اسپراکمن که در ایالات متحده، ادبیات فارسی تدریس می کند، به ایران آمده بود تا به همراه نویسندگانی نظیر امیرحسین فردی، مرتضی سرهنگی، رضا امیرخانی و... از ترجمه انگلیسی کتاب «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» احمد دهقان، رونمایی کند.
هر چند این اتفاق، کمی دیر رخ داد و اسپراکمن وقتی به ایران آمد که از ۱۰۰۰ نسخه کتاب ترجمه شده، ۵۰۰ نسخه به فروش رفته بود، اما خبر بسیار خوشی برای همه نویسندگان ایرانی محسوب می شد.
علی اصغر شیرزادی در این باره می گوید: «من همواره از جمله کسانی بودم که از سال ها پیش، وقتی که این کتاب منتشر شد، از آن به عنوان اثری قدرتمند و جذاب در مصاحبه هایم نام بردم و حالا بسیاربسیار خوشحالم که ترجمه شده است.
این اتفاق جای تبریک دارد. تبریک به همه داستان نویسان ایرانی.» اما آیا واقعاً ترجمه یک کتاب معرفی شده توسط یک مترجم آمریکایی، اتفاق مهمی است؟ و آیا اصولاً ادبیات داستانی ایران در حد و اندازه ای هست که بتواند در سطح بین المللی مطرح شود؟
شیرزادی می گوید: «در داستان کوتاه، اگر ما چیزی بیش از جهان نداشته باشیم، کم تر هم نداریم. چه به لحاظ مضمون و چه پرداخت و تکنیک و غیره. در حالی که در رمان، وضع فرق دارد و هر چه قدر زندگی شهری قدرت و نمود بیشتری در زندگی افراد جامعه داشته باشد، رشد بیشتری می کند، چرا که رمان اساساً به ویژگی های پرابلماتیک زندگی شهری می پردازد.»
با این حال، «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» احمد دهقان، یک رمان است. محسن مومنی، دلیل را این طور شرح می دهد: «یکی از دلایل اصلی استقبال نشدن از کارهای ایرانی در غرب، این است که معمولاً انتخاب های درستی صورت نمی گیرد و کارهایی برای ترجمه پیشنهاد می شود که اصل آنها در کشور و زبان مذکور وجود دارد. به عنوان مثال، کارهایی که به شیوه و تحت تاثیر همینگوی یا کارور نوشته شده اند، به آمریکایی ها پیشنهاد می شود که طبیعی است برای آنها هیچ جذابیتی نداشته باشد. بنابراین ما سعی کردیم کتاب هایی را انتخاب کنیم که برای آنها تازگی داشته باشد.»
در واقع، گذشته از تکنیک، فرم و پرداخت در داستان های ایرانی، آن چه که می تواند بر راه یابی ادبیات داستانی ایران به بازارهای جهانی موثر باشد، توجه به داستان های بومی تر یا دست کم با موضوعات ایرانی تر است. نکته ای که در موفقیت ادبیات داستانی آمریکای لاتین نقش بسیار موثری ایفا کرده است.
«سفر به...» به همراه ۹ کار دیگر از داستان نویسان ایرانی، با این نگاه از سوی دفتر ادبیات حوزه هنری برای ترجمه به زبان های دیگر انتخاب شده است. «سال خون» نوشته داوود غفارزادگان، «گرداب سکندر» نوشته محمدرضا سرشار، «ای کاش گل سرخ نبود» نوشته منیژه آرمین و... تعداد دیگری از این کتاب ها هستند.
محسن مومنی، مسئول دفتر ادبیات حوزه هنری، برای انتخاب مترجمان نیز معیارهای ویژه ای دارد و یکی دیگر از دلایل جهانی نشدن داستان ایران را در این نکته می داند: «مشکل اصلی در ترجمه آثار ایرانی این است که معمولاً زبان مقصد مترجمان این آثار، زبان مادری شان نیست و این مساله، مشکلاتی را در انتقال مفاهیم ایجاد می کند. بنابراین ما در زبان انگلیسی به سراغ مترجمانی رفتیم که اولاً زبان مادری شان انگلیسی باشد و ثانیاً زبان فارسی را به عنوان مدرس تدریس کنند.»
«پال اسپراکمن»، مترجم آمریکایی رمان «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» که در شبستان حوزه هنری، میهمان نویسندگان ایرانی بود، هر دوی این شرایط را دارد. اما علی اصغر شیرزادی دلایل داخلی و خارجی مختلفی را مانع حضور آثار ایرانی در سطح جهان می داند.
با این حال اضافه می کند: «ولی این مساله، نباید به این مفهوم فرض شود که حتماً توطئه ای در کار است و نمی گذارد آثار ما مطرح شوند. اگر کارهای ما به اندازه کافی قدرتمند باشند، خود به خود دیده می شوند».
شیرزادی یک بار دیگر از ترجمه کتاب دهقان ابراز خوشنودی می کند و می افزاید: «با این حال باید این را در نظر داشته باشیم که با یک گل بهار نمی شود، هر چند هر قدمی که برداشته شود، عالی است و من شخصاً آینده را روشن می بینم.»