ساخت موسیقی فیلمهای «نمایش ترومن» و «ساعتها»، از جمله فعالیتهای اوست.
فیلیپ گلاس در سال 1937 در ایالات متحده آمریکا متولد شد او نیز مانند اکثر موسیقیدانها از دوران کودکی با موسیقی آشنا شد.
فیلیپ کوچک با شنیدن صفحات موسیقی کلاسیک پدرش، دنیای آهنگسازان بزرگی چون بتهوون، موتزارت را کشف کرد. در سن 6 سالگی ویلن به دست گرفت دو سال مشق ویلن کرد. در 8 سالگی پدرش برای او فلوتی خرید و فیلیپ تمام تمرکز خود را صرف نواختن و آموختن ساز فلوت کرد. اما نهایتاً فلوت را برای بیان احساسات خود مناسب دید.
دوران کودکی و نوجوانی فیلیپ سپری شد و به پیشنهاد خانواده به شیکاگو سفر کرد. کاری نیمهوقت پیدا کرد و در کنار کار، برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه شیکاگو شد. او رشتههای فلسفه و ریاضیات را برای تحصیل انتخاب کرد و آنها را به پایان رساند و در تمام این مدت از تجربه و یادگیری موسیقی نیز باز نماند.
آشنایی فیلیپ با موسیقی الکترونیک و گرایش به سمت آن بزرگترین رخداد در زندگی او بود. تیم پیچ در مطلبی که در مورد گلاس نوشته به مطلب بسیار جالبی اشاره میکند. وی از زبان فیلیپ گلاس مینویسد: «در عرصه موسیقی کلاسیک شاهکارهای زیادی خلق شده اما در بررسی لیست پرفروشهای موسیقی میزان فروش آلبومهای پاپ و راک به هیچوجه قابل مقایسه با میزان فروش پایین آثار کلاسیک نیست.»
مردمی بودن موسیقی وی از مهمترین مشخصات موسیقی اوست. درک و شناخت و احاطه زیاد وی به موسیقی مشرق زمین تأثیر بسیار مهمی در موسیقی گلاس داشته، گلاس در اینباره میگوید: «موسیقی را در هند و هیمالیا حس کردم.» احاطه وی به موسیقی شرق و عدم درک کافی موزیسینهای غربی از این نوع موسیقی گلاس را واداشت تا آثار موسیقی راوی شانکار را به صورت قابل درک برای آهنگسازان فرانسوی بازنویسی کند.
آلبوم گذرگاهها اثر مشترک فیلیپ گلاس و راوی شانکار، شاهد مثال خوبی در بیان ذهنیات و ایدهآلهای موسیقی فیلیپ گلاس و تلاش وی در به کارگیری تکنیکهای موسیقی شرقی در موسیقی غرب است.فیلیپ گلاس در مورد آثار خود میگوید: «من احساساتم را به زبان موسیقی بیان میکنم من فقط حس میکنم.»
احساسات قوی و تأثیرگذار، بهکارگیری حداقل امکانات و مصالح برای خلق اثر جملات تکرار شونده و وهم و خلصه از مشخصاتی است که آثار فیلیپ گلاس را از سایرین مجزا میکند.به همین دلیل است موسیقی فیلم «یادداشتهای یک رسوایی» نیز مانند موسیقی فیلم ساعتها خصوصیات مشترک غیرقابل انکاری وجود دارد و به راحتی میتوان شخصیت باربارا کاوت با بازی جودی دنچ در فیلم «یادداشتهای یک رسوایی» را، صرفاً با شنیدن موسیقی فیلم درک کرد، فیلیپ گلاس در این رابطه میگوید: آهنگ فیلم را با توجه به شخصیت جودی دنچ که رفته رفته آشفتهتر میشود، نوشتهام.
با بررسی تطبیقی شخصیت باربارا کاوت (با بازی جودی دنچ) و شخصیت ویرجینیا ولف (با بازی نیکول کیدمن) در فیلم «ساعتها» درمییابیم که آشفتگی وجه مشترک این 2 کاراکتر است و چه زیبا این آشفتگی توسط گلاس روایت میگردد.موسیقی «ساعتها» بنابه گفته منتقدان بیش از اندازه ناگوار بود.
فیلیپ گلاس که چندان تمایلی به صحبت از خود ندارد در جایی گفته است: «من مردی هستم که سالها واژههایم را یک مشت سکوت و آوا همراهی کرده است.»