از ایجاد نوستالژی با رویکرد به نشانههای آشکار سینمای سالهای دور تا فانتزی همراه با سفر به تهران صدواندی سال بعد؛ از ملودرام احساسی با رویکرد کاملا اخلاقی تا بازگشت به کمدیهای سخیف اوایل دهه80 و در نهایت فیلم مستقل و هنری با نماهای طولانی و میزانسنهایی متفاوت که لحن و حال و هوایش از تنفس در فضایی تازه خبر میدهد. ترکیب اکران اول بهار با چنین فضایی، تنوعی را به مخاطب عرضه میکند که در نوع خود جالب توجه و تاملبرانگیز است.
حوض نقاشی
فصل چیدن خرمالوها
ملودرام سنجیده و تأثیرگذار «حوض نقاشی» موفق میشود تماشاگر را با کاراکترهایش بهخوبی همراه کند. دو کاراکتر اصلی حوضنقاشی که زوجی دچار نارسایی ذهنی هستند با بازیهای خوب شهابحسینی و نگار جواهریان در همان دقایق ابتدایی فیلم به شخصیتهایی باورپذیر تبدیل میشوند؛ اتفاقی که اگر رخ نمیداد حوضنقاشی شکستی بزرگ را تجربه میکرد. پیداست که مازیار میری در کارگردانی بیشتر تمرکز و دقتش را روی این زوج گذاشته و با خلق لحظاتی پراحساس و ظریف به توفیق نیز رسیده است.
در این میان باید به فیلمبرداری درخشان محمد آلادپوش و طراحی صحنه و لباس بسیار متناسب آتوسا قلمفرسایی نیز اشاره کرد که در موفقیت فیلم سهم بسزایی داشتهاند. حوضنقاشی با اینکه فیلم تلخی است در سکانس پایانی به نگاهی آرمانی و امیدوارکننده میرسد. نمایی که دوربین از خانواده شهابحسینی، نگار جواهریان و پسرشان فاصله میگیرد و به تصویر عمومی شهر میرسد، با قابهای ساده و حضور نامحسوس دوربین در مابقی فیلم فاصله دارد. حوضنقاشی با فیلمنامهای بهتر میتوانست به نتایجی به مراتب قابل توجهتر برسد. اشارات اجتماعی فیلم هم تناسبی با فضای اثر ندارد و بیشتر شعارگونه و قالبی است. در عوض ایدههایی مثل چیدن خرمالو برای مهمان، درخشان به نظر میرسند.
رژیم طلایی
روزگار سپری شده کمدیهای سبک
«رژیمطلایی» خط داستانی جذابی دارد ولی همه چیز در همان ایده جذاب متوقف میشود. استفاده از مهدی هاشمی و مریلا زارعی هم کمکی به ارتقای این کمدی عامهپسند نکرده است. فیلم در پرداخت و جزئیات دچار معضل گرایش به کلیشههاست. درواقع رژیم طلایی فیلمی است که چندسال دیر ساخته شده است.
در سالهایی که کمدیهای سبک فروش بالایی در گیشه کسب میکردند فیلمی از جنس رژیم طلایی هم میتوانست مخاطبی در گیشه بیابد ولی چند سالی است که دوره این نوع فیلمها سرآمده است. در چنین شرایطی اصرار تهیهکننده رژیم طلایی برای اینکه به صورت مداوم فیلمهایی از این جنس بسازد عجیب به نظر میرسد، به خصوص اینکه تمام تولیدات این تهیهکننده در سالهای اخیر در گیشه شکست خوردهاند.رضاسبحانی، کارگردان رژیم طلایی پیش از این فیلمهای «زیستن» و «خاک سرد» را کارگردانی کرده بود که هیچ ربطی به فیلم اخیرش ندارند. شکست رژیم طلایی نشان میدهد که این روزها فیلم تجاری ساختن آنقدرها که به نظرمیرسد کار سادهای نیست. رژیم طلایی به لحاظ پرداخت سینمایی هم فیلم زیر استانداردی است.
رسوایی
زیر بازارچه، فتح گیشه
چهارمین ساخته بلند سینمایی مسعود دهنمکی مثل فیلمهای قبلی سازندهاش با واکنشهای متفاوتی مواجه شده است. چیزی که مشهود به نظر میرسد تلاش دهنمکی برای ساخت فیلمی پرفروش است. نشانههایی که در سراسر فیلم رسوایی به چشم میخورد از چنین رویکردی حکایت دارد. دهنمکی در رسوایی کوشیده تا با عناصر آشنا و امتحان پس داده سینمای عامهپسند به مفهومی عرفانی و اخلاقی برسد. ضمن اینکه فیلم رویکردی به مسائل اجتماعی نیز دارد که البته همه اینها در قالبی ساده فهم رخ داده است. بازی اکبر عبدی در نقش روحانی محله، مهمترین امتیاز فیلم محسوب میشود. میان برخی سکانسهای فیلم، مثل فصل موزیکال راهرفتن الناز شاکردوست در زیر بازارچه با برخی از فیلمهای سالهای دور شباهت زیادی وجود دارد.
خط اصلی داستان هم تداعیکننده برخی از فیلمهای قدیمی است. با وجود اینکه منتقدان، رسوایی را اثر برجستهای ارزیابی نکردهاند، فروش این فیلم از تمام آثار به نمایش درآمده در اکران نوروزی بیشتر بوده و فیلم در نهایت بسیاری از مخاطبانش را راضی از سالن به بیرون میفرستد. تنها حاشیه اکران رسوایی، ممانعت از نمایش عمومیاش در شهر قم بوده است.
قاعده تصادف
تصویر نسل جوان با برداشت بلند
«قاعده تصادف» ازجمله فیلمهای حاضر در سیویکمین جشنواره فیلم فجر بود که مورد توجه گسترده داوران و مخاطبان قرار گرفت.
این فیلم پنجسیمرغ بلورین از جشنواره فجر در بخشهای مسابقه بینالملل و مسابقه سینمای ایران دریافت کرد و منتقدان هم از آن استقبال به عمل آوردند؛ هرچند میزان استقبال منتقدان از قاعده تصادف قابل مقایسه با نقدهای ستایشآمیز درباره «تنها دوبار زندگی میکنیم» (فیلم قبلی بهزادی) نبود. قاعده تصادف که اثری متعلق به سینمای مستقل است، به بررسی روابط میان نسل جوان و والدینشان پرداخته و سعی کرده با لحنی بیطرف در میانه ماجرا بایستد. بهزادی به عنوان کارگردان کوشیده تا ایده اجرای تئاتر توسط کاراکترهای فیلمش را با نماهای بلند و طولانی همراه کند. این تلاش در جاهایی خوب از کار درآمده و در لحظاتی هم به نظر میرسد اصرار بر ایده برداشت بلند خیلی مناسب نبوده است. با این همه از نظر پرداخت سینمایی، قاعده تصادف یکی از بهترین فیلمهای اکران بهار است. مشکل اصلی فیلم ترکیب بازیگرانش است؛ بازیگرانی که جز مارتین شمعونپور و امیر جعفری، خیلی مناسب نقشهایشان به نظر نمیرسند.
تهران 1500
فانتزی جذاب، شوخیهای سینمایی
اولین انیمیشن کاملا حرفهای سینمای ایران پس از چهار سال صرف وقت آماده نمایش شد و یک سال هم در نوبت اکران ماند تا سرانجام در نوروز92 روی پرده سینماها آمد. «تهران1500» توسط بهرام عظیمی کارگردانی شده که سابقه قابل قبولی در حوزه انیمیشن دارد و با مجموعه سیاساکتی تحولی در زمینه انیمیشنهای همراه با بار آموزشی به وجود آورد.
تهران1500 با بهره گرفتن از کاراکتر و صداپیشگی تعدادی از بازیگران شاخص سینمای ایران، در خط داستانی هم با رویکرد آگاهانه کارگردان سراغ سینمای عامهپسند ایران رفته و انتخاب این لحن و حال و هوا تناسب خوبی با فضای اثر دارد. مشکل اصلی تهران1500 ضعف فیلمنامهاش است؛ ضعفی که در نیمه دوم فیلم، بیشتر خودش را نشان میدهد. با این همه فیلم به لطف شوخیهای جذاب و سنجیدهاش موفق میشود تماشاگر را تا انتها در سالن نگه دارد. تهران1500 به عنوان اولین تجربه جدی انیمیشن ایران برای اکران عمومی گسترده، تلاش موفقی است و میتواند در ایجاد انگیزه برای ساخت انیمیشنهای بعدی موثر باشد. فضای فانتری فیلم جذاب است و لحظات طنزآمیز فیلم مفرح. هر چند به نظر میرسد برخی از شوخیهای تهران1500 واجد ارجاعاتی کاملا سینمایی است که شاید تماشاگر عادی، خیلی از آن سردرنیاورد.