قصهاش یک جایی تهِ ته ذهنم بماند تا وقتی بزرگ شدم عین همان را برای دخترم تعریف کنم. اما نمیدانستم هرچهقدر بزرگتر شوم با اتفاقات و ماجراهای تازهتری روبهرو میشوم که داستانهای ته ذهنم را از من دورتر میکنند تا جایی که همه را فراموش کنم...
حالا شش جلد کتاب پیش رویم است. آنها را گذاشتهام توی کتابخانهی زردم. وقتی توی کتابفروشی پشت جلدشان را خواندم، فهمیدم اینها همان داستانهایی هستند که فکر میکردم برای همیشه فراموششان کردهام و هرچهقدر هم فکر کنم دیگر نمیتوانم جزییاتشان را به خاطر بیاورم... قصههایی که در کودکی بارها شنیده بودم و دوستشان داشتم حالا برای نوجوانها بازآفرینی شدهاند. داستانها، همانیاند که بودند، فقط محمدرضا یوسفی برایشان لباسهای تازه و جذاب دوخته است.
«گل خندان»، «نوروز میآید»، «دختر نارنج و ترنج»، «راز سیب سرخ»، «پری غرغرو» و «سنگ صبور» نام شش کتاب از مجموعهی «قصهای نو از افسانه» است. البته این کتابها همگی با تصویر همراهند. تصویرهایی که سارا خرامان کشیده است. اگر شما هم مثل من دلتان میخواهد داستانهای کهنهای را که در بچگی شنیده بودید این روزها یک جا داشته باشید این مجموعه گزینهی خوبی است. این مجموعه را نشر پیدایش(66970270) به کتابفروشیها فرستاده است.
جانانه دیگر به خوبی میدانست که دیو یا چیزی شبیه به او در باغ هست و اوست که برایش شام و ناهار میآورد. اما هرچه گوشه به گوشهی باغ را گشت تا از آن نشانی پیدا کند چیزی بهدست نیاورد مگر همان ردپایی که دیده بود. آهسته با خودش گفت: «جانانه فکر و خیال نیست، به راستی ردپای دیوی است!»
(بخشی از داستان سنگ صبور)