مهر نوشت: مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی در ابتدای تشریح خطبه فدکیه به اهداف حضرت زهرا(س) در ایراد این خطبه پرداخته است که در پی میآید:
موضوع بحث پیرامون خطبه ای است که حضرت زهرا(س) بعد از وفات پدرشان در مسجد آن حضرت، ایراد فرمود. نکته کلی که باید در ابتدای بحث بگویم، درباره جهت ایراد این خطبه است. مسأله فدک، در واقع مسأله ای است که هم عامه و هم خاصه آن را قبول دارند. روایات متعددی هم داریم که این زمین، ملک شخصی پیغمبر(ص) بود و یهود آن را به حضرت بخشیده بودند. فدک اصلا جزو غنایم جنگی نبوده است. یهودیان خودشان آن را به پیغمبر هدیه دادند. بعد هم پیغمبر(ص) آن را به خاطر مصالحی به حضرت زهرا(س) بخشید که توضیح آن خواهد آمد.
نکته مهمی که باید به آن اشاره کنم این است که فدک ملک شخصی حضرت زهرا(س) بود و پدرش آن را در زمان حیاتش به او بخشیده بود؛ همه هم این مسأله را می دانستند. هم عامه و هم خاصه این مطلب را نوشته اند. اما وقتی که غاصبین خلافت، فدک را از دست کارگزاران حضرت خارج کردند و حضرت زهرا(س) برای احقاق حقشان به مسجد تشریف آوردند و این خطبه پر مغز را خواندند، اصلا روی این مسأله تأکید نکردند که شما نحله و هدیه پدر مرا از من گرفتید و خدمه ام را از آنجا بیرون کردید. حضرت در این خطبه روی دو مسأله دیگر تکیه کرد که مطلب مهمی در آنها نهفته است.
هر دو مطلب هم مربوط به قرآن بود؛ یعنی چون اتفاقات اخیر آن روزها در حقیقت ثلمه در دین و مخالفت با حکم الله بود، حضرت برای حق شخصی خود قیام نکرد؛ بلکه می خواست جلوی این ضربه به دین را بگیرد. اگر تمام زمین هم مال حضرت زهرا(س) بود و کسی تقاضا می کرد، همه را به او می داد. بحث امور سیاسی و اجتماعی هم جداست که برخی گفته اند: حضرت دنبال پس گرفتن فدک بود تا جنبه های سیاسی و اجتماعی مربوط به خاندان وحی را ترمیم کند! این حرفها هم مطرح نبود. آنچه که اصل حرکت حضرت بود و باعث شد او با چنان حالتی بر همه نهیب بزند و مهاجر و انصار را توبیخ کند، مسأله دیگری بود.
مطلب اول این بود که حضرت دید در برابر این حق خوری ها، کسی حرفی نمی زند و غاصبین هم ادعا دارند که اصلا حکم الهی، این نیست. اینجا اصل دین و احکام الهی در خطر بود نه یک تکه زمین و یا حتی مسأله خلافت. لذا حضرت در این خطبه اول به مسأله غصب فدک اشاره کرد و بعد مسأله غصب خلافت را پیش کشید؛ اما از جنبه دینی نه شخصی. غاصبین در بحث فدک اصلا مسأله هدیه بودن را مطرح نکردند و گفتند: فدک میراث پیغمبر است. لذا بحث، بحث میراث، یعنی ارث بردن بود. پیغمبر اکرم(ص) که یک بچه بیشتر نداشت. اگر انسان یک بچه داشته باشد، میراثش به چه کسی می رسد؟ به همان بچه اش، به دخترش می رسد.
حضرت زهرا(س) در اینجا که دید اینها دارند این حرفها را می زنند دو مطلب را گفت: یک اینکه فرمود: فرض کنید که پدرم این باغ را به من بخشیده و هنوز مال پدرم است؛ حالا که پدر من فوت کرده است، ارثش به چه کسی می رسد؟ ارثش به من می رسد و شما دارید بر خلاف آیات قرآن عمل می کنید، چون قرآن می گوید: ارث هرکس به فرزندش می رسد. پس شما دارید بر خلاف آیات قرآن رفتار می کنید؛ دارید به دین ضربه می زنید و در دین ثلمه وارد می کنید.
مطلب دوم حضرت درباره روایتی بود که آنها جعل کردند و گفتند: قبلا پدرت به ما گفته است:" نحن معاشرالانبیاء لانورث"؛ ما انبیا چیزی را به ارث نمی گذاریم. حضرت فرمود: باز هم شما دارید برخلاف قرآن حرف می زنید چون پدر من هیچ وقت بر خلاف قرآن حرف نمی زند. پدر من در همین قرآن آیات متعددی را از طرف خدا آورد که می فرمود: انبیا هم ارث می گذارند. لذا وقتی که حضرت دیدند اینها می خواهند با این دو اصل قرآنی مخالفت کنند، در برابرشان ایستاد و ذره ای هم کوتاه نیامد. ثقل و محور تمام محاجه حضرت درباره فدک روی این مطلب دور می زند. لذا یکی یکی آیات قرآن را مطرح کرد. این ثلمه در دین است که حکمی از احکام الهی انکار شود. حضرت سراغ این مسأله رفت و بحثش اصلا شخصی نبود. هیچکدام از اینها هم جوابی به سخنان حضرت ندادند. ما در تاریخ نداریم که اینها جوابی داده باشند.
پس بحث ارث، یک بخش از خطبه حضرت زهر(س) بود. بخش دیگر مسأله خلافت بود. خلافت هم مثل قضیه ارث، مسأله شخصی نبود، بلکه انکار حکم الهی بود؛ یعنی غاصبین داشتند اصل وجود این حکم را منکر می شدند و این هم ضربه به دین بود. لذا حرکت حضرت چندبعدی بود. حضرت داشت راجع به مسأله حکم الله با اینها محاجه می کد. فرمود: شما دارید حکم الله را زیر پا میگذارید.