البته بعید است رئیس سازمان حفاظت محیطزیست از جهت تعلق خاطر به این گفته آناتول فرانس چنان وعدههای بعیدی را در سفر هفته جاریاش به ارومیه بر زبان آورده باشد. وی اشاره کرده است که سازمان متبوعش همچنان برنامه احیای نسل ببر مازندران و شیر ایرانی را در دست پیگیری دارد و ازجمله قرار است بهزودی شمار تازهای ببر و کارشناس روسی در تداوم همین پروژه به ایران بیایند. طرفهتر اینکه طرحشان برای احیای نجات جانوران در معرض نابودی جزایر دریاچه ارومیه است: قرار است برای تأمین آب شیرین این جزایر ابرهایی که از فراز آنها میگذرند بارور شوند. البته سخنانی امیدبخش است به شرط آنکه شما هم گمان کنید ببر مازندران یعنی هر ببری که در مازندران به دنیا بیاید ولو آنکه والدین آن ببر سیبریایی باشند و ابرها هم تانکرهای عظیم حمل آبند که هر جایی میشود آنها را پارک کرده و محموله آبشان را خالی کرد.
بعد: قطعا به واسطه تداوم خشکیدگی و واپسنشینی دریاچه ارومیه، شمال غرب ایران در حال نزدیکشدن به بحرانیترین شرایط زیستمحیطی تاریخ این پهنه از فلات ایران است. به واقع این گستره عظیم قدم به قدم دارد به مغاک نمکبادهای ویرانگر حاصل از خشک شدن دریاچه ارومیه نزدیک میشود. شماری از کارشناسان جغرافیای طبیعی اعتقاد دارند که حتی شاید برای نجات این دریاچه دیر شده باشد و به فرض (محال) برچیدن چند ده سد پیرامون و رهاسازی همه حقابه طبیعی آن هم دیگر نمیتواند دریاچه ارومیه را به وضعیت سابق برگرداند. در چنین شرایطی، هیچ نشانی از نگرانی در حرفهای معاون رئیسجمهوری و رئیس سازمان حفاظت محیطزیست دیده نمیشود. با آذربایجانیان از خط و خال زیبای ببر مازندران سخن گفته و زلالی آبی که از باروری ابرها بهدست میآید. ایشان هیچ اشاره نکرده است به اعتراض آمیخته به استهزای کارشناسان به مرحله پیشین طرح احیای ببر مازندران با این مضمون که اولا این طرح نشدنی است و دوما به فرض اجرا هم عبارت است از تکثیر باغوحشی (یعنی غیرطبیعی) ببر سیبری در یکی از نقاط ایران و اگر بنا بر اجرای اینجور طرحهای باغ وحشی باشد چرا فقط احیای ببر مازندران؟ میتوان از تکثیر نسل کرگدن سیستان و کانگوروی ایلام و زرافه سمنان و فیل قزوین هم سخن به میان آورد. از سوی دیگر، جزایر دریاچه ارومیه مساحتهای بسیار کوچکی دارند و قاعدتا آب گرانبهای حاصل از باروری ابرها اگر فقط در آبشخورهای محدود این جزیرهها ببارد به صرفه خواهد بود وگرنه روانه شوراب دریاچه خواهد شد. اما مگر میشود ابرها را واداشت همچون تک تیراندازان ماهر دقیق و درست وقت باریدن آن آبشخورهای محدود را هدف بگیرند؟ در کجای دنیا باروری مصنوعی ابرها به پروژهای ارزان و به صرفه برای آبیاری علفزارها و رفع تشنگی وحوش تبدیل شده است؟
سرانجام: شاید این یک دوره خاص از تاریخ ایران باشد: هر گزافهای را بیبیم هیچ گزندی از نیوشندگان میتوان بر زبان آورد. مهم نیست که فرسایش خاک زاگرس را فرومیبلعد و خشکیدن دریاچه ارومیه آذربایجان و احتمالا کردستان را و بیابانزایی اصفهان و یزد و کرمان و سمنان و خراسان را و جنگلزدایی گیلان و مازندران و گلستان را. به خوان خیال تکثیر فیل قزوین و کرگدن سیستان و ترویج ابرهای ولنگار و رهگذر فراخوانده شدهایم. در این خیال غوطه ور بمانیم و یاس به دل راه ندهیم.