از این رو، گامی فراتر مینهد؛ یعنی به جای آنکه نظریه فلسفی استاد را رد کند یا در بست بپذیرد، در واقع آن را بازسازی میکند. درنظریه علامه طباطبایی، ارجاع اخلاق به اعتبار «من» است. استاد مطهری مفهوم «من» را ژرفنگرانهتر تحلیل میکند و «من علوی» و «من سفلی» را از هم جدا میکند. او با این تمایزبخشی، از طرفی نظریه هیوم و نیز علامه را میپذیرد و از طرفی هم راه را برای جاودانگی اخلاق هموار میسازد. باید اعتراف کنم که دیدگاههای فلسفی استاد مطهری آنگونه که باید، شناخته نشده است. او دو نوع اخلاقیات را از یکدیگر تفکیک میکند؛ اخلاقیات برخاسته از «من سفلی» و اخلاقیات برخاسته از «من علوی». وی نظریه فطرت را در تبیین «من علوی» به میان میکشد تا جاودانگی و جهانشمولی اخلاق را نشان دهد. در کتاب «استاد مطهری و کلام جدید» توضیح دادهام که غالبا از نظریه فطرت استاد مطهری قرائت ارسطویی شده و با همین قرائت هم مورد نقد قرار گرفته است، درحالیکه نظریه فطرت بهگونهای دیگر هم قابل قرائت است. حاصل این قرائت نو این است که انسان تجربه شده تاریخی در ارزشهای اخلاقی اجماع استثناناپذیری دارد و این مهم را میتوان گرایش فطری بشر دانست. استاد مطهری از موضع یک عالم دینی که باید جاودانگی و جهانشمولی اخلاق را تأمین کند، به بحث میپردازد، نه بهعنوان فیلسوفی که به همه مباحث فلسفه اخلاق نظر دارد.
مطهری در مبحث اخلاق کاربردی به این پرسش میپردازد که چگونه میتوان در رفتار ارتباطی درونشخصی و برون شخصی، اخلاقی عمل کرد؟ البته استاد از این دواصطلاح بهره نمیگیرد اما این تمایز را آورده است، به این شکل که در جایی میگوید: «من در ارتباط با خودم چگونه اخلاقیام؟» ملاکی که استاد برای اخلاقیبودن یک عمل جستوجو میکند، ملاک کاربردی است. استادمطهری، در بحث نظری اخلاق، مفهوم فطرت را ملاک اخلاق قرار میداد و آن را سنجه نظری حسن و قبح اخلاقی میدانست. اما وی به این اندازه بسنده نمیکند و به این قانع نمیشود که از اخلاق صرفا تبیینی فلسفی ارائه کند؛ از اینرو که اخلاق، برای تحقق در جامعه است. تمایز عالم دینی با فیلسوف اخلاق در این است که عالم دینی به اخلاق کاربردی توجه دارد. در اخلاق کاربردی باید ملاکهای عملیاتی نشان داده شوند؛ ملاکهایی که به ما بگویند در یک وضعیت خاص، فلان رفتار ما با فلان شخص، اخلاقی هست یا نه؟ در پاسخ به این سؤال در آثار استاد یک تمایز مهم شاهد هستیم؛ تمایز میان رفتار اخلاقی من با خودم و رفتار اخلاقی من با دیگران. استاد در رفتار اخلاقی من با دیگران، خیررسانی را ملاک میداند؛ به این معنا که من در ارتباط با دیگران اخلاقیام، مشروط به آنکه خیری به دیگران برسانم، مثلا اگر من در شغل خبرنگاری خودم، برای شهروندان موجب خیر باشم، اخلاقی عمل کردهام. این ملاک نسبت به برخی از ملاکها حداکثری است؛ مثلا خیلی از دانشمندان اخلاق، رعایت حقوق دیگران را ملاک میدانند. البته این رعایت حقوق دیگران، ملاک درستی است و استاد مطهری هم آن را میپذیرد اما آن را حداقل میداند و اخلاقیبودن را در سطحی فراتر از آن تلقی میکند.