البته ما باید به حرف ناظم مهربان گوش کنیم تا از گزند دستهای لاستیکیاش در امان باشیم. نرخ سلمانی سه، چهار سال پیش سه هزار تومان بود، ولی سال 91 به شش هزار تومان رسید. حتماً فکر میکنید که نان سلمانیها توی روغن است، نه؟ بد نیست این مصاحبه را بخوانید. مصاحبه با یک آرایشگر که البته راضی نبود نامش را بنویسیم.
باتوجه به سختی کار و درآمدی که بهدست میآورید، از شغلتان راضی هستید؟
- نه اصلاً. قدیمتر با اینکه نرخ آرایشگری کمتر بود، درآمدمان بیشتر بود. اما حالا سلمانیها متعهد شدهاند لوازم جدید بخرند. هزینهی این لوازم و اجارهی بالا، فشار زیادی به آرایشگران وارد میکند.
چه چیزی سختی این کار را از تنتان بیرون میکند؟
- وقتی خانوادهام را میبینم و با هم دور سفره مینشینیم، خستگی از تنم بیرون میرود.
میشود تلخترین تجربهی شغلتان را تعریف کنید؟
- یک بار وقتی کارم تمام شد، مشتری پرسید: «چند شد؟» و من گفتم: «هر چی کَرَمِته»، مشتری هم به جای پنج هزار تومان، دو هزار تومن داد!
جالبترین تجربهی شغلتان چه بوده؟
- یک بار مشتری گفت لطفاً یک ذره کوتاه شود و من اشتباهی کَلِش (کچل) کردم!
ایلیا جعفری چمازکتی، 14 ساله
خبرنگار افتخاری هفتهنامهى دوچرخه از مشهد
نکته:
گاهی برای پرسیدن چیز مشخصی دو سه سؤال طرح میکنیم و گفتوگویمان خیلی کوتاه است، مثل همین گفتوگو. اما لازم است هدفمان روشن باشد. مثلاً اگر بخواهیم خاطرهها و تجربههای تلخ و شیرین شغلی یک یا چند نفر را نقل کنیم، باید ببینیم این کار با چه هدفی صورت میگیرد. ممکن است این کار برای آشنا کردن خواننده با سختیهای یک یا چند شغل خاص انجام شود، در این صورت باید دنبال خاطرهها و تجربههایی بگردیم که این بعد شغلی را نشان بدهد. شاید هم بخواهیم برای سرگرم کردن مخاطب چند خاطرهی جالب جمع کنیم.
برای این کار هم لازم است در جستوجوی لحظههایی متفاوت از تجربههای کاری مصاحبهشونده باشیم. در این گفتوگوی کوتاه این هدف تا حدود زیادی نامشخص است. این گفتوگو هر چند کمی مخاطب را با واقعیتهای دشوار یک حرفه آشنا میکند، اما در همان مسیر پیش نمیرود تا با بیان جزییات بیشتر اطلاعات دقیقی ارائه کند. علاوه بر این، خاطرهها و تجربهها را جدیتر دنبال نمیکند یا دربارهی واکنش کسانی که در زیر دست آرایشگر نشسته بودند، کمی کنجکاوی نمیکند تا مخاطب را از این دریچه وارد لایههای پنهانتر شغل آرایشگری کند.