دیماه سال گذشته مردی نزد پلیس رفت و از دستبرد میلیونی به خانه اعیانیاش خبر داد. وی به مأموران گفت: چند روز پیش همراه خانواده به سفر رفته بودم که بعد از بازگشت متوجه سرقت از خانهام شدم. دزد یا دزدان بدون اینکه قفل در را بشکنند از بالکن وارد خانهام شده و از داخل گاوصندوق حدود 20میلیون تومان پول، 10سکه تمام بهار، چهار ربع سکه و چند سکه طلای پارسیان به سرقت بردهاند.
بعد از شکایت این مرد تیمی از مأموران با دستور قاضی دادسرای شمیرانات راهی محل حادثه شدند و در بررسیهای اولیه مشخص شد که سارق یا سارقان ابتدا سعی داشتند با تخریب قفل وارد خانه شوند اما چون در ضدسرقت بوده، به سمت بالکن رفته و با شکستن شیشه وارد خانه شدهاند. آنها سپس یکراست سراغ گاوصندوق رفته و دست به سرقت زدهاند. با توجه به اینکه هیچگونه آثار بههمریختگی در خانه دیده نمیشد این فرضیه مطرح شد که دزدان افرادی آشنا بودند که محل گاوصندوق را میدانستند یا از سوی یک آشنا اجیر شده بودند. با توجه به این موضوع، تحقیقات در این زمینه آغاز و چند مظنون در این پرونده شناسایی شد اما چون هیچ مدرکی علیه آنها وجود نداشت، همه مظنونان آزاد شدند.
دعوت دوستانه
تحقیقات پلیسی و قضایی در این پرونده ادامه داشت تا اینکه چند وقت پیش یکی از آشنایان مالباخته به نام فرشاد به یک مهمانی دوستانه دعوت شد و در آنجا صحبتهای پسرجوانی را شنید که با افتخار هر چه تمامتر ماجرای دستبرد به یک خانه اعیانی را تعریف میکرد. وی مدعی شد که با همدستی دوستش این سرقت را آنقدر حرفهای انجام داده که هیچ ردی از خودشان بر جا نگذاشتهاند. مشخصات محلی که آنها دست به سرقت از آنجا زده بودند، شباهت زیادی به خانه مالباخته داشت و همین اعترافات کافی بود تا فرشاد موضوع را به مالباخته اطلاع دهد. وقتی شاکی پرونده پی به حقیقت برد و متوجه شد که دزدان از دوستان و آشنایانشان هستند، نزد پلیس رفت و به طرح شکایت پرداخت.
شکست در کنکور
با افشای این حقیقت، مأموران دو سارق خانه اعیانی را دستگیر کردند. آنها در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانستند اما وقتی شواهد را علیه خود دیدند لب به اعتراف گشودند. طراح نقشه سرقت در بازجوییها گفت: سال گذشته قصد داشتم در کنکور شرکت کنم. برای همین خودم را در خانه زندانی کردم که درس بخوانم. حتی در مهمانیهای خانوادگی و دوستانه هم شرکت نمیکردم اما وقتی جواب کنکور اعلام شد و متوجه شدم که آرزوهایم نقش برآب شده است، دچار افسردگی شدم. از طرفی خانوادهام به جای اینکه حمایتم کنند با نیش و کنایههایشان مرا عصبیتر میکردند.
وی ادامه داد: برای اینکه از کنایههای آنها رهایی یابم تصمیم گرفتم یک کار مناسب پیدا کنم اما در این راه هم شکست خوردم. این بود که با همدستی دوستم نقشه سرقت از خانه دوست خانوادگیمان را کشیدیم. آنها وضع مالی خیلی خوبی دارند و میدانستم طلا و سکه در گاوصندوق خانهشان نگه میدارند. چون به آن خانه رفتوآمد میکردم آشنایی کاملی با محیط آنجا داشتم و روزی که شاکی به همراه خانوادهاش به سفر رفته بود، نقشه سرقت از آنجا را با همدستی دوستم عملی کردم.
بعد از سرقت، پولها را بین یکدیگر تقسیم کردیم و به خانوادهام گفتم که یک پروژه کاری گرفتهام تا به جای تحقیرهایشان کمی مرا تشویق کنند. بعد از اعترافات طراح نقشه سرقت، بازجویی از همدست وی که راز سرقت را در بین دوستانش افشا کرده بود، آغاز شد. وی گفت:
وقتی دوستم پیشنهاد سرقت را مطرح کرد بلافاصله پذیرفتم چون به همکارانم بدهکار بودم و میخواستم بدهیام را بپردازم. بعد از سرقت، یک شب که به مهمانی دوستانه دعوت شده بودم بهخاطر مصرف مشروبات الکلی کنترلم را از دست دادم و وقتی دوستانم از کارهای عجیب و خارقالعاده خود تعریف کردند، من نیز برای اینکه خودی نشان بدهم به افشای راز سرقت پرداختم غافل از اینکه خودم را به دردسر بزرگی انداختم و دستگیر شدم. به گزارش همشهری، برای این دو سارق قرار قانونی صادر شده و تحقیقات تکمیلی از متهمان ادامه دارد تا زوایای پنهان پرونده آشکار شود.