخوانید:
- نه در سال 84 و نه در سال 88 حامی احمدینژاد نبودهام.
- در دولت احتمالیام، اصلاحطلبان و برخی وزرای دولت فعلی حضور خواهند داشت.
- ظلم است که تمام مشکلات اقتصادی کشور را به گردن تحریمها بیاندازیم. الان وضعیت کشور از جهات مختلف ویژه است؛ بالاخره بخشی مربوط به درگیریهای خارجی است که این موارد در بعد اقتصادی و سیاسی تاثیر دارد.
- متاسفانه و یا خوشبختانه، اکنون در کشور ما چهرههای کاریزماتیک مثل چهرههای سالهای اول انقلاب که علیالطلاق کاندیدا شوند و در نهایت همه بر روی آن گزینه تفاهم داشته و به آن رای بدهند، وجود ندارد.
- از دوره اول تا تقریبا دوره هفتم انتخابات ریاست جمهوری کاندیداها مشخص بود و همه نیز روی آن تفاهم میکردند و قبول داشتند. حتی اگر بر فرض نیز رقابتی انجام میشد، خود رقبا میگفتند که به رقیبشان رای میدهند، این داستان از سال 76 به بعد به هم ریخت؛ یعنی هنجارها، هنجارهای جدیدی شد و مردم دنبال یکسری حرفهای نو بودند، ذائقهشان نیز به ذائقه تغییرخواه تبدیل شد و تمایلی به تغییر پیدا کردند.
- در واقع بنده انتخابات سال های 76 و 84 را از این بعد یک مدل تحلیل میکنم. درست است افرادی که انتخاب شدند، کاملا با هم متفاوت و حتی متضاد هستند اما اتفاق سیاسی و اجتماعی رخ داده در کشور یک اتفاق مشترک بود.
- در برهه کنونی این شرایط حاکم نیست که چهره کاریزماتیک مقبولی در عرصه رقابت وارد شود و مردم با نظرسنجیها تصور کنند آن فرد رای علیالطلاق را دارد. بنابراین تکثر کاندیداها با برنامههای مختلف ایجاد میشد. از این جهت اعتقاد بنده بر این است که در نظام مردمسالاری دینی باید دو یا سه حزب قدرتمند وجود داشته باشد چون بدون تحزب نمی توان حداکثر کارآمدی را از نظام مردمسالاری دینی ایجاد کرد.
- باید شرایط را به سمتی برد که دیر یا زود دو یا سه حزب قدرتمند چارچوبدار مبتنی بر قانون اساسی و نظام ولایت تشکیل شود چون در برهه کنونی چنین احزاب قدرتمندی وجود ندارد.
- مذاکرات و بحثهایی صورت گرفت تا بنده با توجه به مشخصهها و نقاط قوت و ضعف و کارنامه کاریام وارد عرصه رقابت انتخاباتی شوم؛ به باور آنها شاید من بتوانم یکی از نامزدهای جدی و مطرح برای ریاست قوه مجریه باشم. بنده نیز طبق این استدلالات قانع شدم چون خودم داوطلب نبودم. امیدوارم نتیجه انتخابات در نهایت نتیجه مطلوبی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد.
- یکسری اشکالات اساسی در طول 8 سال گذشته به خصوص در قوه مجریه به وجود آمد که باید حل شود، فکر میکنم برای این کار نیز راهحل خوب و روشنی وجود دارد. نمونه آن را میتوان در تغییر و به هم ریختگی ساختارهای حکومتی در دوره هشت سال گذشته مثل انحلال سازمان برنامه و بودجه دید، سازمانی که بازوی متفکر و خلاق قوه مجریه در طول 50 سال گذشته به شمار میآمد؛ البته ما منکر ایرادات این سازمان نیستیم اما باز هم رفع این ایرادات با پاک کردن صورت مساله متفاوت است. دولت نهم صورت مساله را پاک کرد و گفت که سازمان برنامه و بودجه نمیخواهد، بعد قرار شد یک نفر معاون برنامه ریزی و راهبردی رییس جمهور شود که فکر میکنم از این باب ما خیلی ضرر کردیم، به تبع این اتفاق دولت در برههای حدود 30 شورای عالی همچون شورای عالی اقتصاد، شورای آموزش و پرورش و شورای عالی صادرات غیرنفتی را منحل اعلام کرد، در همان زمان مجلس ورود پیدا کرد و توانست جلوی این اتفاق را بگیرد، حتی این کار به مجمع تشخیص مصلحت نظام کشیده شد.
- برخی تصورشان این بود که رییس جمهور از مجلس خوشش نمیآید اما حرف من این است که رییس جمهور اولین جایی را که به هم ریخت، دولت و هیات وزیران بود.
- اگر حرف جدی در هیات دولت زده شود، رییسجمهور برآشفته میشود
- طبق قانون اساسی هیات وزیران دارای جایگاهی با اختیارات، وظایف و مسوولیتی مستقل از رییس جمهور هستند. یادم هست در همین رابطه هیات دولت در هفته دولت به خدمت حضرت آقا رفت و ایشان به این مضمون فرمودند، درست است که وزرا باید با رییس جمهور هماهنگ باشند اما یکسری اختیارات و مسوولیتهایی دارند که کسی حق سلب آنها را ندارد. این در حالی است که افرادی که در حال حاضر در دولت مسوولند یا معزولین و استیضاح شدگان، تقریبا همگی معتقدند که در هیات دولت کسی نمیتواند حرف و نظرش را بگوید. در واقع اگر قرار باشد حرف جدی در هیات دولت زده شود، آقای رییس جمهور برآشفته میشود.
- حرف اول بنده این است که ساختارهای حکومتی را با همه مسئولیتها، اختیارات و وظایف باید به جای اول خود برگردانم، یعنی باید اختیارات مجلس، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای عالی امنیت ملی، شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار و بسیاری دیگر به جای خود برگردد.
- موضوع دیگر این است که از پتانسیلها و ظرفیتهای اقتصادی کشور به خوبی استفاده نشده است و در این شرایط باید کشور براساس برنامه خردمندانه اداره شود. برنامهای که به سیاست راهبردی نیازمند است اما متاسفانه بیبرنامگی در دولتهای نهم و دهم و بخشی در دولتهای هفتم و هشتم، موج میزد.
- به باور بنده دولت آقای احمدینژاد برای خدمترسانی به مردم ولع و حرص دارد و زحمت بسیاری کشیده و میکشد. در واقع پرکاری، پرتلاشی، دلسوزی و دلنگرانی برای حل مشکلات را همواره در دوره کاری دولت به خوبی میتوان لمس کرد. با این توضیح که دولت فکر میکرد مشکلات کشور را میتواند به صورت مسالهای حل کند. به عنوان مثال یکدفعه احساس میکرد که بیکاری در کشور مشکلاتی را به وجود آورده است به همین دلیل تصمیم به راهاندازی بنگاههای زودبازده کرد.
- خروجی این تصمیم دولت برای راهاندازی بنگاههای زودبازده منجر شد که در این بنگاهها عملا 15، 16 هزار میلیارد تومان هزینه شود که عده زیادی از این بنگاهها نتوانستند فعالیت اقتصادی کنند. کار به جایی کشیده شده است که فردی که قبلا بیکار بوده است، اکنون به بیکار بدهکار تبدیل شده است. چون این فرد نه تنها نتوانسته به کاری مشغول شود، بلکه وامی از بانک گرفته که نتوانسته آن را پرداخت کند در نتیجه جرایم و بهرهها نیز به بقیه مشکلاتش اضافه شده است.
- حرف اصلی بنده این است که کارهای گذشته دارای دو بخش مفید و مضر است که باید کشور را با برنامه جامع و نه حل مساله با پروژه اداره کرد، طوری که رییس جمهور در منطقهای مطرح میکند که حل مشکل منطقهای با انجام پروژههایی همچون حفر چاه عمیق، آن هم بدون مجوز شدنی است.
- در کنار لزوم داشتن برنامه برای اداره کشور، نباید از این موضوع غافل شد که قرار بود میزان تولید ناخالص داخلی در چشم انداز 20 ساله به طور متوسط 8/6 درصد برسد اما متاسفانه این میزان در طول 8 سال گذشته بین سه تا چهار درصد بوده است بنابراین و از این لحاظ ما از چشم انداز 20 ساله بسیار عقب هستیم و باید این موضوع را جبران کرد کاری که بسیار سخت و پیچیده و در عین حال ممکن است.
- دولت در سال 84 کشور را با 70 هزار میلیارد تومان نقدینگی تحویل گرفت و امروز کشور را با 500 هزار میلیارد تومان نقدینگی به رییس جمهور بعدی تحویل میدهد. این 7 برابر شدن حجم نقدینگی در کشور مشکلاتی همچون گرانی، بیکاری، از بین رفتن سرمایه در گردش و ضربه خوردن به بخش تولید منجر میشود که باید این موارد را جبران کرد. البته برخی از آنها به سرعت قابل جبران نیست. فراموش نکنید اقتصاد ایران بزرگتر شده است، نقدینگی بزرگتر در اقتصاد بزرگتر طبیعی است.
- متوسط افزایش نقدینگی در طول هفت و نیم سال گذشته بیش از 20 درصد بوده است که در مقابل متوسط رشد اقتصادی زیر چهار درصد است. این موضوع نشان میدهد که باید اقتصاد کلان کشور در وهله اول سامان یابد و در کنار آن به موضوع اشتغال نیز توجه ویژهای شود چراکه متاسفانه بسیاری از نیروهای انسانی امکان اشتغال شرافتمندانه را ندارند.
- بینیاز کردن بودجه عمومی دولت از درآمدهای نفتی نیز یکی دیگر از برنامههایم است البته نه بدان معنا که کلا درآمد نفت را کسب نکنیم بلکه به این مفهوم که این درآمد را برای سرمایهگذاری هزینه شود.
- تاکنون رویه این بوده است که نمایندگان و روسای جمهور برای آینده برنامه میدادند اما پیشنهاد بنده این است که این افراد در کنار ارائه برنامهشان کارنامهای نیز ارائه کنند؛ مطمئنا این کارنامه میتواند محکی برای پیادهسازی برنامههای کاندیداها به شمار میآید.
- البته همچون هر کاندیدایی که از افراد شاخص و کلیدی بهره می برد، بنده نیز افراد شاخص اقتصادی را در تیم اقتصادی خود دارم که ترجیح میدهم در آینده آن را اعلام کنم.
- در حال حاضر بنده در ساز و کار انتخاب شدن در ائتلاف پنجگانه قرار دارم. ممکن است حتی در ساز و کار انتخاب شدن 25 روز دیگر بنده از زمره کاندیداها کنار روم. با توجه به این موضوع ما زمانی افرادی کلیدی خود را معرفی میکنیم که یک نفر نهایی از بین 2+3 مشخص شده باشد.
- دولت دهم در ابتدای سال گذشته اعلام کرد که قصد ایجاد دو و نیم میلیون شغل را دارد. در همان زمان از وزیر سابق کار پرسیدیم که چرا چنین شعاری دادهاند و چگونه قرار است این میزان شغل را فراهم کنند، او نیز در پاسخ این مطلب را مطرح کرد که مگر شما مخالف اشتغال هستید، حرف ما این بود که ما ریاضیات را در کمترین سطح بلد هستیم و میدانیم که دو دو تا چهارتا میشود، حال به خاطر شما میگوییم که نتیجه دو دو تا پنج تا میشود اما نمیتوانیم بگوییم که دو دو تا 9 تا میشود و شما در طول یک سال میتوانید دو و نیم میلیون شغل ایجاد کنید.
- ممکن است یک میلیون و چهارصد هزار شغل به وجود آمده باشد اما به معنای ایجاد اشتغال پایدار نیست. شاید این میزان شغل ایجاد شده باشد اما در مقابل 700 هزار شغل نیز از بین رفته است.
- ایجاد اشتغال مبتنی بر تامین سرمایه است که بنده قصد دارم از طریق کاهش هزینههای دولت در جهت سرمایهگذاری در بخش اشتغال تلاش کنم. در حال حاضر وضعیت به گونهای است که ظرف پنج سال گذشته، هزینههای دولت نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه وابستگی به بودجه نفت نیز افزایش پیدا کرده است. به همین دلیل بنده در تلاشم تا هزینههای دولت را از طرق مختلف کاهش دهم.
- مثلا دولت فعلی در ماههای آخر اعلام کرده است که قصد استخدام 500 هزار نیروی جدید دارد. اما نظر بنده این است که دولت به این کار احتیاجی ندارد و میتواند با همین سه میلیون کارمند به کار خود بپردازد. متاسفانه برخی اشتغال را تنها به استخدام در دولت تعبیر میکند که چنین موضوعی درست نیست.
- در شرایطی در حال حاضر در کل دولت سه میلیون کارمند وجود دارد که هر سال یک میلیون دانشجو فارغ التحصیل میشوند، پس قرار نیست اشتغال را به معنای استخدام در دولت تعبیر کرد. دولت باید فرصت شغلی ایجاد کند نه اینکه نسبت به استخدام نیروها در دولت اقدام کند.
- سوال ما از دولت این است که چه نیازی به استخدام برای 500 هزار نیروی جدید دارند.
- این صحبت درست نیست؛ چراکه این افراد را قراردادی به کار گرفتهاند و قرار است آنها را تبدیل وضعیت کنند. صحبت اساسی ما بر این است که استخدام 500 هزار نیروی جدید هزینههای بسیاری را به دولت وارد میکند که در مقابل میتواند این هزینه را برای ایجاد اشتغال و کار پایدار سرمایهگذاری کرد.
- بنده در مورد اشتغال بحث مفصلی با رییس جمهور داشتم مبنی بر اینکه آقایان معتقدند هر 50 متر مربع ساختمانسازی به منزله ایجاد یک شغل است که ما نیز آن را قبول داریم. بدان معنا که اگر یک آپارتمان 50 متری ساخته شود، یک شغل را ایجاد کردهایم، حال اگر یک میلیون واحد 50 متری را در طول سال بسازیم، آنگاه در طول سال یک میلیون شغل ایجاد کردهایم، اما بحث برسر این است که این شغل پایدار نیست چون بعد از ساخته شدن یک خانه، دیگر آن شغل به اتمام میرسد و باز باید برای سال بعد یک میلیون خانه جدید ساخته شود.
- در مقابل به جای ساختن یک واحد 50 متری، ماشین تراش خریداری شود، این ماشین میتواند برای 40 سال شغل ایجاد کند که به معنای ایجاد شغل پایدار است.
- با این نگاه قصد دارم ظرفیتهای کشور را برای ایجاد یک میلیون شغل در سال استفاده کنم که در دولت فعلی این ظرفیتها بالفعل شد اما پول در جای دیگری خرج شد. این صحبت بدان معنا نیست که آقایان این پولها را خوردند و بردند بلکه نظرم این است که درست از این پول بهرهبرداری نشده است و مشکلاتی را به وجود آورده است.
- بنده در عین حال اینکه شهروند و فعال سیاسی هستم، ولی وابستگی به جریان اصولگرایی دارم و به همین دلیل هرگاه به این جمع بندی برسم که ادامه حضورم در انتخابات به ضرر جریان اصولگرایی است، کنار میکشم. بنده انتخاب خودم را به انتخاب یک جریان اصولگرا ترجیح نمیدهم که این رویکرد خود را قبلا در موارد مختلف نشان دادهام، بنده در امر تشکیلاتی فردی متعهد هستم که مصداق بارز آن را میتوان در موضوع انتخاب هیات رییسه مجلس در دوران هشتم مجلس مشاهده کرد.
- در آن دوران در فراکسیون برای اصولگرایان، برای نایب رییسی رایگیری شد و به دلیل غفلت و یا وجود اطمینانی در وهله اول در صحن رایگیری نکردم و ابتدا در فراکسیون نظرخواهی شد و در آنجا دکتر صدر با چند رای بالاتر در فراکسیون به عنوان نایب رییس انتخاب شد.
- در آن زمان دو روز تا انتخابات هیات رییسه فرصت باقی مانده بود، در این مدت تقریبا همه دوستان و آشنایان از رییسان تا مرئوسان توصیه کردند که در صحن علنی کاندیدا شوم چون رای خوبی میآورم، تحلیلی که درست بود، حتی دکتر صدر نیز شهادت میدهد که اگر آن زمان بنده در صحن کاندیدا میشدم میتوانستم رای بسیار بالایی برای نایب رییس کسب کنم اما بنده در آن زمان گفتم به رای تشکیلات باید متعهد ماند. به همین دلیل به نظرات بقیه تمکین نکردم و تصمیم گرفتم که یک سال نایب رییس نباشم ولی در نهایت به تصمیم تشکیلات عمل کنم.
- درخصوص ریاست مجلس بنده در دوره هفتم کاملا زمینه برای ریاست مجلس را فراهم میدیدم. در آن زمان خبری در مورد نگرانی حضرت آقا درخصوص موضوع رقابت برای ریاست مجلس شنیدم مبنی بر اینکه افرادی که تازه در مجلس آن زمان حضور پیدا کردهاند، بر سر قدرت برای کسب ریاست مجلس دعوا کنند.
- بنده با توجه به این شنیده، به مقام معظم رهبری پیام دادم که از بین ما سه نفر یعنی توکلی، حداد عادل و خودم، به عنوان افراد مطروحه برای کسب پست ریاست مجلس دعوایی و بحثی اتفاق نمیافتد.
- در همان برهه آقای توکلی به هر دلیلی از عرصه رقابت برای ریاست کنار کشیدند. بنده نیز احساس کردم که آقای حداد عادل میل به ریاست مجلس دارند و به همین خاطر کنار کشیدم. حتی بر خلاف روال سیاسی دنیا یک ماه با تک تک منتخبین مجلس هفتم جلسه گذاشتم و آنها را قانع کردم که به بنده رای ندهند.
- درست است که بنده را فردی لابیگر میدانند اما حتما این لابی نباید به نفع خود فرد باشد بلکه میتواند به نفع یک تصمیم باشد. در آن زمان برخیها به من توهین کردند که از بار مسوولیت شانه خالی کردهام اما در نهایت به دلیل منفعت نظام این کار را انجام دادم. در همین راستا در مقطع کنونی اگر احساس کنم که کاندیداتوریام به ضرر جریان اصولگرایی تمام میشود، آن زمان است که دیگر برای خود هیچ نفعی قائل نیستم و برای سایرین این کار را دنبال میکنم.
- { کنار کشیدن به نفع جریان اصولگرایان از سوی بسیاری تعبیر به کارکرد سیاسی و حتی سهمخواهی در دولت یازدهم میشود} چه پستی در دولت بالاتر از نایبرییسی مجلس است؟ بنده خودم را از این موضوع تبرئه میکنم. فردی به من گفت که نکند قصدم از کاندیدا شدن کسب پستی در دولت یازدهم است که به او به شوخی گفتم چه پستی در دولت بالاتر از نایبرییسی مجلس است. بنده نایبرییسی را رها کنم تا به چه کاری مشغول شوم؟ از خدا میخواهم که کمک کند تا آدم خود را در این قضایا گم نکند اما باز هم معتقدم که در سیستم معمولی کشور نایب رییسی مجلس مقام پایینی نیست که آدم بخواهد یک پله بالاتر برود.
- سیستم تعریف شده در ائتلاف پنجگانه که البته یک طرفه است و هنوز همه آن را نپذیرفتهاند، بر این امر مبتنی است که پنج نفر متعهد هستند که قبل از ثبتنام به نظر واحد دست پیدا کنند.
- از طرف دیگر ائتلاف 1+2 بارها و بارها اعلام کرده است که به یک گزینه نهایی از بین خود دست پیدا کرده است و حتی کار به جایی رسیده است که آقای ولایتی به رسانهها گفته است که ممکن است آن نفر نهایی از بین این سه نفر نباشد.
- در بین جریان اصولگرایی نیز افراد دیگری همچون آقای محسن رضایی، گزینه جبهه پایداری و موارد دیگر مطرح هستند که امیدواریم آنها هم به یک فرد واحد دست پیدا کنند تا در نهایت این سه نفر از جریان اصولگرایی در انتخابات ثبتنام کنند.
- این نکته را نیز نباید فراموش کرد که در انتخابات آینده هر قطب حداقل دو رقیب دارد. استدلال ما بر این است که انتخابات ریاست جمهوری سه قطبی، متشکل از اصلاحطلبان، کاندیدای مورد حمایت آقای احمدینژاد و اصولگرایان هستند با این شرط که اصولگرایان نیز به دو قطب تبدیل نشوند.
- با این پیش فرض اگر اصولگرایان در زمان تبلیغات انتخاباتی به این نتیجه برسند که قطبهای دیگر قویتر هستند، آن زمان است که آن سه نفر کاندیدای اصولگرایان به جمعبندی برای رسیدن به نظر مشترک خواهند رسید و تفاهم میکنند در غیراینصورت انتخابات با حضور همین سه کاندیدای اصولگرا در کنار سایر کاندیداها برگزار میشود.
- بنده در انتخابات به خاطر فرد دیگری کنار نمیکشیم چون ساز و کار ائتلاف 2+3 مشخص است و طبق آن در نهایت با نظرسنجی گزینه نهایی مشخص میشود.
- طبیعی است اگر خودم را گزینه نهایی ائتلاف پنج گانه ندانم باید از همین الان کنار روم. پیشبینی میکنم که گزینه نهایی باشم و این حق را برای سایر اعضای ائتلاف نیز قائل هستم اما اینکه در نهایت کدام گزینه انتخاب خواهد شد، این موضوع در 15 اردیبهشت مشخص میشود.
- تلاش ما بر این است که اصولگرایان حداکثر با سه کاندیدا وارد عرصه انتخاباتی شوند. اما اینکه آیا در این امر موفق خواهیم شد، نمیتوانم پاسخی به این سوال بدهم. البته در این راه سهم خود را ادا میکنیم و از پنج نفر ائتلاف ما تنها یک نفر ثبت نام خواهد کرد.
- تاکنون تمامی اطلاعات و اخبار دقیق از قول خودشان حکایت از این دارد که هاشمی در عرصه انتخابات حضور پیدا نمیکنند اما در عالم سیاست هیچ غیرممکنی وجود ندارد و هر لحظه ممکن است اتفاقی رخ دهد. به خصوص اینکه در چند روز گذشته جملاتی مبنی بر تغییر لحن آقای هاشمی برای حضور در انتخابات صادر شده است که بنده صحت و سقم آن را تایید نمیکنم.
- به عنوان یک همکار قدیمی توصیهام به آقای هاشمی این است که در انتخابات حضور پیدا نکند. البته معتقدم که آقای هاشمی دارای قدرت مدیریتی است اما برای خود ایشان مصلحت نمیدانم که وارد عرصه شود. باز هم صلاح و مصلحت ملک خویش را خسروان دانند.
- اگر آقای هاشمی وارد عرصه انتخابات شود، ما مجددا درخصوص چگونگی ورود بحث خواهیم کرد. البته این بدان معنا نیست که جبهه پیروان خط امام و رهبری به نفع ایشان از عرصه رقابت کنار بکشد. بلکه بدان مفهوم در سازوکار تجدیدنظری انجام گیرد.
- منکر رای مثبت بالای آقای هاشمی نیستیم ولی رای منفی ایشان هم بالاست
- حضور آقای هاشمی در انتخابات نوع بازی را عوض میکند. نه اینکه برداشت ما این باشد که ایشان حتما پیروز انتخابات خواهد شد. ما منکر رای مثبت بالای آقای هاشمی نیستیم ولی نباید فراموش کنیم که رای منفی آقای هاشمی هم بالاست. با جمیع این شرایط اگر آقای هاشمی وارد عرصه رقابت شود، حتما باید سازوکارها متناسب با آن تغییر پیدا کند.
- اخبار و اطلاعات ما حکایت از این دارد که ایشان قصد حضور در عرصه انتخابات را ندارند ولی باز هم فشار به ایشان از طریق نامهنگاری، نوشتن طومار و راهاندازی کمپین برای حضور در رقابت زیاد است، بنابراین اینکه در نهایت آقای خاتمی به چه جمع بندی برسد، در اختیار خودشان است.
- قاعدتا اگر آقای خاتمی و هاشمی وارد عرصه انتخابات شوند، جریانات تجدیدنظری در سازوکار انتخاباتی خود خواهند داشت.
- از آنجا که احتمال این سناریوها ضعیف است، نباید ما در برهه کنونی متزلزل حرکت کنیم. برهمین اساس باید در وضعیت کنونی به صورت جدی در عرصه رقابت حضور داشت. بنده به هر قیمتی در این عرصه میمانم مگر اینکه در آن ساز و کاری که تفاهم کردیم، بنده فرد اول نشوم و تا آخر در عرصه حضور داشته باشم.
- اصلاحطلبان در عرصه انتخابات میآیند البته در بین آنها لایههای مختلفی وجود دارد. به طوری که عدهای از آنها تمایلی به سمت آقای خاتمی دارند، عدهای دیگر معتقدند باید اصلاحطلب دیگری وارد شود. افراد مطروحه در بین اصلاحطلبان شامل دکتر عارف و دکتر روحانی است که البته ایشان عضو جامعه روحانیت است ولی انگار نیمنگاهی به اصلاحطلبی و نیمنگاهی به اصولگرایی و همچنین نیمنگاهی به آقای هاشمی دارد. فکر میکنم بین همین افراد اصلاحطلبان گزینه نهایی را ارائه میکنند.
- در این رابطه باید تفاوتی میان اصلاحطلبان قائل شد. به فرض اگر آقای خاتمی در صورت تایید صلاحیت حضور پیدا کند، که هنوز نص صریحی در رابطه با ورود ایشان وجود ندارد، یک شرایط برای اصلاحطلبان میتوان در نظر گرفت. عدهای دیگر از اصلاحطلبان معتقدند که اگر خاتمی در عرصه رقابت حضور پیدا کند نباید فکر کرد که اصلاحطلبان گزینه ندارند.
- با توجه به دعوتی که مقام معظم رهبری از تمام جریانات سیاسی برای حضور در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کردهاند، ممکن است عدم حضور اصلاحطلبان و یا جریانات دیگر به قهر و یا تخریب تلقی شود که بنده قاطبه اصلاحطلبان را اینگونه نمیدانم.
- حتی در این رابطه برخی تمایل دارند که تمامی اصلاحطلبان را با چوب فتنه برانند که این رویکرد ظلم است. فتنه بحث جدایی بود که هزینه زیادی به کشور وارد کرد، طبیعتا موثرین و منتسبین به آن نیز باید به آن پاسخگو باشند. اما اصلاحطلبی به هیچ وجه نباید متهم به فتنه شود. بر همین اساس است که تصور میکنم که اصلاحطلبان در عرصه انتخابات حضور پیدا میکنند.
- در همان زمان نیز دیدگاهها با یکدیگر فرق میکرد و برخیها به ما ایراد میگرفتند. ولی اعتقاد بنده براین است که کسی حق جستوجو ندارد که 13 میلیون رایی به میرحسین موسوی دادند، چه کسانی هستند که با آنها دعوا کنند. اقای مهندس موسوی و کروبی جزو کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری بودند که صلاحیت آنها به تایید شورای نگهبان رسیده بود. بنابراین هر شهروندی حق داشت که به آنها رای دهد.
- اگر کسی میخواهد 13 میلیون رای را به پای فتنه بنویسد، ظلم عظیمی است، در همین رابطه هر زمانی که حضرت آقا در مورد حماسه انتخابات 88 صحبت کردند، از 40 میلیون رای نام بردند نه از 25 میلیون رای آقای احمدینژاد. به نظرم کسانی که در فتنه شرکت داشتند حتی 10 درصد آن 13 میلیون نیز نبودند. تردیدی ندارم که در حماسه 9 دی نیز تعداد انبوهی از آن 13 میلیون نیز در حماسه حضور داشتند.
- بنده به نیت آقای موسوی قبل و بعد از انتخابات کاری ندارم البته برخی که خیلی افراطی و تند هستند، میگویند که ایشان از دو سال قبل از انتخابات برنامه برای فتنه داشته است. اعتقادم بر این است که در نظر مردم مهندس موسوی بعد و قبل از انتخابات دو فرد متفاوت است.
- انسجام کشور بر پایه عمل به قانون است البته در راس آن تعهد عمومی بر پایه قانون اساسی وجود دارد به طوری که همگان باید بر مبنای قانون اساسی سازوکارهای قوانین عادی را بپذیرند. البته این بدان معنا نیست که قوانین بدون اشکال هستند بلکه منظور آن است که حتی رفع اشکال این قوانین نیز باید از مسیر قانونی طی شود. هیچ مجری حق ندارد به زعم خود بگوید که قانونی را نمیپذیرد و به همین دلیل آن را اجرا نمیکند. این موضوع در مورد نمایندگان مجلس نیز که قانونگذار هستند نیز صدق میکند.
- اجرای قانون نخ تسبیح انسجام جامعه است. بنابراین اگر کسی بخواهد قانونشکنی بکند، قاعدتا هنجارهای اجتماعی را به هم زده است. این موضوع را میتوان به انتخابات تعمیم داد.
- در سال 88 برخیها خواستند که فرآیند قانونی انتخابات را با لشکرکشی در خیابان جبران کنند که این بزرگترین هنجارشکنی برای کشور و جمهوریت و دموکراسی و مردمسالاری دینی بود. در این رابطه جرم بزرگی مرتکب شدند که براساس این ظلم، معلوم نیست که بخشوده میشوند یا خیر.
- سه برادر ثمره هاشمی (خواهرزادههای باهنر) سه خط فکری متفاوت دارند. اگر منظور شما ارتباط بنده با آقای مجتبی ثمرههاشمی است، موضوعی ساده در این رابطه وجود دارد مبنی بر اینکه آقای ثمرههاشمی سه برادر هستند که آنها سه خط متفاوت دارند چه برسد به اینکه خواهرزاده و دایی بخواهند یک خط مشترک داشته باشند.
- بحثهای سیاسی بین بنده و آقای مجتبی ثمرههاشمی در این مدت تقریبا در حد صفر بوده است. ایشان نیازی به مشورت با من ندیده است و برعکس نیز در کارهای ایشان دخالت نکردهام.
- بنده نسبتی با آقای موسیپور ندارم برخی ایشان را داماد بنده دانستهاند و این جزو هنر رسانهها است. بنده با ایشان همشهری هستم.
- در دوران انتخابات سال 84، با وجودی که آقای احمدینژاد عضو جامعه اسلامی مهندسین بود، ولی کاندیدای اولم آقای احمدینژاد نبود و بنده آن موقع رییس ستاد انتخاباتی آقای لاریجانی بودم.
- بعد از اینکه ایشان به عنوان یک نیروی اصولگرا انتخاب شد، خوشحال شدم که یک اصولگرا تصدی پست اجرایی کشور را در دست گرفته است. در همان زمان نیز سعیمان در دفاع از ایشان بود. اما به تدریج برخی از خلقیات مدیریتی ایشان را که دیدم، مقداری فاصلهام زیاد شد.
- یکی از انتقادات کلیدی ما به جناب دکتر احمدینژاد این است که ایشان اصولا خردجمعی را قبول ندارند. به طوری که احساس میکند خودش به اندازه کافی قدرت تحلیل و درک دارد.
- اولین اختلاف کارشناسی ما با آقای احمدینژاد بعد از اولین لایحه بودجهای بود که به مجلس تقدیم کرد و در آن زمان حدود 80 درصد بودجه عمرانی را افزایش داده بود.در جلسه خصوصی به ایشان گفتم که این میزان کار عمرانی تنها به بودجه احتیاج ندارد بلکه به خواستار، نیروی انسانی و موارد دیگر احتیاجمند است. بنابراین اینکه شما بخواهید 80 درصد بودجه عمرانی را اضافه کنید، شدنی نیست.
- پاسخ ایشان جالب بود. گفتند که زمانی که استاندار اردبیل بودم، توانسته در یک سال بودجه را دو برابر کنم و ما به ازای آن را جذب کنم. در همان زمان به ایشان گفتم که آن زمان از استانهای مجاور همچون تبریز و ارومیه توانستهاید بودجه جذب کنید اما شما اکنون قرار است بودجه کل ایران را دو برابر کنید، میخواهید از کجا مواد موردنظر را تامین کنید. سرانجام مجلس بودجه عمرانی را در آن زمان به حدود 35 درصد کم کرد.
- در انتخاب 84 و 88 حامی احمدی نژاد نبودم. بنده از حامیان آقای احمدینژاد نبودم ولی آن زمان که ایشان انتخاب شد، بسیار خوشحال شدیم چون ایشان یک نیروی اصولگرا هست که طبیعتا همچون سایر اصولگرایان میتوانست بسیار موفق باشد. در همان زمان برخی از رویههای ایشان برای حکومتداری را نمیپذیرفتیم و این انتقادات ادامه پیدا کرد. بنده از اواخر مجلس هشتم جزو منتقدین جدی دولت آقای احمدینژاد بودم. در دولت دوم نیز که ایشان برای رای اعتماد به مجلس معرفی کرده بود، بنده به عنوان مخالف کابینه صحبت کردم.
- انتقادات آقای احمدینژاد به بقیه خیلی بیشتر از انتقاداتی است که به ایشان میکنند. مقداری این ادعای آقای احمدینژاد زیاد است که خیلی به ایشان انتقاد میشود. به باور ما انتقادات آقای احمدینژاد به بقیه خیلی بیشتر از انتقاداتی است که بقیه به ایشان میکنند. جدا از اینکه آقای احمدینژاد، مجلس و قوه قضاییه را قبول ندارد، ایشان برخیها در دولت را قبول ندارد. به طوری که نقدهای عملیاتی که ایشان میکند در یک کفه ترازو بسیار بیشتر از نقدهایی است که به ایشان وارد میشود.
- در حال حاضر آقای احمدینژاد در پایان روزهای کاری خود میگوید که با بانکها مشکلاتی دارند، در حالی است که ایشان 8 سال حکومت و قوه مجریه را در اختیار داشتند و دهها مدیر بانک را عوض کردند. آیا ما باید از عملکرد ایشان سوال کنیم یا ایشان این سوالات را مطرح کنند.
- بنده هر زمان که از ایشان سوال کردم، پاسخ این بوده است که در عرصه حضور پیدا نمیکنم نباید از این نکته غافل شد که درعالم سیاست، هیچ چیزی غیرممکن نیست.
- در طول عمر دولت نهم و دهم بیش از 100 استاندار، تغییر پیدا کرد. یعنی به طور متوسط سه بار در هر استان استاندار تغییر کرده است.
- از اصلاح طلبان که به کانون فتنه ارتباطی ندارند، در دولتم استفاده می کنم.
- بنده از کابینه دولت فعلی استفاده خواهم کرد. حتما وزرای دولت دهم در کابینهام خواهد بود.
- در شرایطی که یکی از شعارهای محوری دولت نهم و دهم عدالتمحوری بود، اما کل این عدالتخواهی به دادن ماهی 45 هزار تومان پول به مردم خلاصه شد؛ این در حالی است که مفهوم عدالت بسیار وسیع است.