یک غار تنگ و تاریک و سه تا آدم برنزه که با بدبختی، توی غار جلو می روند. یکی از آن ها بدجوری شبیه هریسون فورد و شخصیت اول فیلم ایندیانا جونز است.
آدم همین جور مات می ماند که وسط برنامه های تلویزیون، یک هو چه جوری سر و کله این سه تا آدم پیدا شد؟ گره داستان اما خیلی زود باز می شود. این سه نفر وارد خزانه بانک می شوند تا شمش های طلا را به دست بیاورند. اما آنجا یک آدم متشخص اتو کشیده آنها را به شعبه های بانک راهنمایی می کند چون برای رسیدن به شمش ها اول باید دفترچه پس انداز باز کرد!
این تبلیغ جدید، بدون شک یکی از بهترین تبلیغات سال های اخیر تلویزیون بوده و همین، آدم را وسوسه می کند که ته و توی ماجرای ساخت آن را دربیاورد. بالاخره توی این قحطی تیزرهای هیجان انگیز، پیدا شدن یک کار فوق العاده، غنیمتی است.
سازندگان تیزرهای جدید بانک، جزو هیچ کدام از چهره های نام آشنای تیزرسازی نیستند. البته آنها در این زمینه برای خودشان سابقه دار به حساب می آیند ولی اگر بخواهی آمارشان را بگیری کلی طول می کشد تا پیدایشان کنی.
سعید سبحانی کارگردان کار است؛ کسی که ایده اولیه استفاده از کاراکتر ایندیانا جونز برای یک تبلیغ تلویزیونی از او بوده. در کارنامه او می شود ساخت تیزرهای صنام را هم پیدا کرد؛ همان تیزرهایی که دو تا شعبده باز از توی تلویزیون می آمدند بیرون و... او از حدود 8 سال پیش در کنار کار طراحی صحنه، به تیزرسازی روی آورده. مردم باید از یک تیزر لذت ببرند، درست مثل پلان های یک فیلم سینمایی. انگار که دارند 30ثانیه از یک فیلم را تماشا میکنند؛ این شروع صحبت های یک آدم ایده آل گرا در زمینه ساخت تیزرهای تبلیغاتی است.
کم کم متوجه می شوید که سبحانی از آن آدم های عشق سینماست که اصرار دارد توی کارهایش هم یک جورهایی به این عشق، ادای دین کند: مردم ذهنیت های تخیلی دارند. آنها دوست دارند خودشان را بگذارند جای شخصیت های مختلف و از کشف یک چیز لذت ببرند .
و این تئوری، ایده اولیه حضور ایندیانا جونز در تبلیغ بانک برای کشف شمش های طلا بوده. من خودم شیفته این جور فیلم ها نیستم، ولی کم کم به این فکر افتادم که چقدر خوب است آدم برای ساخت تیزر الگو داشته باشد؛ الگوهایی که مردم قبلا با آنها ارتباط برقرار کرده باشند.
شمش، باستان شناس؛ چیزی که مردم دیده باشندش... نتیجه چه می شود؟ نتیجه می شود ایندیانا جونز آقای کارگردان! این روال برای دو تا تیزر دیگری که او در این زمینه کار کرده هم وجود داشته.
در آن کار طلافروشی سعی کردم ساختار از نظر ظاهر به فیلم های دهه 40 شبیه باشد. یک چیزی شبیه شب های سفید ویسکونتی و یا کازابلانکا! موسیقی اش هم اگر توجه کرده باشید الهام گرفته از فیلم آملی است.
در کار پسربچه و مدیربانک هم همه اش سینما پارادیزو و رابطه آن بچه و آپاراتچی جلوی چشم بود.
توجه کردید که؟ کلیت ماجرا هنری تر از این حرف هاست ولی مگر مردم در طول 30 ثانیه پخش تیزر چقدر حواسشان به این ظرافت ها هست؟ همه این کارها یک هدف از پیش تعیین شده بود. اگر بیننده قبلا این فیلم ها را دیده باشد که خب می فهمد، اما اگر ندیده باشد حداقلش این است که احساس می کند یک فیلم دیده است.
شعور مخاطب مهم می شود
بیشتر تبلیغ های خوبی که تا حالا دیده ایم، یا کلا کپی نمونه های خارجی بوده اند یا حداقل وطنی ها ایده کار را از تیرزهای خارجی کش رفته بودند و این سوء سابقه این سئوال را برای آدم به وجود می آورد که در این مورد هم همین اتفاق افتاده است؟
ایده ها اصلا کپی نبود. نیازی هم به کپی کاری نداشتیم. بعضی ها فکر می کنند ما پلان اصلی فیلم ایندیانا جونز را توی کار گذاشته ایم. اما وقتی به صحنه ورود به سالن شمش ها می رسیم، خلع سلاح می شوند.
گروه، برای فیلم برداری کار یک سوله را در جاده شهریار اجاره کردند و در داخل این سوله غار و سالن شمش ها را با تمام جزئیات ساختند. حتی تمام شمش هایی که در تبلیغ می بینید هم دانه به دانه با حلبی ساخته شده: یک ماه کار دکور کردیم. 45 متر غار ساخته شد به علاوه سالن شمش.
من خودم رفتم سالن شمش بانک را از نزدیک دیدم. اصلا می توانستیم برویم همان جا فیلمبرداری کنیم و بعد کات بزنیم به دهانه غار. ولی کل ساختار تیزر به همین کات بند بود. من اصرار داشتم که کات نداشته باشیم. نمی خواستم بیننده حس کند که با کامپیوتر طرف است! .
طرح لباس آدم های توی تیزر هم از اینترنت و بر اساس لباس های ایندیانا جونز گرفته شده و بعد جزئیات را مو به مو روی آن ها پیاده کرده اند. سعی کردیم همه چیز را جوری درست کنیم که بیننده حس نکند دارد یک دکور را تماشا می کند.
از 45 متر تونلی که ساختیم فقط 20 مترش مفید بود ولی خب به ما کمک می کرد که بتوانیم فضاسازی بکنیم . سبحانی در مورد گریم سه بازیگر اصلی هم حرف های جالبی دارد؛ حرف هایی که نشان می دهد قضیه چقدر برایش جدی بوده: دو تا همراه جونز باید مثل آدم های بومی می شدند؛ یعنی فرم وسترن و تا حدی سیاه پوست.
مکمل ها نباید خیلی به چشم می آمدند . آقای کارگردان معتقد است که مردم به جزئیات دقت می کنند. بنابراین باید در مراحل تولید به همه جزئیات توجه کرد. در واقع همین جزئیات است که باعث می شود مردم از یک کار لذت ببرند: خیلی از طلافروش ها با من تماس گرفته اند و تذکر داده اند که شمش واقعی کوچکتر از این چیزی است که شما نشان داده اید. یا حتی بچه کوچکی بوده که به من گفته عاشق عرق زیر چشم جونز است. خیلی ها هم می پرسند این پرنده هایی که توی غار پرواز می کنند واقعا خفاشند یا گنجشک .
این دقت در مورد دیوارنوشته های غار هم رعایت شده. آن ها حتی می خواستند یک نقشه هم دست بازیگر اصلی بدهند ولی چون نقشه درست و حسابی و طبیعی پیدا نکرده اند بی خیال شده اند: متأسفانه هیچ کس در ایران نیست که به طور تخصصی روی نقشه های باستانی کار کند که ما بتوانیم برویم سراغش و بگوییم یک نقشه برای چنین فضایی برایمان درست کن.
برای همین خودمان نقشه ساختیم. ولی چون تجربه این کار را نداشتیم، آن چیزی نشد که باید باشد. برای همین هم از داستان حذف شد . در آن تبلیغ طلا فروشی هم این اتفاق افتاده. یعنی آنها سعی کرده اند تا حد ممکن فضای میدان فاطمی که لوکیشن اصلی ساخت تیزر است را شبیه فیلم های قدیمی درست کنند: شلوغ ترین جا را انتخاب کردیم که فضا طبیعی باشد، می خواستم خیابان شبیه شانزه لیزه باشد. برای همین حتی حباب چراغ های خیابان را هم عوض کردیم .
آن قدرها هم عجیب نیست ها!
خب حالا برویم سراغ یک وجه دیگر ماجرا. ساختن چنین تیزری چقدر پول می خواهد؟ مطمئنا جواب تهیه کننده را که بشنوید خواهید دید که رقم آن قدرها هم عجیب و غریب نیست: بالای 15 میلیون تومان! البته خوبی اش این بود که ما یک سوله 1600 متری اجاره کردیم. اگر می خواستیم برویم توی استودیو خیلی بیشتر از اینها می شد . مریم شفیعی مدیرعامل شرکتی است که تهیه کنندگی ساخت تیزر را بر عهده داشته.
آنها در تهیه این کار یک ریسک بزرگ کرده اند و همه هزینه ها را خودشان بر عهده گرفته اند: ممکن بود بانک بگوید اصلا این کار را نمی خواهیم یا اینکه شورای نظارت صدا و سیما کار را رد کند. ولی ما ریسک کردیم چون می دانستیم می گیرد .
کار خوب از آب درآمده. پس بانک حتما آن را می خواهد و اما شورای نظارت صدا و سیما! بعد از پخش این تبلیغ خیلی از کسانی که دست اندرکار ساخت تیزر بودند تعجب می کردند که معمولا شورای نظارت به تبلیغاتی که یک جورهایی به المان های خارجی ربط داشته باشد پخش نمی دهد.
پس این بار چه اتفاقی افتاده است؟ خانم تهیه کننده جواب می دهد: شورا اول تیزر را به خاطر شبیه بودن به فیلم خارجی رد کرد. اما خوشبختانه مدیر بازرگانی صدا و سیما پشت کار ایستاد تا بالاخره به ما کد دادند و همان شب هم رفت روی آنتن. دلیل حمایت ایشان هم این بود که می گفتند برای من این مهم است که یک ایرانی کار را ساخته است.
آنها برای تمامی مراحل تولید سراغ آدم های حرفه ای رفته اند و شاید برای همین هم باشد که کار ساخت تیزر حدود 2 ماه طول کشید. به هر حال باید قبول کرد ریسک تهیه کننده ها جواب داده و الان مردم کوچه و بازار از ایندیانا جونز و پیدا کردن طلاها حرف می زنند و این موفقیتی است که همه امیدواریم باز هم تکرار شود!
همه به ام می گفتند دیویدبکام!
کار اصلیش تعمیرات پرینتر و کامپیوتر و لوازم اداری است و اصلا همین کار باعث آشنایی او با گروه سازنده تیزر شد محسن دانش همان آقای 26ساله ای است که در تبلیغ بانک نقش ایندیاناجونز را بازی می کند.
- چطوری برای بازی توی تیزر انتخاب شدی؟
کاملا اتفاقی بود. یک روز برای انجام کارهای گارانتی یک قطعه رفتم پیش یکی از دوستانم در میدان ولیعصر. آنجا بود که با دستیار آقای سبحانی آشنا شدم. قرار گذاشتیم رفتیم صحبت کردیم بعد هم که کار شروع شد.
- از اول می دانستی که قرار است چه کار کنی؟
اولش کلی گفتند. بعد که درباره بیوگرافی این آدم حرف زدیم دیدم کار جالبی است.
- از فیلم های ایندیاناجونز چیزی دیدی؟
از قدیم فیلم هایش را زیاد دیده بودم، بله.
- کسی تا به حال به ات نگفته بود شبیه هریسون فورد هستی؟
والله توی محل هر کسی ما را به یک اسمی صدا می کرد. من یک موقعی توی منطقه 22 تیم فوتبال داشتم. آنجا اصلا من را دیوید بکام صدا می زدند. یک سری هم به شوخی ایندیاناجونز می گفتند. مثل اینکه تقدیر بود حرفشان به واقعیت بپیوندد.
- خودت بعد از گریم از این همه شباهت تعجب نکردی؟
تعجب که نه. بیشترش به خاطر برنزه شدن بود. شما الان این تلویزیون نقره ای را یک جور می بینی بعد اگر قابش سیاه شود دیدگاهت کلا نسبت به اش عوض می شود.
- بعد از پخش تیزر کسی فهمید تو همان آدم هستی؟
خیلی ها متوجه شدند؛خصوصا توی فامیل. مشتری های مغازه هم اول با شک و تردید می گویند چقدر قیافه ات آشناست و بعد متوجه می شوند.
- اصلا اهل کجا هستی؟ قیافه ات خیلی شبیه ایرانی ها نیست.
پدر من جنوبی است، اهل اهواز. اصلیت مادرم هم برای روسیه است، باکو! حالا نمی دانم خودم به کجایی ها برده ام. ولی خب تهران به دنیا آمدم.
- بعد از پخش تبلیغ، کسی به ات پیشنهاد کار داده؟
یک کاری پیشنهاد شد که قبول نکردم. ظاهرا یک کانالی قرار است برای ماهواره راه بیفتد و تویش مد روز مردان ایرانی را نشان بدهند. پیشنهاد همکاری دادند ولی نپذیرفتم.
- کلا دوست داری که به عنوان بازیگر تیزر مطرح شوی؟
بله. بدم نمی آید، خیلی هم دوست دارم. ولی خب یک بدی هایی هم دارد. مردم گاهی سوء استفاده می کنند. مثلا یکجا رفتم لباس بخرم، دیدم دارد 3 برابر حساب می کند، گفتم چرا؟ گفت من شما را فلان جا دیدم، شما وضعت خوب است.
- حالا بازی توی این کار چقدری برایت داشت؟
زیاد جالب نبود. ولی اینکه کار خوب از کار درآمد باز یک دلخوشی به آدم می دهد. ولی راستش را بگویم اگر آن زمانی را که اینجا گذاشتم برای کار خودم می گذاشتم بیشتر درمی آوردم.