معمولا این شبکهها تصویری از کشور خود به دنیا ارائه میدهند که در علوم ارتباطات به آن انگارهسازی یا تصویرسازی میگویند. این تصویر نقش مهمی در جذب توریست و گردشگر به آن کشور دارد. مثلا در چند سال اخیر روسیه شبکهای با همین محوریت راهاندازی کرده که البته مخاطبانی جهانی دارد.
طبیعت بکر و چهارفصل ایران با دارا بودن همهگونه اقلیمهای آبوهوایی و انواع و اقسام گیاهان و جانوران و پوششهای گیاهی و زیستی این ظرفیت و قابلیت را دارد که محتواهای جذابی برای یک شبکه تلویزیونی 24ساعته را تغذیه کند. متأسفانه بهترین برنامههای مستند طبیعت ایران توسط گروههای تلویزیونی خارجی تهیه و منتشر شده و این از عجایب رسانهای است که کارشناسان تلویزیونی و مستندسازان خارجی باید بیایند و از طبیعت ایران فیلم و گزارش بگیرند. مسئله فقط در تکنیک و فناوری خلاصه نمیشود بخش عمدهای از این مشکل به فقدان بینش رسانهای در مدیران رسانه تصویری برمیگردد که از قابلیتهای این موضوع بیاطلاع هستند و ارزش آن را نمیدانند.
به راستی کدامیک از شهروندان ایرانی، ایران را به درستی میشناسند؟ چند درصد میدانند که گرمترین نقطه جهان در ایران واقع است؟ چنددرصد میدانند محل زیست گربهوحشی ایرانی کجاست؟ چنددرصد میدانند تعداد روستاهای ایران چقدر است؟ جالب است که بهترین فیلمهای درام و سینمایی ساختهشده در ایران که در جشنوارههای بینالمللی نیز جوایز درخشانی گرفتهاند آنهایی هستند که در بخشهایی از آنها، تصاویر یا فریمهایی از طبیعت بکر ایران یا شیوه زیست مردمان ایرانی در نقاط مختلف این سرزمین پهناور به تصویر کشیده شده است.
چنین شبکهای که میتوان نام آن را شبکه تلویزیونی طبیعت گذاشت و تفاوتهای ماهوی با شبکه مستند کنونی دارد، میتواند ایران را بهتر و بیشتر و دقیقتر به دنیا و البته به مردمان خودمان معرفی کند و محرک صنعت گردشگری کشور شود؛ ضمن اینکه سرگرمکنندهترین برنامههای تلویزیونی نیز میتواند از همین جنس باشد. گزارشگران تلویزیونی نیز که تصویر و صدا و گزارشهای آنها ماندگار شده است آنهایی هستند که سر به کوه و بیابان زده و از دامن بکر طبیعت ایران برای تصویرسازی الهام گرفتهاند.
شاید اگر چنین شبکهای راه بیفتد فرهنگ عمومی نیز درخصوص حفظ محیطزیست تغییر کند. شاید مردم با حیوانات وحشی و درختان و مراتع مهربانتر باشند. میتوان با چنین شبکهای زاویههایی فراموششده از اکوسیستم منحصربهفرد ایران را به دنیا نمایاند، مردم را با آداب و رسوم و مواجهه درست و عقلانی با طبیعت آشنا کرد و شیوههای بهرهبرداری درست از مواهب خدادادی را به مردم ارائه داد.
کافی است دوربینهای شبکهای به نام طبیعت بر گوشهگوشه این سرزمین متمرکز شود. از دشت زارهای گلستان و گرگان تا کوههای سربه فلک کشیده سبلان و سهند و بینالود، از کویر داغ لوت و بیابانهای سمنان و خراسان و یزد و کرمان و سیستان و بلوچستان که برخلاف تصور همگان نوع متراکمی از زندگی و حیات در آنها جاری است تا چراگاههای گور ایران در خارتوران و زیستگاههای پرندگان مهاجر در مرداب انزلی و جنگلهای ابر شاهرود و چهلدختر و مجن، از رودخانهها و غارها و دریاچههای نیمهخشکشده تا سواحل شمال و جنوب، همه و همه داشتههای ایران در حوزه طبیعت و گردشگری هستند.
انگار جای شبکه طبیعت خالی است.