احمدی توکلی در برنامه تلویزیونی شناسنامه در واکنش به حضور پرشمار کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری گفت: یکی از دوستان از من سوال کرد چرا شما کاندیدا نمیشوید و من به شوخی به او گفتم ظاهرا حضرت جبرئیل هر شب بریک نفر تکلیف میکند که کاندیدا شود و وقت به بنده نمیرسد.
وی ادامه داد: 20 تا 30 نفری که تاکنون به صورت جدی اعلام کردهاند کاندیدا میشوند باید وزرای فرابخشی را معرفی کنند. به طور نمونه آنها باید بگویند چه کسی وزیراقتصاد، رئیس کل بانک مرکزی وزیر صنعت و حتی وزارتخانههایی مانند کشور و امور خارجه میشود. در این شرایط مردم میتوانند تصمیم بگیرند ولی در حال حاضر هیچ کدام حتی برنامههای اقتصادی خود را هم نمیگویند.
احمد توکلی در مورد انگیزه خود برای کاندید شدن در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری گفت: «بعد از پایان دو دوره ریاست جمهوری رهبر انقلاب، آقای هاشمی وارد عرصه شدند که در این مورد هم کسی نمیتوانست با آقای هاشمی رقابت کند و ایشان هم خیلی راحت به ریاست جمهوری نائل شدند. در دوره صدارت ایشان بود که من حس کردم کار خیلی بد پیش میرود و مسیرها به اشتباه طی میشود. صدای اعتراض هم به روزنامه رسالت و اندک اعتراضاتی در مجلس محدود بود. با مشاهده این شرایط به این نتیجه رسیدم که آقای هاشمی در انتخابات بعدی باید یک رقیب جدی داشته باشند. به این دلیل به سراغ دو نفر از دوستان رفتم که هم کارشان را بلد بودند و هم با سیاستهای آقای هاشمی مخالف بودند. اولین نفر آقای پرورش بود که سابقه نائب رئیسی دوره مجلس شورای اسلامی و وزارت آموزش و پرورش دولت آقای موسوی را داشت. ایشان انسان صریح و جدی بود و به قول معروف از آقای هاشمی کم نمیآورد. به ایشان اصرار زیادی کردم که وارد صحنه انتخابات شوند اما ایشان گفت که من در توان خودم نمیبینم که رئیس جمهور شوم. بعد از آقای پرورش، به سراغ آقای جواد لاریجانی رفتم. ایشان هم صاحب نظر و سخنور بودند اما در جواب به درخواست من گفت که حرف تو درست است اما من وارد رقابت با آقای هاشمی نمیشوم.»
کسی حاضر نبود با هاشمی رقابت کند
وی ادامه داد: «وقتی دیدم هیچ کس حاضر به ورود به عرصه رقابت با آقای هاشمی نیست و اگر صحنه خالی بماند، ایشان با تمام ظرفیتهای خوبی که دارند، مسیر را اشتباه میروند و وضع بدتر میشود به این نتیجه رسیدم که باید خودم وارد عرصه رقابت شوم. من نامزد شدم و اعلام کردم که به صورت جدی میخواهم رئیس جمهور شوم. در نهایت من چهار میلیون رای و آقای هاشمی ده میلیون رای آوردند و دوباره رئیس جمهور شدند. محصول نامزدی آن دوره این بود که یک سری حرفها عنوان شد که به نقادی کارهای آقای هاشمی منجر شد و آقای هاشمی هم مجبور شدند در مجلس حاضر شوند و از خودشان دفاع کنند.»
آقای هاشمی به اعمال قدرت حاکمانه مایل است
توکلی در پاسخ به این پرسش که آیا در دوره هاشمی به این صورت بود که هیچگونه انتقادی برتابیده نمیشد، گفت: «آقای هاشمی به اعمال قدرت حاکمانه مایل است اما اینطور هم نیست که همه قواعد و قوانین را زیر پا بگذارد. مثلاً در مجلس اول که ایشان رئیس مجلس بودند و من هم به عنوان عضو هیات رئیسه حضور داشتم، در همان روزهای اول به ایشان گفتیم که شما رئیس جلسه هستید و هر تصمیمی طبق آیین نامه باید با رای گیری اتخاذ شود و آقای هاشمی هم پذیرفتند و برای همه کارها رای گیری میکردند.»
احمد توکلی در مورد دلیل این تذکر به هاشمی یادآور شد: «در جلسات اول، ایشان میخواستند بدون رای گیری به تصویب برسند که ما مجبور به تذکر دادن شدیم. ایشان نسبت به ما پیشکسوتتر بودند ولی ما با ایشان صحبت میکردیم که خوشبختانه ایشان هم به تذکر ما توجه کردند و تا آخرین روز مجلس همه کارها با رای گیری پیش میرفت.»
حُسن آقای هاشمی این بود که علی رغم انتقادهای تندی که انجام میشد، ایشان با روی باز برخورد میکردند
وی ادامه داد: «در روزنامه رسالت که انتقادات تندی به عملکرد ایشان داشتیم، ایشان حداکثر واکنشی که از خودشان نشان میدادند این بود که از طریق برخی افراد پیغام می دادند احمد آقا این حرفها چیست که میگوید؟ اسنادی اگر دارد ارائه دهد تا مطالعه کنم. یا مثلاً یک بار خدمت رهبری راجع به بدهیهای خارجی دولت نامه نوشتم، بعد از چند روز که برای مسالهای با آقای هاشمی تماس گرفتم ایشان گفتند که بعد از نامه تو به آقا، ایشان به من گفتهاند که ما بیش از 43 میلیارد دلار بدهی خارجی داریم و چرا این وضع پیش آمده است؟! حُسن آقای هاشمی این بود که علی رغم انتقادهای تندی که انجام میشد، ایشان با روی باز برخورد میکردند و رابطه خودشان را با ما حفظ میکردند.»
اینطور نبود که آقای هاشمی در مقاطع حساس، منافع و مصالح ملی را فدای روحیه حاکمانه خود کنند
وزیر کار دولت میرحسین موسوی اظهار داشت: «در انتخابات سال 72، صدا و سیما که محمد هاشمی ریاست آن را برعهده داشت، اعلام کرد که نطق دوم انتخاباتی من را پخش نمیکند، فشارهای زیادی روی من آوردند که نطقم را تغییر دهم اما من این کار را خلاف قانون میدانستم و به همین دلیل اعلام کردم که باید همان نطق از تلویزیون پخش شود و من نطق جدیدی ارائه نمیدهم. بعداً شنیدم که آقای هاشمی وقتی متوجه شدند تلویزیون نطق من را پخش نکرده است، خیلی عصبانی شده بودند و پیغام داده بودند که نطق توکلی باید از تلویزیون پخش شود. اینها را گفتم تا عرض کنم اینطور نبود که آقای هاشمی در مقاطع حساس، منافع و مصالح ملی را فدای روحیه حاکمانه خود کنند.»
یکی از محاسن دوره اصلاحات، تغییر فضای دوران سازندگی است
احمد توکلی در ادامه برنامه در مورد اینکه وقتی تصمیم به رقابت با آقای خاتمی در سال 76 گرفت، چه تمهیداتی برای شکست وی اندیشیده بود، اظهار گفت: «نکته مثبتی که در زمان آقای خاتمی اتفاق افتاد این بود که در زمان ایشان فضا باز شد. در واقع یکی از محاسن دوره اصلاحات، تغییر فضای دوران سازندگی است و نباید نسبت به این تغییر بی توجه و ناسپاس باشیم. البته دو اشکال هم وجود داشت، اول اینکه روشنفکرانی که دم از اصلاحات و آزادی میزدند به شدت فاشیستی رفتار میکردند و اگر کسی خلاف نظرشان صحبت میکرد، با هجمه زیاد به سمت وی حمله میکردند و با رسانههای زیادی که در اختیار داشتند صدای فرد مخالف را در نطفه خفه میکردند. بهترین نمونه برای این موضوع، آقای مهندس موسوی است. یک بار روزنامههای زنجیرهای که وجود داشت، توهم توطئه را بیان کردند. آقای موسوی آمدند و در پاسخ به این مقالات گفتند که توطئه، توهم نیست و آمریکا توطئههای مختلفی نسبت به ایران ابراز داشته است. روزنامههای دوم خردادی چنان هجمهای علیه آقای موسوی ترتیب دادند که ایشان ترجیح داد در لاک سکوت فرو برود و تا انتخابات 88 به این سکوت ادامه داد.»
وی ادامه داد: «دومین مشکل این بود که کم کم تئوری پردازیهایی برای سکولار کردن حکومت و روشهای منبعث از صندوق بین المللی پول انجام میشد. این دو انحراف بود که باعث خاموش شدن صدای مخالفین و همچنین نهادینه شدن سیاستهای صندوق بین المللی پول در کشور میشد. این جهت گیری به نظر ما ضد منافع مردم و استقلال اقتصادی کشور میدانستیم. آن مسیر ما را به جایی میبرد که در نظام سلطه بین المللی محو شویم. صحبتهایی در مورد حکومت دینی و بعد خود ِ دین بیان میشد که این به نظر من انحراف بود. برای مقابله با این دو انحراف نامزد شدم و فکر میکنم در دوره بعدی آقای خاتمی هم بیتاثیر نبود.»
توکلی در واکنش به این صحبت که در آن دوره خودتان هم میدانستید که رای نمیآورید، گفت: «تحلیلهای سیاسی میگفت من رای نمیآورم ولی وظیفه سیاسی اقتضا میکرد که من وارد صحنه شوم و حرفم را بیان کنم.»
علاوه بر اظهارات توکلی در بالا، بخشهایی دیگر از اظهارات وی به نقل از خبرآنلاین در زیر آمده است:
- در دولت آقای موسوی برای خدمت به مستضعفان گرایش مشترکی وجود داشت اما در همان پنج - شش ماه ابتدای دولت، در مورد راههای رسیدن به این هدف اختلاف نظرهای جدی بروز کرد. یک دسته که آقای موسوی و مهندس بهزاد نبوی، مرحوم نوربخش و مهندس هاشمی طباء در آن قرار داشتند معتقد بودند باید با افزایش کنترل دولت بر اقتصاد ملی همه چیز را در دست داشت و به آن جهت داد. دسته دیگر هم بودند که اعتقاد داشتند باید اقتصاد را مردمی کرد و مردم را در مسائل اقتصادی مشارکت داد و دولت این اقدامات را هدایت و بر انجام آن نظارت داشته باشد و خودش جز در موارد ضروری، نقش فعال اقتصادی را ایفا نکند. در این دسته افرادی مثل آقای ولایتی، آقای مرتضی نبوی، آقای پرورش، آقای ناطق نوری، آقای عسگر اولادی و بنده حضور داشتیم.
- این اختلاف نظر یک جاهایی با مباحثه رفع میشد اما از یک جایی به بعد این موضوع به منازعه رسید و یک مقدار کار کردن سخت شده بود. معدود روزنامههایی که در ابتدای انقلاب وجود داشت اغلب طرفدار آقای موسوی بودند و توسط دوستان ایشان اداره میشدند. این روزنامهها گاهی خیلی ناعادلانه به ما حمله میکردند. فرض کنید علیه من که وزیر کار بودم مطلب مینوشتند و وقتی من مطلبی در پاسخ برای آنها ارسال میکردم، مطلب من را چاپ نمیکردند. من هم مجبور بودم از آقای هاشمی رفسنجانی کمک بخواهم تا در نهایت با فشار آقای هاشمی و بعد از چهار- پنج روز پاسخ وزیر کار را به چاپ برسانند. کار که به اینجا رسید حس کردیم اگر شرایط به این شکل باشد، کار مردم با مشکل روبه رو میشود. به همین دلیل من به همراه شش نفر دیگر از دوستان به امام (ره) نامهای نوشتیم و اظهار داشتیم به خاطر وجود این دو تفکر متضاد، کارها پیش نمیرود و استعفای خود را از دولت اعلام کردیم.
- امام جواب این نامه را ندادند تا اینکه آقای ناطق نوری خدمت امام رسیدند. امام در این دیدار فرموده بودند که این دو گروه باید با هم تفاهم کند. آقای ناطق هم استدلالهای خودشان در مورد اینکه چرا تفاهم امکان پذیر نیست را برای امام بیان کرده بودند و در نهایت امام فرمودند در زمان جنگ استعفای هفت نفر از کابینه کار صحیحی نیست.
- در نهایت و بعد از این دیدار، ما هفت نفر به این نتیجه رسیدیم که بنده و آقای عسگر اولادی که وزیر بازرگانی بود و در شورای اقتصاد جلوی برخی طرح ها مقاومت میکردیم، استعفا دهیم. بعدها البته دوستان به این نتیجه رسیدند که دولتی کردن اقتصاد کار صحیحی نیست و به سمت مردمی کردن اقتصاد گام برداشتند.
- اختلافات آن دوره صرفاً به مباحث کارشناسی مربوط نبود و مبانی فکری هم پشت آن بود. مثلاً یکی از وزرایی که در دسته مقابل قرار داشت مساله مالکیت خصوصی را از ریشه قبول نداشت. حداقل ماجرا این بود که در اداره کشور و اندازه دخالت دولت اختلافات جدی وجود داشت که این اختلافات پیش زمینه فکری داشت. البته بعدها همان گروهی که به دولتی کردن اقتصاد اصرار داشتند، اصرار زیادی به بازاری کردن اقتصاد داشتند که ما باز هم با آنها مخالف بودیم.
- من سال 64 و بعد از اینکه یک کتاب در مورد اوضاع اقتصادی کشور به رشته تحریر در آوردم، یک روزنامه راه اندازی کردیم و به عنوان تنها روزنامه منتقد دولت آقای موسوی کارمان را آغاز کردیم. به همین علت نه دولت به ما پیشنهاد همکاری داد و نه ما حاضر بودیم مسولیتی در دولت بپذیریم چون با مشی دولت موافق نبودیم. بعد از اینکه آقای هاشمی رفسنجانی هم به راس کار آمدند، باز هم به عنوان منتقد دولت آقای هاشمی در روزنامه رسالت فعالیت میکردیم.
- در واقع من ترجیح میدادم که روزنامه نگار بمانم و از بیرون فعالیتهای دولت را رصد کنم و اگر اشکالی میبینم، آن رابیان کنم. از یک جایی به بعد هم که احساس کردم از لحاظ نظری دچار کمبود میشوم، به سراغ ادامه تحصیل رفتم. شش- هفت سال در رشته اقتصاد تحصیل کردم. بعد از پایان تحصیل هم مستقل از جناح راست، یک روزنامه دیگر تاسیس کردم و بعد هم در انتخابات های مختلف شرکت کردم.
- به نظرم تقلب در نظام انتخاباتی ما خیلی سخت است. در انتخابات ریاست جمهوری، ترکیب اجتماعی کشور به شکلی است که مردم آن را برگزار میکنند و وزارت کشور و شورای نگهبان، ناظر بر اجرای انتخابات هستند و به همین علت تقلب در آن امکان پذیر نیست. در خیلی از موارد علی رغم اینکه ناظرین از یک جناح بودند اما جناح مخالف در انتخابات به پیروزی رسیده است و این نشان میدهد ساختار انتخاباتی ما مشکلی ندارد.
- در سال 76 وزارت کشور، شورای نگهبان و دیگر دست اندرکاران انتخابات از یک جناح بودند اما در نهایت آقای خاتمی که از جناح مقابل بود به پیروزی رسید و نظام هم به نتیجه انتخابات وفادار ماند. در انتخابات شورای دوم هم که وزارت کشور و مجریان انتخابات دربست در اختیار دوم خردادیها بود، جریان اصلاحات انتخابات را باخت.
- مادر برادران محترم لاریجانی، خاله مادر و همسر من هستند، در واقع برادران لاریجانی خاله زادههای من هستند. به هرحال ما با هم فامیل هستیم. من عادت ندارم مسائل دیگر را در کارهای سیاسی خودم دخالت دهم. حساب فامیلی جدای از کار است. البته از نظر فکری به برادران لاریجانی نسبت به آقای زیبا کلام که با ایشان هم نسبت فامیلی دارم، نزدیکتر هستیم اما در مواضع سیاسی اختلافاتمان کم هم نیست.»
- عروس من (دختر صادق زیبا کلام) با من هم خط است (خنده). ایشان و پسرم هر دو روزنامه نگار بودند که یکدیگر را پیدا کردند و تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند. ایشان به شدت به پدرشان احترام می گذارند و رابطه عاطفی بسیار خوبی با آقای زیبا کلام دارند. من همراه با آقای زیبا کلام چند سال در زندان بودم. در لحظه عقد هم به شوخی به ایشان گفتم آقای دکتر ما با حفظ موضع بله میگوییم.
توکلی و بیشتر دیدن عیوب
- خیلیها میگویند توکلی بیشتر دنبال عیوب است. این را قبول ندارم که به دنبال عیوب هستم اما قبول دارم که زودتر از دیگران نیمه خالی لیوان را میبینم. من معتقدم ما انتخاب نشدهایم که برای خودمان کارت پستال صادر کنیم بلکه ما از طرف مردم انتخاب شدهایم تا مواظب باشیم تصمیمهای درستی گرفته شود و این تصمیمات به درستی اجرا شود.
ماجرای استیضاح شیخ الاسلامی و دفاع توکلی از این اقدام
- بله من سهم ویژه ای در این استیضاح داشتم. البته نتیجه کار به عوامل دیگری هم بستگی داشت اما من از کار خودم ناراضی نیستم.
- مسالهای که از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، نوع رابطه ما با ولایت فقیه است. در فقه شیعه اطاعت از امر و نهی ولی فقیه واجب است اما وقتی به حوزه نظر میرسیم، هر کسی نظری برای خودش دارد.البته اگر نظر، یک نظر استراتژیک باشد باز هم نمیشود نظر ایشان را نادیده گرفت. اما باید توجه داشت که بخشی از شاخههای ولایت به نمایندههای مجلس سپرده شده است و ما هم نظراتی داریم.
- مجلس جای گفت و گو است و من به عنوان نماینده باید هم خوب حرف بزنم و هم خوب گوش دهم و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرم. من مجبورم به نظر خودم عمل کنم و نمی توانم نظرم را با جایی چک کنم.
روایتی از نخست وزیر شدن موسوی
- رهبری مثل هرانسان دیگری، در مورد همه مسائلی که در مجلس میگذرد، نظراتی دارد. گاهی پیش میآید که ایشان در موردی دستور میدهند و همه باید اطاعت کنند اما گاهی هم هست که ایشان دستور نمیدهند و یک مشی خاص دارند که نباید آن را به هم زد. من این را از خود مقام معظم رهبری شنیدم که وقتی دور اول ریاست جمهوری ایشان به پایان رسید، ایشان خدمت امام میرسند و اعلام میکنند برای دوره دوم کاندید نخواهند شد. وقتی امام دلیل را جویا میشوند، آیت الله خامنهای می فرمایند شما تثبیت آقای موسوی در پست نخست وزیری را لازم میدانید و من معرفی ایشان به عنوان نخست وزیر را خلاف شرع میدانم. امام در پاسخ به ایشان میفرماید شما نامزد شوید، اگر مردم به شما رای دادند، من از هر کسی که شما به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی کنید، حمایت خواهم کرد.
- آیت الله خامنهای هم در مشهد اعلام کاندیداتوری کردند و همان جا اعلام کردند که در صورت پیروزی در انتخابات نخست وزیر را تغییر خواهم داد. بعد از این ماجرا، تعدادی از نمایندگان مجلس که خلاف این نظر را داشتند، طی نامهای به امام اعلام کردند که با تغییر نخست وزیر مخالف هستند. امام هم در پاسخ فرمودند من تغییر نخست وزیر را خلاف مصلحت میدانم البته نمایندگان خود دانند.
- بعد از پاسخ امام به نامه نمایندگان، در جلسهای که با آیت الله خامنهای داشتیم، ایشان فرمودند طوری آقای موسوی را برای نخست وزیری به مجلس معرفی میکنم که معلوم شود این انتخاب نظر خودم نیست اما نمیخواهم نظر امام را نادیده بگیرم. در نهایت هم همین اتفاق افتاد و ایشان در نظق معرفی مهندس موسوی به مجلس، این موضوع را اعلام کرد که به دلیل شرایط کشور، امام مصلحت دیدند مهندس موسوی به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شود و من هم اطاعت کردم. رای گیری که انجام شد، 99 نفر از نمایندگان مجلس به انتخاب آقای موسوی رای مخالف دادند. همان دستهای که گفتم بعدها دست به انجام کارهای فاشیستی زدند، همه این 99 نفر را ضد ولایت فقیه معرفی کردند. جالب اینجاست که امام در مقابل این مسائل از هر 99 نفر دفاع کرد. وقتی جو خیلی سنگین شد امام اعلام کرد، اینها 99 نفر نیستند، 100 نفر هستند که صدمین نفر خود من هستم.
- از این موضوع میتوانیم نتیجه بگیریم خلاف نظر ولی فقیه عمل کردن توسط نماینده مجلس اشکال به حساب نمیآید بلکه چیزی که دارای ایراد است، تبعیت نکردن از دستورات ایشان و برهم زدن برنامههای ایشان است. تصویری که بعضی از دوستان از ولایت فقیه درست میکنند به ضرر ولایت فقیه است. ولایت فقیه، حکومتی است برای عقلا و رشیدهاست. من رشید هستم که تشخیص میدهم یک نفر باید در معضلات حکم قاطع و حرف آخر را بزند. در نهایت معتقدم در عرصه رفتار تبعیت برای هم جهتی لازم است اما در عرصه افکار، اختلاف افکار اصلاً بد نیست.»